انوار درخشان

انوار درخشان

سيد محمد حسين حسيني همداني

... الْيَوْمَ يَئِسَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ دِينِكُمْ فَلا تَخْشَوْهُمْ وَ اخْشَوْنِ الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَ رَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلامَ دِيناً...

ترجمه:

امروز است كه ديگر كفار از ضديت با دين شما مايوس شدند، ديگر از آنها نترسيد، و تنها از من بترسيد امروز است كه دين شما را تكميل كردم، و نعمت خود بر شما تمام نمودم، و امروز است كه دين اسلام را براى شما پسنديدم‏.

 

تفسیر:

الْيَوْمَ يَئِسَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ دِينِكُمْ فَلا تَخْشَوْهُمْ وَ اخْشَوْنِ» كلمة «اليوم» منصوب و ظرف زمان براى جمله «يئس» ميباشد و الف و لام آن اشاره بزمان نزول آيه است (يعنى امروز) و كلمة «مِنْ دِينِكُمْ» نيز متعلق بهمان جمله است و مفادش آنستكه امروز دين اسلام از خطر منافقين و بيگانگان (يهود و مسيحيان) ايمن گشت و آنها نيز از فتنه جوئى و كار شكنى عليه مسلمانان نااميد شدند از اين جهت آسوده خاطر باشيد زيرا پس از اجراء اين دستور بيگانگان نميتوانند در باره دين اسلام خرده بگيرند و القاء شبهه نمايند و در ميان مسلمانان اختلاف بينگيزند بلكه اهل ايمان فقط از خودشان بيمناك باشند كه در اثر تمرد از اين حكم و كفران نعمت اختلاف در ميان آنان راه يابد و مورد غضب پروردگار قرار گيرند و نتايجى از دين اسلام نبرده و از آن بى‏بهره شوند.

و جمله «الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَ رَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلامَ دِيناً» نيز همين معنا را بيان نموده و تعقيب مينمايد.

يعنى امروز است كه پروردگار احكام دين اسلام را بحد كمال رسانيد و نعمت تعليم و تربيت بشر و برنامه قرآن را باتمام رسانيد و مفاد جمله «وَ رَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلامَ دِيناً»

نيز آنستكه امروز پروردگار براى جامعه بشر دين اسلام را برنامه سعادت و وسيله نيكبختى قرار داد و برنامه قرآن را براى مكتب عالى اسلام مقرر فرموده و از آن خشنود است.

بديهى است اين دو جمله هيچ ارتباطى با آيه «حُرِّمَتْ عَلَيْكُمُ الْمَيْتَةُ وَ الدَّمُ» ندارد زيرا اين آيه بيان حرمت و پليد بودن مردار و خون و گوشت خوك و ساير اقسام مردار است كه بحكم فطرت و خرد حرام و پليد و مورد نفرت طبع خردمندان بوده و هست و نيز در آيات چندى كه قبل بر آن نازل شده تصريح بحرمت و پليدى آنها شده است.

پس دو جمله «الْيَوْمَ يَئِسَ الَّذِينَ كَفَرُوا» و جمله «الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ» كه براى تامين خاطر مسلمانان و امتنان بآنها است بطور حتم بصورت جمله معترضه در وسط آيه «حُرِّمَتْ عَلَيْكُمُ» نوشته شده آيا هنگام نزول آيه «حُرِّمَتْ عَلَيْكُمُ» پروردگار اين دو جمله معترضه «الْيَوْمَ يَئِسَ الَّذِينَ» را در آن درج فرموده و يا اينكه رسول اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم دستور فرموده كه در وسط اين آيه درج و نوشته شود مدرك صحيح در دسترس نيست.

و ذيل آيه جمله «فَمَنِ اضْطُرَّ فِي مَخْمَصَةٍ» آن نيز با حرمت مردار كمال ارتباط را دارد و بيان حكم حرمت مردار است تا حد ضرورت كه فقط در صورت ناچارى ميتوان از مردار بقدر حاجت استفاده نمود و خورد.

