اهميت غدير در تاريخ

در نظر هيچ خردمندي ترديد پذير نيست که شرف و برتري هر چيزي بسته بفايده و نتيجه آن چيز است.

بنابراين قاعده : در ميان موضوع هاي تاريخي نخستين امري که مي تواند متضمن مهمترين فوايد و نتايج باشد موضوعي است که دين الهي بر آن پايه گذاري شده و کيش و آئيني بر اساس آن استوار گشته و قوائم و استوانه هاي مذهبي بر آن نصب و اتي از آن بوجود آمده باشد و دولتهائي بر آن مبني و اساس متشکل وصيت شهرت آن مداوم و ذکر آن جاوداني گرديده باشد.

به همين جهت است که پيشوايان تاريخ در ثبت مبادي و تعاليم اديان فداکاري نموده و وقايع تابعه و شئون مربوطه به آن از قبيل _کيفيت پيدايش و نحوه دعوت و مبارزات و حکومات و ساير تشکيلات مترتبه به آنرا که روزگاران دراز و قرنهاي متمادي بر آن گذشته همه را ثبت و قيد نموده اند.

سنه الله في الذين خلوا و لن تجد لسنه الله تبديلا.

بديهي است که، در چنين موارد چنانچه مورخ نسبت بامري از امور مربوطه باين موضوع مسامحه و يا در ثبت و ضبط آن اهمال نمايد در رشته تاريخي و طومار تاليفش فاصله و شکافي توليد شود که هيچ امري آنرا پر نميکند، و تاريخي که آغاز و مبداء آن در اثر چنين غفلت و اهمالي مبهم و نامعلوم گردد چه بسا موجب آن شود که خواننده چنين تاريخي نسبت به سرانجام و پايان آن نيز دوچار سرگرداني و جهل گردد واقعه تاريخي " غديرخم " از جمله همين قضاياي مهمه و خود خطيرترين موضوع تاريخي در جهان اسلام است. زيرا اين واقعه مهم با بسياري از براهين قاطعه (مرتبط بان) مبني و اساس مذهب آنهائي است که از آثار خاندان پيغمبر اسلام صلي الله عليه و آله پيروي مينمايند که شامل میليونها از نفوس مسلمانان است، در اين گروه عظيم مظاهر دانش و بزرگي نمايان و از ميان آنها دانشمندان بنام حکما، فلاسفه، مردان بزرگ، نوابغ در علوم و فنون متنوعه، سلاطين، سياستمداران. فرماندهان، ادبا، فضلا، برخاسته اند. و کتب و مولفات گرانبها در هر فن از آنان در جهان منتشر گشته بنابراين اگر مورخ، خود از اين گروه باشد، بر او فرض و واجب است که اخبار و مطالب مهمه مربوط به بدو دعوت نبوي صلي الله عليه و آله را بوسيله ثبت و ضبط در تاريخ خود بطور تفصيل در دسترس استفاده هم کيشان خود قرار دهد. و اگر مورخ از غير اين گروه (يعني غير از گروه پيروان آثار خاندان پيغمبر صلي الله عليه و آله باشد. باز همين ضمن بررسي در تاريخ جمعيت بزرگي مانند اين گروه ناچار است که نسبت به چنين واقعه مهمي (اگرچه با سادگي و بساطت هم شده) ذکري بنمايد و يا چنانچه تحت تاثير عواطف قومي و مسخر هيجانات فتنه جويانه طايفه خود شده ذکر اين قضيه تاريخي را با اموري که در پيرامون اين قضيه از لحاظ انتقاد در دلالت آن مورد نظر او است توام نمايد.

)اينکه گفتيم : انتقاد در دلالت... اين تنها جهتي است که ممکن است دستاويز ايجاد اختلاف قرار گيرد) زيرا براي مورخين از اين قبيل مقدور و ميسر نخواهد بود که بر سند و مدارک اين قضيه طعني وارد کنند و يا آنرا ضعيف بشمارند ؟ زيرا با آن جهد و مشقتي که پيغمبر صلي الله عليه و آله در کيفيت (زماني و مکاني) ابلاغ اين امر در روز غدير خم بر خود هموار فرمود وقوع اين قضيه طوري است که حتي دو نفر هم در آن اختلاف ندارند. هر چند بعلل اغراض و شائبه هائي که بر افراد آگاه و بينا پوشيده نيست در مدلول و مفاد آن تشکيل اختلاف داده اند... اينک، بذکر و خصوصيات مورخيني که واقعه غديرخم را در آثار و کتب تاريخي خود ثبت نموده اند مبادرت ميشود :

نام مورخ، تاريخ فوت او، نام کتاب او

1) بلاذري، 279هجري، انساب الاشراف

2) ابن قتيبه، 276 هجري، " المعارف " و الامامه و السياسه "

3) طبري، 310 هجري، کتابي در خصوص اين موضوع نوشته

4) ابن زولاق ليثي مصري، 278 هجري، در تاليف خود

5) خطيب بغدادي، 463 هجري، در تاريخ خود

6) ابن عبد البر، 464 هجري، الاستيعاب

7) شهرستاني، 548 هجري، الملل و النحل

8) ابن عساکر، 571 هجري، تاريخ شام

9) ياقوت حموي، 626 هجري، جلد 18 معجم الادباء صفحه 84 چاپ اخير

10) ابن اثير، 630 هجري، اسد الغابه

11) ابن ابي الحديد، 656 هجري، شرح نهج البلاغه

12) ابن خلکان، 582 هجري، وفيات الاعيان

13) يافعي، 768 هجري، مرآت الجنان

14) ابن الشيخ البلوي، حدود 605، در " الف باء "

15) ابن کثير شامي، 774 هجري، البدايه و النهايه

16) ابن خلدون، 808 هجري، در مقدمه تاريخ خود

17) شمس الدين ذهبي، 748 هجري، تذکره الحفاظ

18) نويري، حدود 833 هجري، نهايه الارب في فنون الادب

19) ابن حجر عسقلاني، 852 هجري، " الاصابه " و " تهذيب التهذيب "

20) ابن صباغ مالکي، 855 هجري، الفصول المهمه

21) مقريزي، 845 هجري، الخطط

22) جلال الدين سيوطي، 911 هجري، در کتب متعدده

23) قرماني دمشقي، 1019 هجري، اخبار الدول

24) نور الدين حلبي، 1044 هجري، السيره الحلبيه

 و غير اينها از مشاهير فن تاريخ،اين از نظر علم تاريخ و شان مورخ و اما فن حديث، در اين فن نيز موضوع استدلال، همان که در علم تاريخ بيان شد بي کم و کاست وارد است. زيرا محدث نيز به هر جانب و هر دسته از حديث با توسعه که در دامنه آن وجود دارد توجه نمايد. روايات صحيحه و مسندي خواهد يافت که مشعر بر اين مزيت و تقدم براي ولي دين (علي عليه السلام) مي باشد بطوري که هر طبقه از طبقه قبل از خود اين حديث را دريافت نموده تا دور منتهي ميشود به طبقه صحابه يعني آنان که خود حضور داشته و اين خبر را از منبع وحي صلي الله عليه و آله شنيده اند و در اينکه طبقات متعدده روایات فاصله طولاني تشکيل داده اند، همان نورانيت خيره کننده اين واقعه باقي و احساس ميشود.

با چنين کيفيت اگر محدث از ذکر چنين حديثي (که تا اين حد از اهميت و عظمت را واجد است) اهمال يا غفلت نمايد از ايفاء حق امت اسلامي کاسته و مسلمين را از يک قسمت زياد حقايق پاکيزه که پيغمبر اسلام صلي الله عليه و آله از گنجينه وسيع مواهب و احسان خود به ملت اسلام روا داشته و عنايت فرموده محروم و بي نصيب نموده، و از راه يافتن به شاهراه روشني که پيغمبرشان راهنمائي فرموده است امت اسلامي را باز داشته است.

