با توجه به اينكه: اجتمع النبى (صلی الله علیه و آله و سلم) ليلة الاسراء مع عيسى (علیه السلام) و على هذا يكون عيسى (علیه السلام) صحابياً لانطباق تعريف الصحابى عليه و لذا ذكره الذهبى فى الصحابة فقال فى التجريد: عيسى بن مريم نبىٌ و صحابىٌ فانّه رأى النبى.

 

جواب اجمالى:
تعريف صحابى شامل حضرت عيسى (علیه السلام) نمى شود بر فرض اينكه اگر يك برخورد باعث صحابى بودن بشود در برخوردهاى طبيعى است. از اين گذشته صحابى بودن فى نفسه حسن ذاتى ندارد بلكه صحابى عادل بودن و خوب بودن، عام و خاص من وجه مى باشند نه عام و خاص مطلق.
تازه اگر صحابى بودن حضرت عيسى (علیه السلام) ثابت شود، خوب بودن، وسيله هدايت بودن او قبلا ثابت شده است نه از طريق صحابى بودن گذشته از همه اينها سخن ذهبى با نظر ديگر علماى اهل سنت مخالف مى باشد.
جواب تفصيلى:
مقدمه:
براى روشن شدن جواب به نكاتى تحت عنوان مقدمه اشاره مى شود:
1- تعريف صحابى در لغت و اصطلاح عامه و خاصه، در لغت صاحب و ملازم بودن با انسان يا مكان و يا حيوان را گويند و فرق نمى كند مصاحبت با بدن باشد يا همت و در عرف مصاحب به كسى مى گويند كه مدت زيادى با كسى همراه بوده باشد1.
از نظر عامه:
1- سيد بن مسيب: صحابى كسى است كه لااقل يكى دو سال و يا يكى دو جنگ با حضرت بوده باشد2.
2- صاحب غوالى: صحابى بر كسى كه يك ساعت با حضرت بوده صدق مى كند ولى در عرف به كسى كه زياد همراه حضرت بوده گفته مى شود3.
3- ابن عبدالبر، «نثبت عدالة جمعيهم» همه صحابه را عادل مى دانيم4.
از نظر شيعه:
1- صحابى طبق اقتضاى لغت و شواهد قرآنى، و حديث، كسى را گويند كه معاشر با آن حضرت بوده خواه مسلم يا كافر باشد متقى و مؤمن يا فاسق و منافق باشد5.
2- صحابه در قرآن، به چند گروه تقسيم مى شود.
الف) السابقون الاولون6.
ب) بيعت كنندگان تحت شجره7، مهاجرين8، اصحاب فتح9، منافقين معروف10 و مخفى11 و ...
3- در قرآن دستور داده كه آنچه را نمى دانيد ا زاهلش سؤال كنيد12 و در روايات هم سفارش شده است13 اما در مواردى سؤال نهى شده است.
1- سؤال از چيزى كه فهميدن آن باعث ناراحتى انسان مى شود14.
2- سؤال آزمايشى و تعنّتى15 كه ديگرى را بخواهيم بفهميم چند مرده حلاج است.
3- سؤال براى خودنمائى16 و سؤالاتى كه ثمره دنيوى و اخروى ندارد و فائده در آن نيست، بعد از اين مقدمه اولا بايد گفت كه سؤال خيلى روشن نيست در واقع سؤال به اخبار (خبر دادن) بيشتر شباهت دارد تا انشاء و گذشته از اين بر فرض حضرت مسيح صحابى شد و يا نشد ثمره چه مى شود؟
به نظر مى رسد كه نتيجه اى آنچنانى ندارد و ثانياً: طبق تعريفى كه از صحابى بودن ارائه شد، كه صحابى كسى است كه با پيامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) ملازم بوده باشد مخصوصاً تعريف سيد بن مسيب مسيح (علیه السلام) جزء صحابى قرار نمى گيرد، آيا صرف يك برخورد با شخصى، باعث مى شود كه آن شخص مصاحب و صحابى به حساب آيد، مثلا مسيحيان نجرآن كه براى مباهله نزد حضرت آمدند، جزء صحابى هستند، با اينكه بيش از يك برخورد نداشته اند؟ و يا جبرائيل جزء صحابى است؟ و همچنين سفيران بعضى از كشورها كه با حضرت فقط يك برخورد بيشتر نداشتند جزء صحابه به حساب مى آيند؟ همچنين حضرت بعضى از گناهكاران امتش را با وضع زننده اى در شب معراج ديد آيا آنها هم جزء صحابى مى شوند17؟
ثالثاً: بر فرض اينكه يك برخورد با شخص باعث صحابى بودن بشود در برخوردهاى طبيعى دنيوى است نه در يك برخورد معجزه آسا والا حضرت در بيت المعمور نماز جماعت خواند ملائكه و تمام پيامبران18 به او اقتدا كردند؟
بايد همه ملائكه ها و انبياء جزء صحابى حضرت به حساب آيند نه فقط حضرت مسيح (علیه السلام) چنانكه زمخشرى تصريح دارد كه حضرت با همه انبياء ملاقات كرد «و انه لقى الانبياء و بلغ بيت المعمور19» گذشته از اينكه در بين علماى عامه اختلاف است كه معراج در خواب بوده يا بيدارى؟ در بيدارى هم جسمانى بوده و يا روحانى20 لذا مساله مشكلتر مى شود هر چند از نظر علماى شيعه معراج در بيدارى و جسمانى بوده است21 و در روايات شيعه داريم اولين و آخرين، نبيين و مرسلين پشت سر حضرت نماز خواندند22 و با ابراهيم و موسى و مسيح23 و يوسف و صالح و ادريس24 حضرت سلام و صحبت فرمودند آيا مى شود گفت همه اولين و آخرين و همه انبياء و ... صحابى پيامبرند؟
بلى از نظر ما شيعيان حضرت مسيح (علیه السلام ) جزء اصحاب و ياران حضرت حجة (عليه السلام) به حساب مى آيد، در دوران ظهور چنانكه در روايت مى خوانيم «هو مهدى هذه الامة الذى يقتدى خلفه عيسى بن مريم25» او مهدى اين امت است كه حضرت عيسى پشت سرش نماز مى خواند.
رابعاً: صحابى بودن فى نفسه حسن ذاتى ندارد بلكه رابطه صحابى بودن و خوب بودن عام و خاص من وجه است نه عام و خاص مطلق26.
خامساً: بر فرض، از قرائنى صحابى بودن حضرت عيسى (علیه السلام ) ثابت شود، خوب بودن و وسيله هدايت بودن حضرت عيسى (علیه السلام ) قبلا ثابت شده است نه بخاطر صحابى بودن.
نتيجه اينكه با اطلاق صحابى بر حضرت عيسى (علیه السلام ) حسن ذاتى ندارد و از او هم به ديگران سرايت نمى كند.