پس نزول آيه اين چنين و يا نوشتن اين دو جمله در وسط آيه «حُرِّمَتْ عَلَيْكُمُ» هيچ گونه سبب اجمال معنا و يا شبهه در مفاد آندو جمله نميشود زيرا بيان حرمت گوشت مردار و خون و اقسام ديگر مردار بحكم فطرت پليد است و بيان چنين حكمى سبب اتمام دين اسلام و يا تكميل برنامه تعليم و تربيت جامعه بشر نخواهد بود پس در باره شأن نزول اين جمله «الْيَوْمَ يَئِسَ الَّذِينَ» و جمله «الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ» جدا بايد مورد بحث قرار گيرد كه چه حكمى از احكام بى‏سابقه در آن روز و در آنوقت نازل شده و در دسترس مسلمانان قرار گرفت كه قبل بر آن بيان نشده و از آن جهت دين اسلام ناقص بوده و مورد خطر و تهديد بيگانگان قرار ميگرفت و اهل نفاق ميتوانستند شبهاتى در عقيده مسلمانان القاء كنند و نيرنگها بكار ببرند.

بديهى است تاريخ نزول اين دو جمله معترضه چه از نظر ظاهر آنها و چه بر طبق نقل متواتر در سفر حجة الوداع رسول اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم در سال دهم هجرت بوده است بدين نظر گروهى بر آنند كه در آن سفر حكمى كه سبب نااميدى بيگانگان شد از اينكه بتوانند در دين اسلام خلل وارد كنند و يا در باره مسلمانان كار شكنى نمايند همانا حج تمتع است كه تشريع شد و نيز تكميل دين اسلام و اتمام آنرا در اثر تشريع حج تمتع دانسته‏اند از نظر اينكه در هر سال كنگره عمومى اسلامى در آن كانون توحيد تشكيل مى‏يابد كه سبب اتحاد و وحدت مرام آنان ميباشد.

پاسخ اين گفتار آنستكه حج افراد و قران از آغاز ظهور دين اسلام مشروع و مورد عمل بوده و از احكام دين حنيف ابراهيم خليل است و در آن سفر حجة الوداع رسول اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم فقط حج تمتّع را بر حسب دستور آيه بيان فرمود بديهى است كه حج تمتع امرى نيست كه قوام اسلام بر آن براى هميشه استوار بماند و از نيرنگ بيگانگان در باره محو دين اسلام جلوگيرى كند زيرا حج تمتع نيز مانند ساير احكام و فروع از قبيل صلاة و صوم و زكاة است با توجه به اين كه در همان مجلس كه پيامبر اسلام حج تمتع را بيان فرموده و شرح ميداد مورد اعتراض صريح بعض مسلمانان و حاضرين قرار گرفته گفتند چگونه ما حج را بطور تمتع بجا آوريم يعنى پس از انجام عمرة از احرام خارج شويم و با همسران بتوانيم همبستر شده آنگاه براى اعمال و مناسك حج بعرفات و منى برويم در حالى كه آب غسل جنابت از سر و رخسار ما ميچكد و نيز بطور اعتراض مى‏گفتند كه خود رسول اسلام از احرام خارج نميشود ولى ما را امر ميكند كه موى سر را كوتاه (تقصير) كنيم و از احرام خارج شويم چون رسول اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم قبل از نزول دستور حج تمتع بقصد حج قران وارد احرام شده و گوسفندان بسيارى باين قصد همراه آورده و سپس تغيير پذير نبود كه حج قران را تبديل بتمتع نمايد باين دو دليل احتمال اينكه آن حكم از جانب پروردگار بمنظور تكميل ديناسلام در سفر حجة الوداع بيان شده عبارت از حج تمتع باشد صحيح نيست و مورد انتقاد است زيرا حج تمتع نيز مانند صلاة و صوم و زكوة طورى نيست كه دين اسلام بر آن استوار شود و بيگانگان را از اخلال در دين باز دارد گذشته از اينكه مورد اعتراض قرار گرفت و بموقع اجرا گذارده نشد.

تشكيل كنگره اسلامى هر سال در آن كانون نيز وابسته بحج تمتع نيست با حج افراد نيز برگزار ميشود.

و نيز گفته شده كه مراد از كلمه «اليوم» در دو جمله واقعه مهم فتح مكه است كه در سال هشتم هجرت بر طبق قرار دادى كه در جنگ حديبيه با قريش منعقد شده بود بدون جنگ و خونريزى مسلمانان مكه را فتح نموده و در اختيار خود در آوردند فتح درخشانى بود زيرا كعبه معظمه و مسجد الحرام كانون توحيد بتصرف مسلمانان در آمد و از آنروز دين اسلام عالم را فرا گرفت و بر جهان فرمانروا شد اين نظر نيز مورد انتقاد است.