اکنون نام جمله از محدثين بزرگ آنها که واقعه غدير خم را حديث نموده اند :

1) پيشواي مذهب شافعي - ابو عبد الله محمد بن ادريس شافعي (وفات 204) - طبق مذکور در " النهايه " ابن اثير

2) پيشواي مذهب حنبلي - احمد بن حنبل (متوفي 241) در (مسند) و (مناقب)

3) ابن ماجه (متوفي 273) در (سنن)

4) ترمذي (متوفي 279) در (صحيح) خود

5) نسائي (متوفي 303) در (خصايص)

6) ابويعلي موصلي (متوفي 307) در (مسند) خود

7) بغوي (متوفي 317) در (مصابيح السنه)

8) دولابي (متوفي 320) در (الکني و الاسماء)

9) طحاوي (متوفي 321) در (مشکل الاثار)

10) حاکم (متوفي 405) در (مستدرک)

11) ابن المغازلي شافعي (متوفي 483) در (مناقب)

12) ابن منده اصفهاني (متوفي 512) در تاليف خود بطرق متعدده

13) خطيب خوارزمي (متوفي 568) در (مناقب) و در (مقتل ابي عبد الله الحسين عليه السلام)

14) گنجي (متوفي 658) در (کفايت الطالب)

15) محب الدين طبري (متوفي 694) در (الرياض النضره) و (ذخاير العقبي)

16) حمويني (متوفي 722) در (فرايد السمطين)

17) ذهبي (متوفي 748) در (تلخيص)

18) هيثمي (متوفي 807) در (مجمع الزوايد)

19) جزري (متوفي 830) در (اسني المطالب)

20) ابو العباس قسطلاني (متوفي 923) در (المواهب اللدنيه)

21) متقي هندي (متوفي 975) در (کنز العمال)

22) هروي قاري (متوفي 1014) در (المرقاه في شرح المشکات)

23) تاج الدين مناوي متوفي 1031) در (کنوز الحقايق في حديث خير الخلايق) و (فيض القدير)

24) شيخاني قادري - در (الصراط السوي في مناقب آل النبي صلي الله عليه و آله)

25) باکثير مکي (متوفي 1047) در (وسيله المال في مناقب الال)

26) ابو عبد الله زرقاني مالکي (متوفي 1122) در (شرح المواهب)

27) ابن حمزه دمشقي حنفي در (البيان و التعريف)

اينهم از لحاظ فن حديث و همين طور است حال و شان علماء تفسير، زيرا : آياتي از قرآن کريم که در مورد اين قضيه نازل شده در برابر ديدگان مفسر نمايان ميشود و بر مفسر لازم و واجب است که آنچه از مصدر وحي درباره نزول آن آيات و تفسير آن رسيده بيان کند، و روا نميداند که کار او نارسا و کوشش او ناقص باشد. اينک قسمتي از مفسرين بنام که در تفسير خود بذکر اين واقعه پرداخته اند :

1)  طبري (متوفاي سال 310) در تفسير خود

2) ثعلبي (متوفاي سال 427 - يا - 437) در تفسير خود

3) واحدي (متوفاي سال 468) در " اسباب النزول "

4) ابو محمد بغوي (متوفاي سال 516)

5) قرطبي (متوفاي سال 567) در تفسير خود

6) فخر رازي (متوفاي سال 606) در تفسير کبير

7) قاضي بيضاوي (متوفاي سال 685) در تفسيرش

8) ابن کثير شامي (متوفاي سال 774) در تفسيرش

9) نيشابوري (متوفاي در قرن هشتم) در تفسيرش

10) جلال الدين سيوطي متوفاي سال 911 در تفسيرش

11) ابو السعود العمادي (متوفاي سال 972)

12) خطيب شرميني (متوفاي سال 977)

13) قاضي شوکاني (متوفاي سال 1173)

14) آلوسي بغدادي (متوفاي در سال 1270) در تفسيرش

 و اما علماء علم کلام - در مورد اقامه دليل و برهان در هر يک از مسائل کلام - وقتي که به موضوع امامت مي رسند براي غلبه بر مدعي و يا به منظور نقل دليل و برهان طرف خود ناگزيرند که متعرض واقعه غدير خم شوند - هر چند که در عين اين اقدام بزعم خود در چگونگي دلالت حديث مزبور به مناقشه پردازند. اينک جمله از متکلمين بنام که در کتب خود بذکر واقعه غديرخم پرداخته اند :

1)  قاضي ابوبکر باقلاني بصري (متوفي 403) در (التمهيد)

2)  قاضي عبد الرحمن ايجي شافعي (متوفي 756) در (المواقف)

3) سيد شريف جرجاني (متوفي 816) در (شرح المواقف)

4)  بيضاوي (متوفي 685) در (طوالع الانوار)

5) شمس الدين اصفهاني در (مطالع الانظار)

6) تفتازاني (متوفي 792) در (شرح المقاصد)

7)  قوشچي - المولي علاء الدين (متوفي 879) در (شرح تجريد)

و عين الفاظ نامبردگان بطوري است که ذيلا ترجمه و ذکر ميشود :

به تحقيق پيوسته که پيغمبر اسلام صلي الله عليه و آله در روز غديرخم که در محلي است بين مکه و مدينه بنام جحفه - هنگام بازگشت از حجه الوداع مردم را جمع فرمود و آن روز بسيار گرم و سوزان بود بحدي که مردم قسمتي از رداي خود را زير پا ميگذاردند از شدت گرمي زمين. پس از گرد آمدن خلق - آنحضرت در جايگاه بلندي خطبه ايراد فرمود و از جمله فرمود : اي گروه مسلمانان. آيا من اولي (سزاوارتر) بر شما و امور شما از خود شما نيستم ؟ گفتند : آري بخدا قسم. آنگاه فرمود : هر کس که من مولاي اويم پس از من علي عليه السلام مولاي او خواهد بود، خداوندا دوست بدار آنکه را که او را دوست بدارد، و دشمن بدار آنکه را که او را دشمن بدارد، و ياري کن ياران او را و خوار کن خوارکنندگان او را و از جمله متکلمين - قاضي النجم محمد شافعي (متوفي 867) است که در (بديع المعاني) اين واقعه را ذکر کرده است، و جلال الدين سيوطي در اربعين خود و مفتي شام حامد بن علي عمادي در (الصلاه الفاخره بالاحاديث المتواتره) و آلوسي بغدادي (متوفي 1324) در (نثر اللئالي) و غير اينها. علماء علم لغت نيز در آنجا که بلغاتي از قبيل مولي، خم، غدير، ولي برخورد نمايند ناچار بحديث غدير خم اشاره مينمايند - مانند : ابن دريد محمد بن حسن (متوفي 321) در جلد 1 " جمهره " ص 71 - و ابن اثير در " النهايه " و حموي در " معجم البلدان " در بيان (خم) و زبيدي حنفي در " تاج العروس " و نبهاني در " المجموعه النبهانيه ".

 

غدير در تاريخ

دانشمند بزرگ و محقّق، نویسنده"الغدیر"، در ابتدای نخستین جلد کتاب جهانی خود، بحثی علمی و جالب زیر عنوان "اهمیّت غدیر در تاریخ" مطرح کرده است که ما خلاصه آن را با بیانی ساده و توضیحی کوتاه در اینجا می آوریم:

"در نظر خردمندان، ارج وشَرف هرچیز وابسته به نتیجه آن است و به اندازه ثمره ای است که می بخشد . بنابر این در دامنه پهناور تاریخ و موضوعات آن، مهمترین مطلبی که با توجّه به نتیجه اش دارای موقعیّت شایانی است، آن بخشهایی است که پیدایش ادیان را نشان می دهد و مذاهب بر آنها پایه گذاری شده است و سرچشمه عقاید ملّتها و جمعیّت هایی قرار گرفته است. از این رو، این بخش از تاریخ – که مبدأ پیدایش اعتقادات و مقدّسات ملّتهاست – به ابدیّت راه جُسته است و هیچ گاه تاریخ جهان آن را فراموش نمی کند و با جاودانی و همیشگی در سراسر دوران آینده تاریخ توأم است.

به این ملاحظه است که می بینیم دانشمندان بزرگ و امین تاریخ، در ضبط و صحیح نگاشتن مبادی تاریخِ ادیان و آغاز مذاهب، به خود رنجهای فراوان می دهند و در این راه کوشش بسیار می کنند. سپس به گزارش موجبات نشر تعالیم آنها پرداخته خصوصیّتش را با دقّت تمام می نگارند. و اگر مورّخ، این موضوع مطالبی ناقص و بی ارج نوشته است و خواننده کتاب خود را گمراه کرده است. چون خواننده نمی تواند از این نوشته بفهمد که ابتدای آن دین چه بوده و دورانش چگونه سپری شده و در مراحل بعدی به کجا گراییده است."

