ریشه‏ کن شدن مظلومیت غدیر در عصر ظهور

ریشه‏ کن شدن مظلومیت غدیر در عصر ظهور / محمد حسین طغیانى

چکیده‏
۱ . با دقت در وقایع عصر ظهور به این نتیجه مى ‏رسیم که تجلّى واقعى و کامل غدیر تنها در عصر ظهور است.
۲ . «اَینَ المُدَّخَرُ لِتَجدیدِ الفَرائِضِ وَ السُّنَنِ»، یعنى اوجب واجبات امامت است که با ظهور امام زمان ‏علیه السلام محقق مى ‏شود.
۳ . امام زمان‏ علیه السلام در زمان ظهور مردم را متوجه فراموشى و از دست دادن غدیر مى ‏فرماید.
۴ . در ظهور ریشه ظلم و ظالم کنده مى ‏شود، در حالى که ظالم ‏تر از غاصبین ولایت وجود ندارد.
۵ . اگر غدیر به گوش جهانیان مى ‏رسید کافر و مشرکى نبود، و این قدر تفرقه بین مسلمین نبود.
۶ . در عصر ظهور به مظلومیت مظلومترین افراد یعنى امیرالمؤمنین‏ علیه السلام خاتمه داده مى ‏شود.
با دقت در وقایع عصر ظهور به این نتیجه مى ‏رسیم که تجلّى واقعى و کامل غدیر تنها در عصر ظهور است؛ چرا که در وصف صاحبِ عصر ظهور و منجى آخرالزمان در دعاى ندبه مى‏ خوانیم: «اَینَ المُدَّخَرُ لِتَجدیدِ الفَرائِضِ وَ السُنَن»: «کجاست ذخیره شده براى تجدید فرایض و سنّت‏ها»؟

امامت بزرگ‏ترین فریضه عصر ظهور

چیست آن فرائض که در زمان حجه بن الحسن‏ علیه السلام تجدید مى ‏شود؟ آیا نماز و روزه و حج و جهاد است؟ گرچه با این کلام مى ‏توان تمام اینها را از مصادیق فرائض الهى محسوب کرد، ولى اساس آن فرائض چیزى جز امامت نیست؛ همان فریضه‏ اى که در موردش خداوند متعال به پیامبر مى‏ فرماید: «یا اَیُّهَا الرَّسولُ بَلِّغ ما اُنزِلَ اِلَیکَ مِن رَبِّکَ وَ اِن لَم تَفعَل فَما بَلَّغتَ رِسالَتَهُ»«اى پیامبر، آنچه را که از سوى پروردگارت بر تو نازل شده به مردم ابلاغ کن، که اگر چنین نکنى رسالت الهى را به انجام نرسانده‏اى».

به راستى اگر نماز و روزه را جزء فرائض حساب کنیم، بى‏انصافى است که ولایت و امامت که رکن رکین اسلام است را از دائره بزرگترین فرائض الهى خارج کنیم، چرا که پیامبرصلى الله علیه وآله فرمودند: «على جان! اگر کسى به اندازه عمر نوح بندگى خدا کند و به اندازه کوه احد طلا و جواهر در راه خدا انفاق کند، و آن قدر عمرش طولانى شود که هزار سفر به حج مشرف شود، و آخر عمر هم بین صفا و مروه مظلومانه کشته شود، ولى ولایت تو را نداشته باشد، بوى بهشت به مشامش نمى‏رسد و داخل بهشت نخواهد شد».

