آیه 67، سوره مائده : خلاصة المنهج

خلاصة المنهج،  ج‏2، ص  7   

يا أَيُّهَا الرَّسُولُ‏ اي فرستاده به حق‏ بَلِّغْ‏ برسان به كافه خلقان‏ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ‏ جميع آنچه فرو فرستاده شد به تو مِنْ رَبِّكَ‏ از نزد پروردگار تو از احكام شرعيه‏

وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ‏ و اگر نرسانى تمام آن را فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ‏ پس تبليغ نكرده پيغام هاى او را زيرا كه كتمان بعضى ضايع مي كند آن چيزي را كه رسانيده چنانچه ترك بعضى از اركان نماز مبطل نماز است

يا گوئيا تبليغ هيچ چيز از آن نكرده جهت آنكه كتمان بعض و كل يكسانست در شناعت و استيجاب عقوبت‏ وَ اللَّهُ يَعْصِمُكَ‏ و خدا نگاه مي دارد ترا مِنَ النَّاسِ‏ از شر مردمان كه هيچ كس را بر قتل تو دست نخواهد بود

پس در تبليغ خود جد و جهد نماى‏ إِنَّ اللَّهَ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكافِرِينَ‏ به درستي كه خدا راه ننمايد كافران را به تسلط بر تو و ايشان را تمكين ندهد بر هلاك تو و يا راه ننمايد ايشان را به الطاف و توفيق خود به جهت فرط عناد و جحود ايشان

مرويست كه آن حضرت را شبها پاسبانى مى ‏كردند چون اين آيه آمد سر مبارك خود را از قبه كه از پوست دوخته بودند بيرون كرد و فرمود اى مردمان بازگرديد كه خدا مرا نگاه داشت بدانكه نزد اعاظم اهل سنت و اجماع اهل البيت عليهم السّلام اين آيه در غدير خم نازل شد

و از جمله على بن احمد واقدى كه از مشاهير اهل سنت است در تفسير خود كه به اسباب نزول مسمى است آورده كه اين آيه در حق على بن أبي طالب نزول يافته در غدير خم

و ثعلبى نيز كه از اكابر اهل سنة است مي گويد كه براء بن غارب روايت كرده كه چون با رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله و سلّم از حجة الوداع مراجعت كرديم و به غدير خم رسيديم و آن روز بسيار گرم بود آنحضرت به سايه آن درخت كه در فلان موضع بود نشست و مردمان كه در آن منزل بودند از مهاجر و انصار همه را جمع فرمود پس دست على بن أبي طالب را بگرفت و فرمود اى حاضران آيا من اولى نيستم به شما و نفس هاى شما همگى آواز بر آوردند كه تو اولائى به ما بر نفس هاى ما پس حضرت فرمود كه هر كه من مولاى اويم على مولاى‏

خلاصة المنهج، ج‏2، ص 8

اوست و بعد از من وصى و جانشين و قائم مقام من على است بامر حق سبحانه و تعالى بار خدايا دوست دار هر كه على را دوست دارد و دشمن دار هر كه على را دشمن دارد پس عمر خطاب برخاست و گفت اى پسر ابو طالب مبارك باد تو را اين منصب عالى و سرورى بر جميع مؤمن و مؤمنه

و در روايت ثابت گشته كه حاضران در آن روز هفتاد هزار بودند به عدد قوم موسى كه به فرموده خدا موسى از برادر خود هارون بيعت بستد و همه اين بيعت را قبول كردند و در آخر نقص آن بيعت كردند اينجا نيز اين صورت بر اين وجه واقع شد و مستحق غضب ربانى گشته

و ابن مردويه در كتاب مناقب آورده كه عبد اللّه مسعود فرمود كه ما در حياة حضرت رسول صلّى اللّه عليه و آله و سلّم اين آيه را چنين مى‏ خوانديم‏ «يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ‏ ان عليا مولى امير المؤمنين‏ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ»

و نيز ثعلبى آورده كه چون حكايت نصب شاه اوليا منتشر شده مشهور گشت حارث بن نعمان قهرى بر ناقه نشسته متوجه مدينه شد و با حضرت رسالت آغاز منازعه كرده گفت اى محمد ما را به كلمه شهادت دلالت كردى قبول كرديم و به قيام نماز پنج گانه شبانه ‏روزى امر كردى اجابت كرديم و به زكوة و روزه و حج و جهاد امر كردى پذيرفتيم و به هر چه اشاره تو واقع شد مخالفت ننموديم و با اين همه راضى نشدى اكنون كه تو را هيچ چيز ديگر نمانده كه نرسانيده دست پسر عم خود را گرفتى و او را برداشتى و بر همه مسلمانان گماشتى

و مى‏ گوئى كه بعد از من امير شماست به او اقتدا كنيد و تابع او شويد اين امر به فرمان خدا از تو صادر شده يا براى خود اين را گفته حضرت فرمود به خدائى كه غير از او پروردگارى نيست كه آنچه در باره على بن أبي طالب گفتم به امر خدا بود نه به انديشه و تدبير من آن منافق تيره ضمير روى خود را از آن قبله اسلام گردانيده برخاست و در راه مي رفت و مي گفت خداوندا آنچه محمد در حق على مى ‏گويد اگر درست و راست است تو بر ما سنگى از آسمان بباران يا ما را به عذاب دردناكى گرفتار گردان في الحال سنگى از آسمان بيفتاد و بر سر او خورد و از دبرش بيرون رفت و به جهنم پيوست و آيه‏ «سَأَلَ سائِلٌ بِعَذابٍ واقِعٍ لِلْكافِرينَ لَيْسَ لَهُ دافِعٌ» نازل شد

و عياشى از جابر بن عبد اللّه نقل كرده كه حضرت رسالت صلّى اللّه عليه و آله و سلّم مأمور شد به نصب حضرت امير المؤمنين عليه السّلام ترسيد كه اگر مردمان را به آن خبر دهد گويند با پسر عم خود محابا مي كند و از نزد خود منصب ولايت مي دهد و او را طعن كنند حق تعالى اين آيه فرستاد در غدير خم و حضرت امير المؤمنين على را خليفه خود ساخته اين خبر را بخاص و عام رسانيد و اين روايت از ابى جعفر و ابى عبد اللّه و جميع ائمه صلوات اللّه عليهم نيز مرويست از ابن عباس نقل است كه جمعى يهود نزد پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم آمدند و گفتند يا محمد تو به تورية ايمان دارى كه كتاب خداست گفت آرى گفتند تو با ما

خلاصة المنهج، ج‏2، ص 9

متفقى در دين و ما با تو متفق نيستيم در آنكه قرآن حق است و از نزد خداست پس ما را بر آن كه متفقيم بازگذار آيه آمد كه.

نسخه شناسی 

درباره مولف

کتاب شناسی

منابع: 

كاشانى ملا فتح الله‏، خلاصة المنهج‏، تحقيق: ابوالحسن شعرانى‏، تهران‏، انتشارات اسلاميه‏، 1373 ق‏، چاپ اول‏، ج‏2، صص 7 - 9