توضیح: اگر در نوشتن تاریخ، شرح حال پادشاهان، شاعران، هنرمندان و مخترعان ضروری است، و بحث و تحقیق درباره منشأ علوم و محیط تربیتی متفکّران و امثال اینها بسیار جالب و مفید است، پس چگونه می توان نسبت به تاریخ دین و مذهبی که ملّتهای زنده ای به آن اعتقاد دارند سهل انگاری کرد؟مخصوصاً د رمورد دینی که پیروانش سُنَن و آداب آن را هر روز از صمیم قلب برگزار می کنند و در تشکیل مراسم ملّی و رسمی خود نیز مدخلیّت می دهند و همراه با سازمان فکری و روحی آنان آمیخته بوده هست.
سپس مؤلف عالیقدر چنین می نویسد:

داستان غدیر از با اهمیّت ترین موضوعات این بخش از تاریخ است. زیرا مذهب آن ملّتها و طوایفی که آل رسول را پیروی کردند بر این واقعه – و بسیاری ازدلیلهای محکم کردند، تعدادشان به میلیونها نفر می رسد، که از نظر کیفیّت همیشه پیشرو کاروان دانش و عظمت و فرهنگ بوده اند و همواره درمیانشان حکیمان و عالمان، زبدگان جهان انسانیّت، نابغه هایی درعلوم و فنون مختلف، مصلحان و رهبران، پادشاهان و سیاستمداران وجود داشته اند. و هم آنان دارای ادبیّاتی سرشار، و فضل و دانشی فراوان بوده و کتابهایی گرانبها و نیکو در هر فن نگاشته اند. روی این حساب، نویسنده تاریخ از هر ملّت و هر مذهبی که باشد، نمی تواند در بیان پیدایش و مبدأ این ملّت کوتاهی کند. به ویژه در مورد داستان سراسر اهمیّتِ غدیر که صحنه حسّاسی از صحنه های نزول وحی و قیام تبلیغیِ بانیِ اسلام بوده است.

اگر مورّخی از روی تعصب جاهلانه، از بیان این داستان و حقایق وابسته به آن چشم بپوشد، نسبت به دین اسلام و نبیّ بزرگوار آن خیانتی بزرگ کرده و هم در صفحات تاریخِ خود، جنایتی مرتکب شده که جبران ناپذیر است. زیرا حدیث غدیر و آنچه که پیامبر گرامی ما در آن روز فرخنده و باشکوه ابلاغ کرده و صحنه تبلیغیی را که برگزار نموده است، وظیفه ای بوده که به مأموریّت وحی انجام شده است. و هیچ کس تردید ندارد که "روز غدیر" در تاریخ اسلام موجی افکنده است که هیچ گاه از ارتعاشات آن کاسته نمی شود.

از اینجاست که می بینیم مورّخین، نظر به حفظ حقایق تاریخ و ضبط حوادث بزرگ به بررسی درباره حدیث غدیر و جمع آوری مآخذش همّت گماشته اند. همین عظمت که برای آن در علم تاریخ دیده می شود، در علم حدیث نیز وجود دارد. چون محدّثین به هر طرف می نگرند احادیث صحیح فراوانی در مورد داستان غدیر می بینند که این افتخار را برای ولیِّ امر دین، علی"ع" ثابت می کند؛ احادیثی که با فروغ خیره کننده ای در همه ادوار اسلامی به چشم می خورَد، و مردم هر عصری، آن را از گذشتگان خود یاد گرفته اند، تا برسد به اصحاب که از خود پیغمبر اکرم"ص" شنیدند و فرا گرفتند.

بنابر این اگر حدیث دانی از چنین حدیثی غفلت ورزد، حقّ امّت را پایمال و به مسلمانان ظلم کرده و آنان را از عنایت و احسانی که پیغمبر رحمت کرد و بهره وافری که از خیرخواهی و صلاح اندیشی وسیعش بخشید، محروم داشته و رهنمایی امّت را به شایسته ترین راه، کتمان کرده است.

همین طور مفسّران نیز آیاتی پیش چشمشان است که در این موضوع نازل گشته است. و بر مفسّر است که در مورد نزول آیه و تفسیر آن را بنگارد و به حدیث غدیر اشاره کند؛ تا زحماتش بی اثر و کوشش او ناقص نماند.

عقاید شناسان اهل تسنّن نیز از ذکر حدیث غدیر گزیری نداشتند و به عنوان نقل دلیل شیعیان آن را نگاشته اند. تا جایی که فرهنگ نویسان نیز هنگامی که به واژه هایی مانند: غدیر، خم، ولیّ، مولی رسیده اند، به حدیث غدیر اشاره کرده اند.
پس به طور کلّی دانشمندان مطّلع و بی غرض اهل تسنّن، از مورّخان و محدّثان و مفسّران و عقاید شناسان، این واقعه را با مدارک و سند های فراوانی د رکتابها ی خود آورده اند؛ که اینک به عنوان نمونه به نام صد تن از آنان و نام کتابها و سالهای در گذشتشان اشاره می شود. 

 

"روز غدیر" در تاریخ اسلام

ايلنا: حدیث غدیر و آنچه که پیامبر گرامی اسلام در آن روز فرخنده و باشکوه ابلاغ و صحنه تبلیغیی را که برگزار كرده است، وظیفه ای بوده که به مأموریّت وحی انجام شده است.

حدیث غدیر و آنچه که پیامبر گرامی اسلام در آن روز فرخنده و باشکوه ابلاغ و صحنه تبلیغیی را که برگزار كرده است، وظیفه ای بوده که به مأموریّت وحی انجام شده است. و هیچ کسي تردید ندارد که "روز غدیر" در تاریخ اسلام موجی بزرگ بوجود آورده است که هیچ گاه از ارتعاشات آن کاسته نمی شود.

به گزارش ايلنا دانشمند بزرگ و محقّق، علامه اميني نویسنده كتاب "الغدیر"، در ابتدای نخستین جلد کتاب جهانی خود ، مطلب مهمي را تحت عنوان "اهمیّت غدیر در تاریخ" مطرح کرده است،در قسمتي از اين مطلب آمده است :

در نظر خردمندان، ارج وشَرف هرچیز وابسته به نتیجه آن است و به اندازه ثمره ای است که می بخشد. بنابر این در دامنه پهناور تاریخ و موضوعات آن، مهمترین مطلبی که با توجّه به نتیجه اش دارای موقعیّت شایانی است، آن بخشهایی است که پیدایش ادیان را نشان می دهد و مذاهب بر آنها پایه گذاری شده است و سرچشمه عقاید ملّتها و جمعیّتهایی قرار گرفته است. از این رو، این بخش از تاریخ – که مبدأ پیدایش اعتقادات و مقدّسات ملّتهاست – به ابدیّت راه جُسته است و هیچ گاه تاریخ جهان آن را فراموش نمی کند و با جاودانی و همیشگی در سراسر دوران آینده تاریخ توأم است.

به این ملاحظه است که می بینیم دانشمندان بزرگ و امین تاریخ، در ضبط و صحیح نگاشتن مبادی تاریخِ ادیان و آغاز مذاهب، به خود رنجهای فراوان می دهند و در این راه کوشش بسیار می کنند. سپس به گزارش موجبات نشر تعالیم آنها پرداخته خصوصیّتش را با دقّت تمام می نگارند. و اگر مورّخ، این موضوع مطالبی ناقص و بی ارج نوشته است و خواننده کتاب خود را گمراه کرده است. چون خواننده نمی تواند از این نوشته بفهمد که ابتدای آن دین چه بوده و دورانش چگونه سپری شده و در مراحل بعدی به کجا گراییده است."