زيرا با ظاهر كلمه «اليوم» در دو جمله مخالف است و چنانچه مراد سال هشتم فتح مكّه بود كه دو سال قبل از حجة الوداع واقع شده بايد نامى از فتح مكّه برده ميشد و يا كلمه «ذلك اليوم» گفته ميشد.

2- در سال هشتم هنگام فتح مكّه بسيارى از آيات و سوره‏ها نازل نشده و احكام حلال و حرام كاملا بيان نشده و برنامه تعليم و تربيت قرآن پايان نيافته بود در اين صورت نميتوان فتح مكّه را سبب تكميل دين اسلام دانست كه براى هميشه آنرا از خطر بيگانگان و اخلال منافقان ايمن ميدارد.

3- فتح مكّه سبب غلبه و استيلاء مسلمانان بر كفّار قريش بود ولى از منافقان و يهود و مسيحيان كه در اقطار جزيرة العرب بودند جلوگيرى نشده تا اينكه بيم خطر آنان از دين اسلام بر طرف شده باشد.

4- فتح مكّه از وقايع تاريخى است و از جمله احكام اسلام و برنامه اعتقادى و عملى براى جامعه اسلام نيست كه براى هميشه بقاء دين اسلام بر آن استوار بماندو خلل و زيانى از ناحيه اهل نفاق و بيگانگان بر آن وارد نشود.

و يا گفته شود مراد از كلمه «اليوم» زمان نزول آيه است كه در سفر حجة الوداع پس از انجام اعمال حجّ كه آخرين هفته‏ها و ايّام زندگى درخشان پيامبر اسلام صلّى اللّه عليه و آله و سلّم فرا رسيده بود هنگام بازگشت از مكه بسوى مدينه است كه بسرزمين غدير خم نزول اجلال فرمود.

روايات بسيار و متواتر در اين باره رسيده است در آن هنگام كه آيه «يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ» نازل شده رسول گرامى اسلام بمنظور تبليغ آيه و اجراء دستور در حضور همه حاجيان كه در آن سفر شركت داشتند پس از اداء فريضه ظهر و عصر علىّ بن أبي طالب عليه السّلام را در آن اجتماع انبوه بالاى دست گرفته آيه را قرائت فرمود و بامر پروردگار او را بمنصب وصايت و تصدّى تعليم و پيشوائى جامعه اسلام معرّفى نموده كه پس از پايان زندگى خود تصدّى مكتب عالى قرآن را پروردگار بعهده او نهاده و نظارت بر احكام اسلام را بوى سپرده است.

آنگاه جمله «الْيَوْمَ يَئِسَ الَّذِينَ كَفَرُوا» را قرائت نموده فرمود مكتب عالى قرآن بتصدّى علىّ بن أبي طالب ادامه مى‏يابد تا آنكه در اقطار جهان دين اسلام انتشار يابد و در كالبد بشر خواه ناخواه روح حيات بدمد و در شئون زندگى آنان دخالت مينمايد ديگر بيم آن نداشته باشيد كه بيگانگان بتوانند در دين اسلام خللى وارد نموده و يا آنرا بخطر افكنند و از انتشار آن جلوگيرى كنند هم چنانكه در آيه «هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدى‏ وَ دِينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ»- توبه 34 وعده فرموده كه تعليم معالم قرآن و آموزش معارف اسلام را بعهده اوصياء پيامبر گرامى قرار دهد تا اينكه اساس آن بر ابديت نهاده شود و بر ساير ديانتهاى آسمانى غلبه يابد و بر جهان فرمانروا گردد.

و بتصدّى آنان معالم قرآن بر جهان و بر جامعه بشر سايه بيفكند و همواره از پرتو آن خواه ناخواه بهرمند گردند. »وَ اخْشَوْنِي» پروردگار مسلمانان را تهديد نموده چنانچه از تعليمات اوصياء پيروى ننمايند بهره كامل از معارف اسلام نبرده و از روح وحدت و قدرت معنوى آن استفاده كامل نخواهند نمود بلكه اختلاف در شئون دين سبب تفرقه و تشتّت اجتماعات اسلامى شده و روح وحدت از كالبد آنان سلب خواهد شد.

«الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي» در اين روز تاريخى آخرين وظيفه‏ئى كه پروردگار بعهده مسلمانان نهاد و دين اسلام را بحدّ رشد و كمال رسانيد كه در جهان فرمانروا و جاودان باشد و رهبر جهان بشريّت گردد آن بود كه آيه «يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ» بپيامبر اسلام امر نمود در باره ادامه مكتب قرآن و تنظيم برنامه تعليمات آن قيام نمايد و در سرزمين غدير خم در حضور هفتاد هزار حاجيان كه در آن سال براى زيارت خانه كعبه شركت داشتند وصىّ خود را بجامعه مسلمانان معرّفى نمايد و تصدّى تعليمات قرآن و تدبير امور مسلمانان را بوى محوّل نمايد و براى هميشه بطور تناوب اوصياء او هر يك پس از ديگرى بر آن مكتب نظارت نمايند و معالم و معارف قرآن براى هميشه در دسترس عموم قرار گيرد و از حقايق آن مردم بهرمند شوند.

بدين وسيله دين اسلام را تمام و كامل معرّفى نمود زيرا اسلام عبارت از مجموع عقايد باصول توحيد و التزام بوظايف عملى است كه ظهور سلامت فطرت ميباشد و كمال دين اسلام بآنستكه براى هميشه در ادوار بشريت معالم اسلام و معارف دين از طريق تعليمات اوصياء در دسترس عموم قرار گيرد.

«وَ رَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلامَ دِيناً» بدين جهت كه پايه مكتب تعليمات قرآن بر اساس هميشگى و ابديّت نهاده شد و تعلّم و آموزش معالم قرآن و معارف اسلام بر روى همه افراد بشر براى هميشه گشوده و در دسترس آنان نهاده شد مانند ساير نعمتهاى پروردگار كه بى‏دريغ در بر هر ذرّه‏ئى گسترده آنگاه پروردگار آنرا براى جامعه بشر تا پايان جهان برگزيدو بدان خشنود است.

و چنانچه تعليمات مكتب قرآن پس از رحلت پيامبر اسلام صلّى اللّه عليه و آله و سلّم باوصياء او محوّل نميشد طريق تعليم و آموزش معالم قرآن ادامه نمى‏يافت و مردم جهان از نور درخشان معارف اسلامى بى‏بهره ميشدند و براى بدست آوردن احكام و وظائف عملى محتاج بقياس و استحسان بودند و نزول قرآن و مكتب توحيد فقط براى مدت محدودى بنا گذارى ميشد «1»

اين گونه تعليمات در مكتب قرآن غير از تصدّى و نظارت معنوىّ است كه اوصياء عليهم السّلام بنيروى غيبى و شهود قلبى در باره قرآن كريم و احكام الهى و بر اعمال مردم جهان دارند كه آن هميشگى و نامحدود است و بوسايل طبيعىّ و معاشرت نخواهد بود.

 «فَمَنِ اضْطُرَّ فِي مَخْمَصَةٍ غَيْرَ مُتَجانِفٍ لِإِثْمٍ» مخمصة قحط و گرسنگى است. »متجانف شخصى است كه اقدام بگناه نمايد و جنف بمعناى انحراف است بيان استثناء از حرمت خوردن مردار هنگام قحط و گرسنگى است.

چنانچه شخصى دسترسى بغذائى نداشته باشد جز بمردار و يا بخون و ميتواند بآنها سد رمق كند و از خطر مرگ رهائى يابد بطور استثنا در باره وى خوردن مقدارى از آن جائز است بشرط اينكه خود را بآن دچار ننموده و يا در سفر حرام نباشد.

 «فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ» ذكر دو صفت دلالت دارد به اين كه اساس دين اسلام بر تامين آسايش و تسهيل زندگى و ارشاد بمصالح بشر است و هرگز احكام اسلام مبنى بر مشقت نيست.

و چنانچه در باره شخصى حكم بطور تصادف سبب مشقت و يا خطر او گردد در آن مورد بطور استثناء آن حكم برداشته شده است.

در تفسير عياشى روايت شده راوى سؤال نمود از حضرت صادق عليه السّلام جهت چيست كه پروردگار از خوردن مردار و خون و گوشت خوك منع نموده است.