  • 1. ابوالقاسم الحسين محمد راغب اصفهانى، المفردات (دفتر نشر كتاب، دوم، 1404 ه- ق) ص 275.
  • 2. استاد جعفر سبحانى، بحوث فى الملل و النحل، (لجنة ادارة الحوزة العلمية بقم المقدسه) ج 1، ص 201 كه از مقالات الاسلامين ج 1، ص 323 نقل نموده است.
  • 3. همان، ص 202.
  • 4. همان، ج 1، ص 203، نقل از استيعاب فى اسماء الاصحاب، ج 1، ص 2.
  • 5. سلطان الواعظين شيرازى، شبهاى پيشاور (دار الكتب الاسلامية، 37، 1370) ص 784.
  • 6. سوره توبه، آیه 100.
  • 7. سوره فتح، آیه 11.
  • 8. سوره حشر، آیه 8.
  • 9. سوره فتح، آیه 29.
  • 10. سوره منافقين، آیه 1.
  • 11. سوره توبه، آیه 110.
  • 12. سوره انبياء، آیه 7.
  • 13. عليرضا صابرى، الحكم الزاهرة (قم، مؤسسة النشر الاسلامى لجماعة المدرسين، 1403 ه- ق) ج 1، ص 22.
  • 14. سوره مائده، آیه 101.
  • 15. محمد باقر مجلسى، بحارالانوار، (دار احياء التراث العربى) ج 10، ص 122.
  • 16. محمد باقر مجلسى، بحارالانوار، (دار احياء التراث العربى) ج 10، ص 122.
  • 17. همان مدرك، ج 8، ص 323.
  • 18. الحكم الزاهرة، (پيشين) ج 1، ص 59، روايت 2463 به نقل از بحار، ج 18، ص 307.
  • 19. محمد بن عمر زمخشرى، الكشاف، (دار الكتب العربى، سوم، 1407 ه- ق) ج 2، ص 647.
  • 20. همان مدرك، ص 647.
  • 21. بحار الانوار، (پيشين) ج 18، ص 286، سطر 14.
  • 22. همان، ص 309، ج 18.
  • 23. همان مدرك، ج 18، ص 320.
  • 24. همان، ص 325.
  • 25. شيخ حر عاملى، اثبات الهداة (مطبعة علميه قم) ج 7، ص 14.
  • 26. ملل و نحل (پيشين) ج 1، ص 207- 218.
منابع: 

منبع: پاسخ به شبهات(1)، ص: 47