علامه اميني مي افزايد :داستان غدیر از با اهمیّت ترین موضوعات این بخش از تاریخ است. زیرا مذهب آن ملّتها و طوایفی که آل رسول را پیروی کردند بر این واقعه – و بسیاری ازدلیلهای محکم کردند، تعدادشان به میلیونها نفر می رسد، که از نظر کیفیّت همیشه پیشرو کاروان دانش و عظمت و فرهنگ بوده اند و همواره درمیانشان حکیمان و عالمان، زبدگان جهان انسانیّت، نابغه هایی د رعلوم و فنون مختلف، مصلحان و رهبران، پادشاهان و سیاستمداران وجود داشته اند. و هم آنان دارای ادبیّاتی سرشار، و فضل و دانشی فراوان بوده و کتابهایی گرانبها و نیکو در هر فن نگاشته اند. بر اين اساس ، نویسنده تاریخ از هر ملّت و هر مذهبی که باشد، نمی تواند در بیان پیدایش و مبدأ این ملّت کوتاهی کند. به ویژه در مورد داستان سراسر اهمیّتِ غدیر که صحنه حسّاسی از صحنه های نزول وحی و قیام تبلیغیِ بانیِ اسلام بوده است.

اگر مورّخی از روی تعصب جاهلانه، از بیان این داستان و حقایق وابسته به آن چشم بپوشد، نسبت به دین اسلام و نبیّ بزرگوار آن خیانتی بزرگ کرده و هم در صفحات تاریخِ خود، جنایتی مرتکب شده که جبران ناپذیر است. زیرا حدیث غدیر و آنچه که پیامبر گرامی ما در آن روز فرخنده و باشکوه ابلاغ کرده و صحنه تبلیغیی را که برگزار نموده است، وظیفه ای بوده که به مأموریّت وحی انجام شده است. و هیچ کس تردید ندارد که "روز غدیر" در تاریخ اسلام موجی بزرگ بوجود آورده است است که هیچ گاه از ارتعاشات آن کاسته نمی شود.

از اینجاست که می بینیم مورّخین، نظر به حفظ حقایق تاریخ و ضبط حوادث بزرگ به بررسی درباره حدیث غدیر و جمع آوری مآخذش همّت گماشته اند. همین عظمت که برای آن در علم تاریخ دیده می شود، در علم حدیث نیز وجود دارد. چون محدّثین به هر طرف می نگرند احادیث صحیح فراوانی در مورد داستان غدیر می بینند که این افتخار را برای ولیِّ امر دین، علی"ع" ثابت می کند؛ احادیثی که با فروغ خیره کننده ای در همه ادوار اسلامی به چشم می خورَد، و مردم هر عصری، آن را از گذشتگان خود یاد گرفته اند، تا برسد به اصحاب که از خود پیغمبر اکرم"ص" شنیدند و فرا گرفتند.

بنابر این اگر حدیث دانی از چنین حدیثی غفلت ورزد، حقّ امّت را پایمال و به مسلمانان ظلم کرده و آنان را از عنایت و احسانی که پیغمبر رحمت کرد و بهره وافری که از خیرخواهی و صلاح اندیشی وسیعش بخشید، محروم داشته و رهنمایی امّت را به شایسته ترین راه، کتمان کرده است.

همین طور مفسّران نیز آیاتی پیش چشمشان است که در این موضوع نازل گشته است. و بر مفسّر است که در مورد نزول آیه و تفسیر آن را بنگارد و به حدیث غدیر اشاره کند؛ تا زحماتش بی اثر و کوشش او ناقص نماند.

 

صحت واقعه غدير از نظر تاريخ

غدير چـشـمـه اى است که زلال اسلام ناب از آن مى جوشد هرکس به اين حقيقت اعتراف کند و جـان خويش ، در زلال حقيقتش شستشو دهد، به پيشگاه باعظمت اسلام ناب بار مى یابد و آن کس کـه به هرعذر و بهانه ، چشم از ديدن و گوش از شنيدن فرو بندد، جز صداى جرسى از دور نصيب نخواهدبرد.

غدير نخستين موقف و منزلى نیست که پيامبراکرم (ص)جانشين خود را به مردم شناسانده است آن گـرامى بارها به هر مناسبت با بيانهاى گونه گون و شيوه هاى مختلف اين حقیقت را به مردم يـادآور شده وایشان را با رهبر آينده خود آشنا کرده است همه کسانى که با حضرتش حشر و نشرى داشـتـنـد و از اتـفـاقـات حـکومت اسلامى بى خبر نبودند، مى دانستند که على (ع ) خلیفه بلافصل پیامبر(ص ) و محبوبترین مردم ،و نزدیکترین اصحاب به رسول خداست .

خـلافـت مـسـاله اى نبود که تا سال دهم هجرت مسکوت مانده باشد خلیفه پیامبر از همان روزى معلوم شد که نبوت در مکه آشکار شد (1) .

پـس از آن مـخـصـوصا در سالهاى بعد از هجرت به قدرى این مطلب تکرار شد که تقریبا همه اهل مدینه با آن آشنا بودند همه حدیث “منزلت “، حدیث “رایت ” و حدیث “طیر” (رک : فصل دوم) را شنیده بودند حدیث “ثقلین ” (2) مکرر بر آنها خوانده شده بود نزول آیاتى چون آیه “مودت ” (سوره ی شوری،آیه 23) آیـه “مـبـاهـله ” (سوره آل عمران، آیه61) و آیه "ولایت"(سوره مائده، آیه55) باعث شده بود، خورشید شخصیت امیرالمؤمنین درخششى روزافزون داشته باشد.بـا ایـن هـمـه حـدیـث غـدیر از شهرتى به سزا برخوردار است همه احادیثى که در این زمینه وارد شده صحیح و مشهور و بعضى متواترند، ولى حدیث غدیر از مرز تواتر نیز گذشته است .

مرحوم علم الهدى سید مرتضى ، در این باره مى فرماید:

کـسـى کـه بـراى صـحـت ایـن خبر دلیل بخواهد، همانند کسى است که براى صحت خبر غزوات وحالات معروف رسول خدا دلیل بخواهد و چنان است که گویى در اصل حجة الوداع شک داردزیرا اینها همه از جهت شهرت در یک رتبه اند.
چرا که همه علماى شیعه این حدیث را روایت کرده و اهل حدیث با اسناد خود آن را نقل نموده اند و مـورخان و سیره نویسان همان طور که حوادث معروف را نقل مى کنند، بدون سندمخصوصى نسل در نـسـل از هـم روایـتش مى کنند و محدثان آن را در زمره احادیث صحیح درج کرده اند این خبر مزیتى دارد که هیچ خبر دیگرى از آن برخوردار نیست چرا که اخبار بر دوگونه اند:

یک دسته اخبارى است که به سند متصل نیاز ندارند، مانند خبر جنگ بدر و خیبر و جمل وصفین و همه وقایع معروفى که مردم نسل در نسل بدون سند از آن آگاهند دسته دیگر اخبارى است که به سند متصل نیاز دارند، مثل اخبارى که در باب احکام شرعى وارد شده است.

خبر غدیر به هر دو صورت نقل شده است ، یعنى در عین آنکه در کمال شهرت و از سندبى نیاز است ، داراى سند متصل نیز مى باشد.

افـزون بـر اینکه اخبارى که در باب احکام شرعى نقل شده همگى خبر واحد هستند، ولى خبرغدیر راویان فراوانى دارد(3).

مـا در این مقال بر آن نیستیم که راویان حدیث غدیر را نام ببریم ، چون نه مقام را گنجایش است و نـه حـاجـتى به آن هست مرحوم علامه امینى نام راویان این حدیث را به ترتیب زمان زندگى ذکر کـرده اسـت مـا بـه ذکر شمار راویان حدیث غدیر در هر قرن بسنده کرده ، علاقه مندان را به کتاب ارزشمند الغدیرراهنمایى مى کنیم(4) .

در میان اصحاب رسول خدا (ص ) 110 نفر.
در میان تابعین 84 نفر.
در میان علماى قرن دوم هجرى 56 نفر.
در میان علماى قرن سوم هجرى 92 نفر.
در میان علماى قرن چهارم هجرى 43 نفر.
در میان علماى قرن پنجم هجرى 24 نفر.
در میان علماى قرن ششم هجرى 20 نفر.
در میان علماى قرن هفتم هجرى 21 نفر.
در میان علماى قرن هشتم هجرى 18 نفر.
در میان علماى قرن نهم هجرى 16 نفر.
در میان علماى قرن دهم هجرى 14 نفر.
در میان علماى قرن یازدهم هجرى 12 نفر.
در میان علماى قرن دوازدهم هجرى 13 نفر.
در میان علماى قرن سیزدهم هجرى 12 نفر.
در میان علماى قرن چهاردهم هجرى 19 نفر.