حضرت فرمود پروردگار بدون جهت از اين چند چيز مردم را منع نفرموده هم چنين غذاهاى گوارا را بدون سبب تجويز نفرموده است بلكه بشر را آفريد و آنچه كه براى بدن و حال آنها نافع و مفيد است از نظر تفضيل بآنها تجويز فرموده و آنچه كه براى آنها مضر و زيان دارد آنها را تحريم فرمود و از آنها منع كرد و فقط براى شخصى در حال اضطرار براى اينكه از مرگ رهائى يابد تجويز فرمود و اما حرمت خوردن مردار از نظر آنستكه هر كه از آن بخورد بدن او ضعيف و ناتوان و لاغر خواهد شد و نسل او قطع ميشود و كسى كه مردار بخورد بمرگ فجئه و سكته دچار خواهد شد.

و اما آشاميدن خون سبب بيماريهاى سخت شده و قلب را قسى ميكند و رأفت و محبت را زائل مينمايد باكى ندارد از اينكه فرزند و پدر و مادر خود را بقتل رساند و هرگز كسى باو اطمينان نمى‏كند.

و اما گوشت خوك پروردگار قومى را مسخ كرد و آنها را بصورت بوزينه و خوك و خرس در آورد و سپس مردم را منع فرمود از خوردن آن نوع از درندگان.

و اما حرمت شرابخوارى بواسطه ضرر و زيانى كه در آنها است فرمود شرابخوارى پرستش بت است و نيز سبب رعشه بدن ميشود و نور و بصيرت را زايل و انسان را بى‏مروت ميكند و چه بسا با محارم خود عمل زشت مرتكب شود و هنگام مستى باكى ندارد از هر رفتار زشت و شنيع و شرابخوار از هيچ كار بد و جنايتى باك ندارد.

در كتاب مناقب فاخرة تاليف سيد رضى رحمه اللّه بسندى از حضرت باقر عليه السّلام از پدر و از جد بزرگوارش روايت نموده فرمود هنگامى كه رسول اكرم صلّى اللّه عليه و آله از حجة الوداع بسوى مدينه باز ميگشت بسرزمينى فرود آمدند بنام ضوجان آيه «يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَ اللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ» نازل شد و در ضمن آيه وعده ايمن بودن او از خطر بود رسول اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم امر فرمود كه منادى فرياد بر آورد و مردم را براى نماز جماعت دعوت كند پس از اداء فريضه فرمود چه كسى اولى است از شما بنفوس شما همه حاضرين فرياد بر آوردند كه خدا و رسول او اولى هستند پس دست على بن أبي طالب را گرفته فرمود هر كه من مولاى او هستم على نيز مولاى او است بار الها امور كسى را تدبير فرما كه ولايت على را قبول نمايد و دشمن بدار هر كه را كه با او دشمنى كند و يارى كن  هر كه را كه يارى كند او را و خوار و زبون گردان هر كه او را خوار شمرد و نسبت او بمن مانند منزلت هارون است بموسى ولى پيامبرى بعد از من نخواهد بود و ولايت على بن أبي طالب آخرين فريضه‏ئى است كه پروردگار بر مردم مسلمان واجب فرمود آنگاه آيه «الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَ رَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلامَ دِيناً» نازل شد.

حضرت فرمود مردم قبول كردند از پيامبر گرامى اسلام هر فريضه‏ئى را كه پروردگار بر آنان واجب نموده در باره صلاة و صوم و زكوة و حج راوى سؤال نمود از حضرت چه وقت بود اين جريان حضرت فرمود هفده شب از ذى حجه گذشته بود در سال دهم هجرت هنگام باز گشت از حجة الوداع و فاصله ميان آنروز با رحلت رسول اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم يكصد روز بود و پيامبر اسلام روز غدير خم را اثنا عشر ناميد.

 در كتاب مناقب ابن مغازلى بسندى از ابو هريره روايت نموده گفت هر كه در روز هيجدهم ذى حجه امساك كند پروردگار باو ثواب شصت سال صوم و امساك ميدهد و آن روز غدير خم است كه رسول اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم براى على بن أبي طالب از مردم بيعت گرفت و فرمود هر كه من مولاى او هستم على مولاى او است بار الها امور كسى را تدبير فرما كه ولايت على را قبول كند و دشمن بدار هر كه او را دشمن بدارد و يارى كن هر كه او را يارى كند پس عمر بن خطاب گفت مرحبا بتو اى پسر أبي طالب مولاى من و هر مؤمن و مؤمنه‏ئى هستى آنگاه آيه «الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي» نازل شد.

در كتاب نزول القرآن تأليف حافظ ابى نعيم از اعمش از عضة نقل نموده گفت آيه «يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ» در باره على بن أبي طالب نازل شده است آنگاه آيه «الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَ رَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلامَ دِيناً» نازل شد.