وهمو مى نویسد:

ایـن حـدیـث را احـمد بن حنبل با چهل سند، ابن جریر طبرى با هفتاد و اندى سند، جزرى مقرى بـاهـشـتاد سند، ابن عقده با صد و پنج سند، ابوسعد مسعود سجستانى با 120 سند و ابوبکر جعابى با125 سند روایت کرده است (5) .
ابـن حـجـر در کـتـاب صـواعـق نوشته است : “این حدیث را سى نفر صحابى از پیامبر اکرم (ص )روایت کرده اند و بسیارى از اسناد آن صحیح یا حسن است ” (6) .

ابن مغازلى در مناقب مى نویسد:

حـدیث غدیر حدیث صحیحى است که حدود صد نفر صحابى که عشره مبشرة نیز از آن جمله است آن را از رسـول خـدا(ص) روایـت کـرده انـد این حدیث ثابت است و ایرادى بر آن وارد نیست واین فضیلتى است که فقط على (ع ) حائز آن شده و هیچ کس در این فضیلت با او شریک نیست (7) .

سید بن طاوس از علماى امامیه در کتاب شریف اقبال الاعمال نوشته است:

ابـوسـعـد مـسـعـودبـن نـاصـر سـجـستانى از علماى اهل سنت کتابى در هفده جز به نام الدرایه فى حدیث الولایه تالیف کرده و این حدیث را از صد و بیست صحابى نقل کرده است.

مـحـمدبن جریر طبرى در کتابى که به نام الردعلى الحرقوصیه نوشته ، حدیث ولایت را از هفتاد و پنج طریق روایت کرده است .

ابوالقاسم عبداللّه حسکانى در این باب کتاب مستقلى به نام دعاالهداة الى ادا حق الولاة تالیف نموده اسـت ابوالعباس احمد بن سعید بن عقده نیز کتابى به نام حدیث الولایه تالیف کرده و این حدیث را از صد و پنجاه طریق روایت کرده است وى پس از نقل عبارات راویان مى نویسد:

هـمـه ایـن کتابها جز کتاب طبرى در کتابخانه من موجود است ، مخصوصا کتاب ابن عقده که در زمان حیات خودش (330 هجرى قمرى ) نسخه بردارى شده است (8) .

طرفه آنکه از قرن دوم به بعد که مرز مذاهب مشخص مى شود، هیچ یک از این راویان شیعه نیستند درمیان شیعیان نیز کمتر عالمى را مى توان یافت که این حدیث را با اسناد مختلف نقل نکرده باشد.

اهـمـیـت حـدیـث غدير بـه پـایه اى رسیده است که بسیارى از دانشمدان جهان اسلام ، درباره آن کـتابهاى مستقل نگاشته اند به تحقیق علامه عالیقدر امینى در الغدیر، تا زمان ایشان بیست و شش کـتـاب مستقل توسط عالمان برجسته در اثبات تواتر حدیث غدیر یا تحقیق مفاد آن به رشته تحریر درآمده است (9) .

ایـن قـضـیه آن چنان روشن و واضح و در نزد همگان مسلم بوده است که اهل بیت (ع ) و معتقدان بـه ایـشـان بـه مـنـاسبت هاى مختلف بدان استدلال و احتجاج کرده اند در روایات به موارد زیادى بـرمـى خـوریـم کـه امـیرالمؤمنین (ع ) در طول سالهاى پس از وفات پیامبر اکرم (ص ) در مجالس مـختلف ، اصحاب رسول خدا(ص ) را سوگند مى دادند که آیا شما به خاطر ندارید رسول خدا(ص ) در روز غدیر فرمود: من کنت مولاه و ایشان سوگند مى خوردند که آن را به خاطر دارند  .

بـنـابـر آنـچـه گذشت ، حدیث غدیر واقعیتى است که دست تبهکار انکار از ساحت قدس آن کوتاه اسـت و چـنـد و چون تعداد انگشت شمارى از جاهلان عالم نما نمى تواند بر دامن کبریایش گردى بـنـشـاند، چه رسد که خورشید روشن حقیقتش را بپوشاند از همین روست که نویسنده دانشمند کتاب امام على (ع )عبدالفتاح عبدالمقصود مصرى ، در ضمن تقریظ کتاب الغدیر مى نویسد:

حدیث غدیر بدون شک ، حقیقتى است که دستخوش باطل نمى شود، فروزان و درخشان است ،چون روشـنـایـى روز و آن یکى از حقایق خروشنده الهام است که از سینه پیامبر(ص ) پراکنده گشته تا ارزش دست پرورده ، برادر و برگزیده خویش در میان امتش را معلوم کند (10) .

 

مراحل چهارگانه‏ فرهنگ غدير در تاريخ

مسير فرهنگي غدير- که چهارده قرن را پشت سر گذاشته است- به‏طور کلي مي‏توان در چهار مرحله ترسيم نمود:

روايت

از روايت به تأليف

تحقيق در سند و متن

شکوفائي علمي غدير

 

روايت

در طول قرن اول هجري که تدوين معارف اسلام ممنوعيت رسمي داشت و اگر هم کتابي نوشته مي‏شد مخفيانه بود و يا اگر نوشته‏اي مجوز پيدا مي‏کرد فقط اراجيف غاصبين خلافت بود که انتشار مي‏يافت، در چنان جوّي بهترين کتاب براي غدير سينه‏هاي امين و حافظه‏هاي قوي افراد بود که به‏خوبي توانست اين راه صد ساله را بپيمايد و اين وديعه‏ي آل‏محمد عليهم‏السلام را در خود حفظ کند.

بيش ازصد و بيست نفر از صحابه و عده‏ي بسياري از تابعين، واقعه‏ي غدير را در محافل بيان مي‏کردند و آن را به نسلهاي بعد از خود انتقال مي‏دادند. به طوري که زيد بن ارقم و حذيفة بن يمان متن کامل خطبه‏ي غدير را که بيش از يک ساعت به‏طول انجاميده، حفظ کرده و براي مردم بازگو کرده‏اند.

از سوي ديگر صاحب غدير اميرالمؤمنين عليه‏السلام براي اتمام حجت و براي آنکه نسلهاي آينده راه خود را بيابند، در اجتماعات مختلف مردم و در مناسبتها و فرصتهاي گوناگون حتي در بحبوحه‏ي جنگ صفين مسئله‏ي غدير را مطرح مي‏ساخت و درباره‏ي آن از شاهدان عيني اقرار مي‏گرفت.

فاطمه‏ي زهرا عليهاالسلام در عمر کمتر از سه ماهه‏ي خود پس از رحلت پيامبر صلي اللَّه عليه و آله بارها جريان غدير را براي مردم متذکر شد و تعجب خود را از چنين جوّ ظلماني فرهنگي اعلام فرمود.

ائمه عليهم‏السلام نيز از هر فرصت مناسبي براي تبليغ پيام غدير استفاده کرده و آن را براي مردم بيان مي‏کردند، تا آنجا که امام باقر عليه‏السلام متن کامل خطبه‏ي غدير را براي مردم بازگو فرمود و امام رضا عليه‏السلام مناظراتي در اين باره برقرار نمود.

از سوي ديگر اصحاب ائمه عليهم‏السلام حاملان پيام غدير بودند، و در حضور امامان عليهم‏السلام اقدام به حفظ و نشر غديرنمودند.

شعر شاعران نيز نقش مهمي در حفظ غدير در طول زمانهاي ظلماني داشته چه آنکه قالب شعر محفوظ تر است و مردم علاقه‏ي خاصي به آن دارند. از ساعتي که خطبه‏ي پيامبر صلي اللَّه عليه و آله پايان يافت حسان بن ثابت اولين شعر را در حضور آن حضرت سرود و دليل روشني شد تا شاعران در طول چهارده قرن با هنر خود غدير را حفظ کنند و براحتي به نسلهاي بعد برسانند.

اينها شکلهاي مختلف فرهنگي بود که غدير را در قرن اول حفظ کرد و البته اين طرق در قرنهاي بعد نيز ادامه يافت. تنها اثر مکتوبي که در قرن اول درباره‏ي غدير شناخته شده همان «کتاب سليم» است که ذکر شد.

 

از روايت به تأليف

از اوايل قرن دوم هجري که تدوين معارف ديني رسماً آزاد اعلام شد، تبليغ غدير نيز شکلي تازه بخود گرفت و کم کم از شکل روايت به صورت تأليف در آمد. در اواسط قرن دوم اولين تأليف مستقل درباره‏ي غدير را مي‏بينيم که از فراهيدي است. در ادامه‏ي اين راه کتابهاي مختلفي به صورت مستقل يا ضمني در موضوع غدير تدوين شد.

ابوالمعالي جويني از قرن پنجم مي‏گويد: در بغداد در دست صحافي کتابي ديدم که بر جلد آن نوشته بود: «جلد بيست و هشتم از اسناد حديث من کنت مولاه فعلي مولاه، و بعد از اين جلد بيست و نهم خواهد بود»!! همچنين ابن‏کثير دمشقي مي‏گويد: «کتابي در دو جلد ضخيم ديدم که محمد بن جرير طبري احاديث غدير خم را در آن جمع‏آوري کرده بود»! .

آنچه در اين مرحله مشهود است اينکه اکثر کتب، مربوط به اسناد و رجال خطبه است و هدف اول مؤلفين استحکام اصل مطلب بوده است. آنان که جو خاص فرهنگي را به خوبي لمس مي‏کردند در مرحله‏ي اول دست به کار محکم‏کاري در اسناد و حفظ متون شدند تا نسلهاي آينده مدارک لازم براي تحقيق و موشکافي و بحث و بررسي داشته باشند.

اين دوران در طول قرن دوم و سوم و چهارم و پنجم اوج خاص داشته و حق آن به خوبي ادا شده است.

 

تحقيق در سند و متن

از قرن چهارم تحقيق و بحث در متن و سند حديث غدير آغاز شده و قطعه‏ي ا صلي خطبه‏ي غدير که جمله‏ي «من کنت مولاه فهذا عليّ مولاه» است در مناظرات مطرح شده، و رجال اسناد و ناقلين حديث غدير نيز به دقت مورد بررسي قرار گرفته‏اند. کتب شيخ صدوق و سيد مرتضي و شيخ مفيد بهترين شاهد بر اين مدعا هستند.

اين تحقيقات در قرنهاي چهارم و پنجم و ششم اوج داشته و تا سال هزار همچنان پيش رفته، و آثار برجسته‏اي از اين قرون در دست است.

 

شکوفائي علمي غدير

از اوائل قرن يازدهم هجري تا امروز با ايجاد ميدان باز علمي، محققين و انديشمندان اسلام تأليفات بسيار مهمي درباره‏ي غدير تأليف کرده و به خوبي از زحمات هزار ساله نتيجه‏گيري نموده‏اند. در اين دوران تمام جوانب غدير مورد جمع و بررسي و تحقيق قرار گرفت. ارتباط غدير با قرآن، بحثهاي مفصل در اسناد غدير، بررسيهاي عميق در متن حديث غدير، جمع‏آوري و تدوين اشعار مربوط به غدير و جوانب ديگر آن مورد توجه خاص واقع شد و در هر مورد کتابهايي تدوين گرديد.

تحقيقات بزرگاني همچون قاضي شوشتري، علامه مجلسي، شيخ حر عاملي، سيد هاشم بحراني، ميرحامدحسين هندي، علامه اميني و بسياري ديگر از علما، بهترين شاهد اين مدعا است.

علامه‏ي مجلسي نيمي از يک جلد از «بحارالانوار» را به مسئله‏ي غدير اختصاص داده است. سيد هاشم بحراني کتابي مستقل بنام «کشف المهم» تأليف نموده است. سيد حامدحسين هندي در 10 جلد 400 صفحه‏اي از کتاب «عبقات‏الأنوار» به بحثهاي تحقيقي درباره‏ي غدير پرداخته است. علامه‏ي اميني طي 11 جلد کتاب «الغدير» جوانبي از آن و نيز کليه‏ي شعراي غدير و شعرهاي آنان را جمع‏آوري نموده و مطالب مهمي درباره‏ي آنها آورده است. کتابهايي از قبيل «التکميل» از سيد مرتضي‏حسين و «الغدير في الإسلام» از شيخ محمد رضا فرج‏اللَّه نيز نمونه‏هاي ديگري از اين تحقيقات علمي هستند.

بدين اميد که در آينده‏هاي نزديک شاهد کتابي به عظمت غدير باشيم که به عنوان يک مجموعه‏ي پر محتوي، همه مطالب مربوط به غدير را در خود جمع کرده باشد و اين آبروي ابدي اسلام را آن طور که هست در معرض ديد جهانيان قرار دهد.

 

عيد و جشن غدير

روز غدير در واقع عيد آل محمد عليهم‏السلام و روز جشن اهل بيت است، و به همين جهت تأکيد خاصي از سوي ائمه عليهم‏السلام بر جشن گرفتن و اظهار سرور و شادي در اين روز وارد شده است.

شخصي يهودي که در مجلس عمر حاضر بود گفت: اگر آيه‏ي «الْيَوْمَ اَکْمَلْتُ لَکُمْ دينَکُمْ...» (که در روز غدير نازل شده) در امت ما نازل شده بود ما روز نزول آن را عيد مي‏گرفتيم! ]11[

امام صادق عليه‏السلام مي‏فرمايد: انبياء بني اسرائيل روزي را که جانشينِ بعد از خود را تعيين مي‏کردند عيد قرار مي‏دادند. « عيد غدير» هم روزي است که پيامبر صلي اللَّه عليه و آله ، علي عليه‏السلام را براي مردم منصوب فرمود....]12[.

بدون شک عيد گرفتن غدير به معناي زنده نگه داشتن آن روز تاريخي در دلهاي شيعيان و احياي محتواي آن در مقابل دشمنان است، و به عنوان علامتي بزرگ بر صفحه‏ي تاريخ تشيع نقش بسته و نشان دائمي ولايت است.

زنده نگه داشتن ياد غدير، مؤثرترين عامل در احياي محتواي آن است. در طول تاريخ يابودهاي مختلفي از غدير به چشم مي‏خورد که اقوام و ملل مختلف مسلمان به فراخور حال خود و شرايطي که در آن بوده‏اند، براي حضور غدير در جامعه‏ي خود بکار گرفته‏اند.

جشنهاي ساليانه‏ي غدير و برنامه‏هاي متنوعي که به مناسبت آن اجرا مي‏شود نيز جلوه‏ي ديگري از احياي غدير است. زيارت اميرالمؤمنين عليه‏السلام در غدير نيز تجديد خاطره‏اي از غدير و دست بيعتي مجدد با صاحب غدير است. اين يابودها همه مظاهري از حفظ نام غدير در جوامع معتقد به آن، و سنگر دفاعي از غدير در برابر مخالفين آن است. در سايه‏ي همين يادماندهاست که پس از چهارده قرن نام غدير بر پيشاني تاريخ اسلام مي‏درخشد و هزاران توطئه براي نابودي آن خنثي شده است.

 

مروري بر جشنهاي غدير در تاريخ

جشنهاي سراسري غدير که هر ساله در سالروز عيد غدير خم در هيجدهم ذي‏حجه برگزار مي‏شود از شاخص‏ترين آئينهاي يادبود غدير است و تأثير اجتماعي آن در حفظ محتواي غدير در اذهان عموم مردم فوق العاده است.

همانگونه که جشن يادبود غدير همه ساله در آسمان با اجتماع همه‏ي ملائکه برگزار مي‏شود در زمين هم شيعيان يادبود آن روز را جشن مي‏گيرند.