در تفسير مجمع از حضرت باقر و امام صادق عليهما السّلام روايت نموده كه نزول آيه  «الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ» پس از آن بود كه رسول اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم على بن أبي طالب را در غدير خم بمنصب ولايت و علم و نماينده پروردگار بر جامعه مسلمانان معرفى نمود هنگام مراجعت از مكه بسوى مدينه بود كه حضرت فرمود ولايت على عليه السّلام آخرين فريضه‏ئى است كه پروردگار بر مسلمانان واجب فرمود و پس از آن حكم و فريضه‏ئى نازل نخواهد شد.

و نيز در مجمع بسندى از ابى سعيد خدرى روايت نموده هنگامى كه آيه «الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ» نازل شد رسول اكرم صلّى اللّه عليه و آله فرمود پروردگار را كبريائى بس سزا است كه دين اسلام را بحد كمال رسانيد و آن يگانه نعمت را بر مردم تمام نمود و نيز خشنود است از رسالت من و ولايت على بن أبي طالب بر مسلمانان بعد از من و نيز فرمود هر كه من مولاى او هستم على نيز مولاى او است بار الها امور كسى را تدبير فرما كه از او پيروى كند و دشمن بدار هر كه او را دشمن بدارد و مخالفت كند و يارى فرما كسانى را كه او را يارى كنند و ذليل و خوار گردان كسى را كه از او مخالفت كند.

در تفسير قمى بسندى از محمد بن مسلم از حضرت باقر عليه السّلام روايت نموده فرمود آخرين فريضه‏ئى كه پروردگار بر مردم واجب فرمود ولايت است ديگر حكمى را نازل نفرمود و سپس آيه «الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ» را در سرزمين كراغ غميم نازل نمود رسول اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم نيز آنرا در جحفه بپا داشت و بمردم اعلام فرمود و بعد از آن فريضه‏ئى نازل نشده است.

در كتاب امالى شيخ از محمّد بن جعفر بن محمّد از حضرت صادق از على امير مؤمنان عليهما السّلام روايت نموده كه فرمود شنيدم از رسول اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم ميفرمود پايه و اساس دين اسلام بر پنج خصلت نهاده شده.

1- بر دو شهادت.

2- دو عمل فريضه كه قرين يكديگرند از حضرت سؤال شد دو شهادت را ميدانيم و آندو عمل فريضه كه قرين هم هستند چيست حضرت فرمود صلاة و زكوة است هيچ يك از آندو قبول نميشود جز هنگامى كه آنديگر قبول شود.                       

 3- صوم و حج خانه كعبه است براى هر كه استطاعت بيابد و آنها را ختم نمود بولايت آنگاه آيه «الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَ رَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلامَ دِيناً» را نازل فرمود.

در كتاب در منثور از عنترة روايت نموده هنگامى كه آيه «الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ» نازل شد در حج اكبر روز عرفه بود عمر گريان شد رسول اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم بوى فرمود از چه گريستى عرض كرد گريه من از آنستكه دين اسلام همواره رو بازدياد و انتشار بود حال كه تمام و بحد كمال رسيد هرگز چيزى بكمال نميرسد جز آنكه رو بنقصان خواهد بود حضرت فرمود راست گفتى.

و نيز در كتاب در منثور بسندى از عبد اللّه مزنى روايت نموده از شخصى كه ميگفت در مجلس عمر بن خطاب حضور داشتم عمر از من سؤال كرد چگونه رسول اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم دين اسلام را توصيف مى‏كرد در پاسخ گفتم كه شنيدم پيامبر اسلام ميفرمود آغاز دين اسلام تنها بود و سپس دو نفر پيرو يافت و سپس چهار نفر و سپس شش نفر آنگاه بحد وقفه ميرسد عمر گفت بعد از نزول نقصان است.

استفاده ميشود كه نزول آيه «الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ» در عرفه سال حجة الوداع بوده است و از نظر اينكه در آن سال حاجيان بسيار از اقطار بلاد اسلام بزيارت خانه كعبه آمده و شركت نموده بهترين ظهور دين اسلام و كمال آن بآنستكه مكه كانون توحيد در سلطه و اختيار مسلمانان در آمده و اثرى از شرك و بت پرستى در آن كانون توحيد نبوده اين نهايت عظمت و كمال ظهور و انتشار دين اسلام است بدين نظر آيه را بر آن تطبيق نموده‏اند.