برپا داشتن جشن در عيد غدير در اشعار منقبت سرايان نيز بازتاب يافته است. ابونجيب جزري (م 401 ه) گفته است:
عَيّدَ في يومِ الغديرِ المسلمُ

و أنكرَ العيدَ عليه المجرمُ[13]

ابن حماد عبدي بصري (م قرن چهارم هجري) نيز براي سرور و جشن در روز غدير چنين به وجد مي آيد:

يا عيدَ يومِ الغديرِ

عُد بالهنا و السرور[14]

معزّالدوله در سال 352 ه به مردم فرمان داد كه در اين روز شهر را آذين بندي كنند و به جشن و شادماني بپردازند. مغازه ها تا صبح باز بودند. شهر با پارچه هاي نفيس و رنگ هاي شاد آزين بندي شد و چادرها برافراشته گشت. مردم با زينت بيرون آمدند و طبل و شيپور به نشانه شادي نواخته شد. شبانگاه در مجلس شرطه (پليس) جشن آتش افروزي برپا گشت و مردم به آتش بازي و سرور پرداختند. صبحگاهان به زيارت مشاهد ائمه رفتند و در آنجا نماز عيد به جا آوردند.[15] به سال 389 ه . بعد از زيارت، شتري قرباني كردند.[16] برخي روشن كردن آتش را بيانگر نفوذ آداب و رسوم كهن ايراني در مراسم و مواسم شيعه اماميه در عهد آل بويه دانسته اند.[17]

در اين دوره، گسترش برگزاري اين مراسم موجب برانگيخته شدن حساسيت و مقابله اهل سنّت گرديد كه وقوع درگيري هاي متعددي را در طي سال ها باعث شد. هر چه حكومت آل بويه به پايان عمر خود نزديك مي شد و ضعف و فتور در آن راه مي يافت، به تبع نزاع ميان شيعه و سني نيز افزون تر مي شد. سلاطين آل بويه نيز مي كوشيدند براي جلوگيري از اين درگيريها، از برگزاري اين مراسم جلوگيري كنند؛ اما پافشاري شيعيان براي برگزاري ادامه يافت.

 

عيد غدير در لسان پيامبر و امامان

ذيلاً احاديثي که در فضيلت عيد غدير و اهميت خاص آن در مقايسه با ساير اعياد از لسان معصومين عليهم‏السلام وارد شده ذکر مي‏شود:

 

پيامبر

- روز غدير خم افضل و بالاترين عيدهاي امت من است. [18] .

پيامبر صلي اللَّه عليه و آله به اميرالمؤمنين عليه‏السلام وصيت فرمود که اين روز را عيد بگيرد، و فرمود: انبياء هم چنين مي‏کردند و به جانشينان خود وصيت مي‏کردند که اين روز را عيد بگيرند. [19] .

 

اميرالمؤمنين

- اين روز روز عظيم الشأني است. [20] .

در سالي که عيد غدير با روز جمعه مقارن شده بود حضرت خطابه‏اي ايراد نمودند و ضمن آن مطالب زيادي درباره‏ي عيد گرفتن غدير فرمودند. از جمله فرمودند:

«خداوند در اين روز دو عيد عظيم و بزرگ را براي شما جمع نموده است». [21] .

 

امام صادق

- خداوند هيچ پيامبري را نفرستاده مگر آنکه اين روز را عيد گرفته و حرمت آن را نگه داشته است. [22] .

- عيد غدير «عيد اللَّه اکبر» است، يعني عيد بزرگ خداوند است. [23] .

- عيد غدير خم از عيد فطر و قربان و روز جمعه و روز عرفه افضل است، و نزد خداوند منزلت والاتري دارد. [24] .

- روز غدير، روز شريف و عظيمي است... اين روز، روزِ عيد و شادي و سرور است. [25] .

- روز غدير خم روزي است که خداوند آن را براي شيعيان و محبّان ما عيد قرار داده است. [26] .

- شايد گمان کني که خداوند روزي با حرمت‏تر از روز غدير خلق کرده است! نه به خدا قسم، نه به خدا قسم،نه به خدا قسم! [27].

- روز قيامت چهار روز را مانند عروس به پيشگاه الهي مي‏برند: عيد فطر، عيد قربان، روز جمعه، عيد غدير. «روز غدير خم» در مقابل عيد قربان و فطر مانند ماه بين ستارگان است. خداوند تعالي بر غدير ملائکه‏ي مقربين را موکل مي‏کند که رئيسشان جبرئيل است، و انبياء مرسلين را که رئيسشان حضرت محمد صلي اللَّه عليه و آله است، و اوصياء منتجبين را که رئيسشان اميرالمؤمنين عليه‏السلام است، و اولياء خود را که رئيسشان سلمان و ابوذر و مقداد و عمار هستند. اينان «غدير» را همراهي مي‏کنند تا آن را وارد بهشت نمايند. [28] .

 

امام رضا

- اين روز، روز عيدِ اهل بيت محمد عليهم‏السلام است. [29] .

- هر کس اين روز را عيد بگيرد خداوند مالش را زياد مي‏کند. [30] .

در روز عيد غديري، حضرت عده‏اي از خواص اصحاب خود را براي افطار دعوت فرمود، و به منازل آنان هدايا و عيدي فرستاد، و درباره‏ي فضائل اين روز سخناني فرمود. [31] .

 

امام هادي

- روزِ غدير روز عيد است، و افضل اعياد نزد اهل بيت و محبّان ايشان به شمار مي‏آيد. [32] .

 

جشن غدير در آسمانها

در آسمانها روز غدير را مي‏شناسند و آن را جشن مي‏گيرند. در اين باره چهار حديث ذکر مي‏نماييم:

 

غدير، روز عهد معهود

امام صادق عليه‏السلام فرمود: نام عيد غدير در آسمانها روز «عهد معهود» است. [33] .

 

غدير، روز عرضه‏ ولايت بر اهل آسمانها

امام رضا عليه‏السلام فرمود: خداوند در روز عيد غدير ولايت را بر اهل آسمانها عرضه کرد، و اهل آسمان هفتم در قبول آن از ديگران سبقت گرفتند. به همين جهت خداوند آسمان هفتم را به عرش خود مزين فرمود.

سپس اهل آسمان چهارم بر ديگران سبقت گرفتند، و خداوند آن را به بيت المعمور مزين فرمود.

سپس اهل آسمان اول سبقت گرفتند، و خداوند آن را به ستارگان مزين فرمود. [34] .

 

ملائکه در جشن غدير

امام رضا عليه‏السلام فرمود: روز غدير، روزي است که خداوند به جبرئيل امر مي‏کند تا تختي از کرامت خود در مقابل بيت المعمور قرار دهد. سپس جبرئيل بر فراز آن قرار مي‏گيرد و ملائکه از همه‏ي آسمانها جمع مي‏شوند و بر پيامبر صلي اللَّه عليه و آله ثنا مي‏فرستند و براي شيعيان اميرالمؤمنين و ائمه عليهم‏السلام و محبّان ايشان استغفار مي‏کنند. [35] .

 

نثار فاطمه در جشن غدير

امام رضا عليه‏السلام از پدرش امام موسي بن جعفر عليه‏السلام از جدش امام صادق عليه‏السلام نقل مي‏فرمايد که فرمود: روز غدير نزد اهل آسمان مشهورتر از اهل زمين است.

خداوند تعالي در بهشت قصري خلق فرموده که بناي آن خشتي از نقره و خشتي از طلا است. در آن قصر صد هزار اتاق سرخ رنگ و صد هزار خيمه‏ي سبز رنگ وجود دارد و خاک آن از مشک و عنبر است. در آن قصر چهار نهر جاري است: نهري از شراب و نهري از آب و نهري از شير و نهري از عسل. در کناره‏هاي اين نهرها درختاني از انواع ميوه‏ها قرار دارد، و بر آن درختان طيوري هستند که بدنهاي آنها از لؤلؤ و بالهايشان از ياقوت است و به انواع صداها مي‏خوانند.

روز غدير که فرا مي‏رسد اهل آسمانها وارد اين قصر مي‏شوند و تسبيح و تقديس و تهليل مي‏گويند. آن پرندگان هم به پرواز در مي‏آيند و خود را به آب مي‏زنند، و سپس در آن مشک و عنبر مي‏غلطند. آنگاه که ملائکه جمع شدند بار ديگر به پرواز در مي‏آيند و آن عطرها را بر آنان مي‏پاشند. ملائکه در روز غدير «نثار فاطمه عليهاالسلام» [36] را به يکديگر هديه مي‏دهند. وقتي آخرين ساعات روز غدير فرا مي‏رسد ندا مي‏آيد: «به مراتب و درجات خود برگرديد که به احترام محمد و علي تا سال آينده در چنين روزي، از لغزش و خطر در امان خواهيد بود». [37] .

 

اساس و سابقه عيد و جشن غدير

اعيادِ هر ملت، روزي براي احياء شعائر آنان و تجديد عهد و يادآوري روزهاي سرنوشت ساز و مهم آنهاست. عيد گرفتنِ روز «غدير» از همان سال حجة الوداع و در همان بيابان غدير پس از اتمام خطبه‏ي پيامبر صلي اللَّه عليه و آله شروع شد. در طول سه روز توقف در «غدير خم» مراسمي بر پا شد و حضرت شخصاً از مردم خواستند که به او تبريک بگويند و مي‏فرمود: «هَنِّئوني، هَنِّئوني» که اين سخن را در هيچيک از فتحها و پيروزي‏ها نفرموده بود.

اولين تهنيت‏ها و تبريک ها را مردم به خود پيامبر و اميرالمؤمنين صلوات‏اللَّه‏عليهماوآله ما عرض کردند و به همين مناسبت در آن ايام شعر سروده شد.

اين سنت حَسَنه در فراز و نشيب تاريخ همچنان ادامه يافت و به صورت يک سيره‏ي مستمر و مؤکد مورد توجه عام و خاص اهل اسلام بوده و هرگز ترک نشده است. [38] .

اين عيد در جوامع شيعه- به پيروي از روايات معصومين عليهم‏السلام- از عيد فطر و قربان مهم‏تر تلقّي شده و به طور مفصل‏تري جشن گرفته مي‏شود.

بعد از آن، بيست و پنج سال غدير پشت درِ خانه‏ي آتش زده‏ي علي و فاطمه عليهماالسلام گريست، تا روزي که صاحب غدير قدرت را بدست گرفت و اولين جشن غدير با حضور او در کوفه انجام شد. روز جمعه مصادف با عيد غدير بود و اميرالمؤمنين عليه‏السلام در خطبه‏ي نماز بيانات مف صلي در عظمت غدير بيان کردند، و سپس همه‏ي مردم به اتفاق حضرت براي مراسم اطعام مخصوص غدير به منزل امام حسن مجتبي عليه‏السلام رفتند.

در دورانهاي بعد، شرايط اجتماعي زمينه‏اي براي جشن مفصل غدير فراهم نکرد تا روزي که حضرت علي بن موسي الرضا عليه‏السلام در خراسان عده‏اي از خواص اصحاب خود را براي افطار روزه‏ي عيد غدير دعوت نمود، و به منازل آنان هدايا و عيدي فرستاد و برايشان درباره‏ي فضايل روز غدير سخنان مفصلي فرمود.

در زمان آل‏بويه در ايران و عراق و در حکومت فاطميان در شام و مصر و يمن جشنهاي غدير بطور مفصل گرفته مي‏شد و اهميت خاصي براي آن قائل بودند. [39] از زمان صفويه تا کنون همه ساله مراسم غدير با شور و شوق خاصي برگزار مي‏شود.

علی بن بویه پس از به دست آوردن خوزستان به بغدادرفت و المستکفی بالله – خلیفه عباسی – را مطیع خود ساخت.خلافت بغدادکه پیشرفتهای برادران بویه را با چشم خود می دید، به خاطر دیدگاه برخی از وزیران خود، از جمله « ابن مقله »با آنان از در سازش در آمد و لقب ویژه برای آنان فرستاد که علی را«عمادالدوله»و حسن را«رکن الدوله»و احمد را«معزالدوله»نامید.همان معزالدوله بود که در بغداددستور داد سبآل علی موقوف شود و مراسم عزاداری ماه محرم را برپاداشت. به خصوص، در ایام عاشورایسال ۳۵۲ه.ق.که جمع کثیری در بغدادگرد آمدند و بازارها بسته شد، مردم آن روز آب ننوشیدند و در بازارها خیمه پر پا کردند و بر آن خیمه ها پلاس آویختند و زنان بر سر وروی خود می کوفتند. از این زمان رسم زیارت قبور ائمه – علیهم اسلام – رایج گردید و بغداد به دو قسمت مهم شیعه نشین(کرخ)و سنی نشین تقسیم شد (۳۶۳ ه.ق.). همچنین، مقام نقابت علویان هم در زمان آل بویه تأسیس شد. در زمان رکن الدولهبود که مذهب شیعه رسمیت کامل یافت.

 

پی نوشت:

1) کنز العمال، ج13،ص114،حدیث36371 و 129، حدیث 36407 وص 131، حدیث 36419، و فرائد السحطین، ج1، ص85، باب 16، حدیث 65.

2) ینابیع الموده، ص39: پیامبر اکرم(ص) فرمودند: من در میان شما دو چیز گرانبها به ارث می گذارم: کتاب و عترتم را، این دو از هم جدا نمی شوند تا در کنار حوض کوثر بر ممن وارد شوند و شما اگر به این دو تمسک کنید هرگز گمراه نمی شوید.

3) تلخیص الشافی، جلد 1، ص168

4) الغدیر،ج1 ،ص14 تا 151

5) الغدیر ج1 ، پاورقی ص 14

6) الصواعق المحرقه،ص188، حدیث 4

7) مناقب ابن مغازلی ص27، حدیث 39

8) اقبال الاعمال،ص 453

9) الغدیر، ج1، ص 152 تا 158

10) الغدیر ، مقدمه ج6،ص«و،ز»

11) الغدیر ج1 ص 283- عوالم:ج3:15 ص115 و303

12) بحارالانوار :ج37 ص170

13) سيد محسن امين، پيشين، ج 7، ص 333؛ آنكه در برابر حق تسليم است. روز غدير را عيد قرار مي­دهد؛ اما مجرم تبهكار انكارش كند.

14) عبدالحسين اميني، الغدير الطبعة الاولي (قم: مركز الغدير للدراسات الاسلاميه، 1416 ق) ج 4، ص 203 و 217؛ اي روز غدير اي روز سعيد! هر ساله در آي، با عيش و سرور.

15) أبو الفداء ابن كثير دمشقي، پيشين، ج 11، ص 243.

16) أبوالفرج بن جوزي، پيشين، ج 15، ص 14.

17) حسين پوراحمدي، آل بويه و نقش آنان در برپايي مراسم و مواسم شيعه اماميه در عراق (فصلنامه شيعه­شناسي، ش 3 و 4، پاييز و زمستان 1382، ص 113).

18) عوالم : ج3:15 ص208

19) عوالم : ج3:15 ص211

20) عوالم : ج3:15 ص209

21) عوالم : ج3:15 ص208

22) عوالم : ج3:15 ص214

23) عوالم : ج3:15 ص211

24) عوالم : ج3:15 ص210 و 211 و 132

25) عوالم : ج3:15 ص213 – الیقین : ص372 باب 132

26) عوالم : ج3:15 ص213

27) عوالم : ج3:15 ص215

28) عوالم : ج3:15 ص212

29) عوالم : ج3:15 ص208

30) عوالم : ج3:15 ص223

31) عوالم : ج3:15 ص221

32) عوالم : ج3:15 ص226

33) عوالم : ج3:15 ص214

34) عوالم : ج3:15 ص224

35) عوالم : ج3:15 ص222

36) نثار فاطمه عليهم‏السلام همان میوه های درخت طوبی است که در شب زفاف حضرت، به امر الهی از آن درخت در آسمانها پخش شده ملائکه آنها را به عنوان یادگار برداشتند. بحارالانوار:ج43 ص109 

37) بحارالانوار : ج37 ص 163 - عوالم : ج3:15 ص221

38) در این مورد به کتاب ( الغدیر ) علامه ی امینی : ج1 ص283، و کتاب (الغدیر فی الاسلام ) تالیف شیخ محمد رضا فرج الله:ص209 مراجعه شود.

39) به کتاب « عید الغدیر فی عهد الغاطمین» مراجعه شود.