بديهى است كه تمام دين اسلام و كمال آن از جانب پروردگار بادامه و پايدارى مكتب قرآن است در جهان بشريت كه پس از رحلت رسول اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم پروردگار نظارت و تعليمات آنرا بعهده اشخاصى واگذار فرمايد و آيات قرآنى و سنت رسول و احكام و معارف اسلام را تحت تدبير و نظارت اشخاصى قرار دهد تا اينكه ايمن از هر گونه خطر بماند و تعليم احكام و معارف آنرا بعهده گروهى واگذارد كه بطور مشروح و مبسوط براى هميشه در دسترس عموم قرار دهند و بر جامعه اسلام و هم چنين بر اجراء احكام اسلام نظارت داشته باشند تا بدين وسيله احكام قرآن در ادوار بشر فرمانروا باشد و چنانچه آيات قرآن و سنت رسول قائم بشخص پيامبر اكرم و منحصر بزمان حيات و تصدى او باشد دين اسلام بر اساس محكم نهاده نشده بلحاظ اينكه پس از رحلت او در هر زمان معرض هر گونه خطر قرار ميگرفت زيرا آيات قرآن و معالم اسلام و سنت رسول حقايقى بيش نيست كه بالاتر از افق افكار بشر است و بر حسب اين نظام نميتوان آن حقايق را بدون ناظر امين گذارد زيرا حقايقى كه مسطوره تعليمات پروردگار و ودائع الهى و غرض از جهان آفرينش‏اند چگونه ميتوان بمردم مجهول الحال نالايق سپرد پروردگار نيز از آن اظهار رضايت و خشنودى فرمايد ناگزير براى اتمام و اكمال دين اسلام كه همواره ايمن از خطر بماند و در ادوار بشريت زنده و گويا باشد پروردگار در هر زمان ناظر و سرپرستى بايد بر آن تعيين فرمايد و آن وديعه را بوى بسپرد.

 

پی نوشت:

(1) مفسّر گويد: مدّت رسالت رسول اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم كه بطور علن احكام اسلام را تبليغ ميفرمود و دانشجويان مكتب قرآن بسهولت ميتوانستند از تعليمات درخشان آن حضرت استفاده نمايند فقط ده سال در مدينه بود كه آيات قرآنى و احكام الهى (سنّت) را بافراد مسلمان كه وارد اسلام شده تعليم ميفرمود با در نظر داشتن زياده بر هشتاد جنگ كوچك و بزرگ در اين مدت كوتاه كه براى مسلمانان پيش آمده كسر مى‏شود بديهى است معالم نامتناهى قرآن و احكام اسلام (بنام سنّت رسول) كه بر طبق حكمت بايد بطور مشروح و مبسوط در دسترس حاضرين قرار بگيرد و از هر گونه ابهام و اجمال ايمن باشد زيرا برنامه معارف و اخلاق و دستور عملى براى جامعه بشر است كه تا پايان جهان بايد ادامه بيابد چگونه اين گروه كه افراد معدودند ظرفيت آنرا داشته‏اند كه در اين مدّت كوتاه از تعليمات پيامبر اسلام بطور تمام و كمال استفاده نمايند كه از شرح و تفسير آيات قرآنى و معارف و احكام الهى (بنام سنت رسول) مطلبى فرو گذار نشود و براى فهم و بدست آوردن احكام اسلامى محتاج باستحسان و قياس نشوند جز اينكه تعليمات مكتب قرآن ادامه بيابد به اين كه پروردگار افرادى را بنام وصىّ براى ادامه تعليمات مكتب قرآن و شرح و بسط احكام اسلام تعيين فرمايد و بوسيله اين اساتيد تعليمات و شرح سنّت رسول و تحليل احكام اسلام ادامه بيابد تا بتدريج دانشجويان در آن مكتب حضور يافته استفاده كنند و براى تأمين اين منظور 260 سال اين مكتب بتصدّى اوصياء رسول اكرم عليهم السّلام دائر و در دسترس دانشجويان قرار گرفته و هزاران هزار مسائل علمى از تفسير آيات و سنّت رسول و معارف و احكام اسلام بحث شده و مورد تحليل قرار گرفته است كه ساير فرقه‏هاى اسلامى بهره‏ئى از آنها ندارند.