تجلى امامت در عصر ظهور

باید به منکرین ولایت گفته شود: اگر در نامه اعمالتان عبادتى همچون عبادت حضرت نوح‏ علیه السلام باشد، هم از جهت کمیّت و هم از جهت کیفیّت، یعنى ۲۵۰۰ سال عبادت همراه با اخلاص و زحمت جهت هدایت مردم به سمت خدا و ابلاغ رسالت؛ و اگر در نامه اعمالتان انفاق بسیار باشد که از قطع وابستگى به دنیا نشأت گرفته است؛ و اگر در نامه اعمالتان حج و عمره بسیار است، همان حج و عمره‏اى که با هر طوافش دریایى از گناهان محو مى ‏شود؛ و اگر در نامه اعمالتان ثواب شهید و شهادت در راه خداست، همان شهادتى که خداوند متعال در وصف آن مى‏فرماید: «وَ لا تَحسَبَنَّ الَّذینَ قُتِلوا فى سَبیلِ اللَّهِ اَمواتاً بَل اَحیاءٌ عِندَ رَبِّهِم یُرزَقونَ» «هرگز گمان مبر کسانى که در راه خدا کشته شدند مردگانند! بلکه آنان زنده‏اند و نزد پروردگارشان روزى داده مى‏شوند»، با این همه اگر نامه اعمال از ولایت امیرالمؤمنین ‏علیه السلام خالى باشد، باید از بهشت و نعمت آن چشم بپوشد؛ چرا که منکر ولایت بوى بهشت را استشمام نخواهد کرد.

حال سؤال اینجاست که اگر فریضه امامت اشرف فرائض است، آیا در عصر ظهور تجلّى و ظهور و بروز نمى‏ یابد؟!

لذا باید گفت: خدایا! فرج تجدید کننده امامت و ولایت را برسان! همان که زنده کننده غدیر و پیامش و زنده کننده نام امیرالمؤمنین‏ علیه السلام است. اما به راستى آیا فریضه‏ اى مهم‏تر و با عظمت ‏تر از ولایت امیرالمؤمنین‏ علیه السلام وجود دارد، که زنده کننده فرائض الهى آن را زنده کند؟!

در جواب این پرسش باید گفت: خیر! چرا که خوارزمى در مناقبش مى ‏نویسد: پیامبر اکرم‏صلى الله علیه وآله فرمود:

و لا یَقبَلُ اللَّهُ ایمانَ عَبدٍ اِلاّ بِوِلایَتِهِ وَ البَرائَهِ مِن اَعدائِهِ.
خدا عمل و ایمان هیچ بنده‏اى را قبول نمى‏کند مگر به ولایت امیرالمؤمنین‏علیه السلام و بیزارى از دشمنان آن حضرت.

پس بدون امامت نه توحید ارزشى دارد و نه عقیده به نبوّت، چه رسد به فروع دین مانند خمس و زکات و جهاد.

تجدید فرائض در عصر ظهور

باید پرسید: آیا به غیر از زمان حضرت حجت ‏علیه السلام فرائض الهى تجدید مى ‏شود؟ فریضه مهمِ اطاعت از رسول خدا و اولى الامر او که خداوند درباره‏اش مى ‏فرماید: «یا  اَیُّهَا الَّذینَ آمَنوا اَطیعوا اللَّهَ وَ اَطیعوا الرَّسولَ وَ اولِى الاَمرِ مِنکُم» «اى کسانى که ایمان آورده‏اید! اطاعت کنید خدا را و اطاعت کنید پیامبر خدا و اولو الامر را»!

اگر تا به حال مردم خود را در پوشش اطاعت از رسول خداصلى الله علیه وآله مؤمن معرفى کرده و از اطاعت اولى الامر سرباز زدند، باید بدانند تخلف از اولى الامر تخلف از خداوند و رسول خداست؛ و این آگاهى و بیدارى تنها در زمان ظهور حجت بن الحسن‏ علیه السلام صورت مى ‏گیرد، و آن حضرت مردمِ غفلت زده را متوجه واجب ترک شده مى‏ کند و پیام فراموش شده غدیر را به یادشان مى ‏آورد؛ و تفسیر واقعى و درست آیات الهى را بیان مى ‏کند و مردم را با اولى الامرِ واقعى آشنا مى ‏نماید و دستورات فوت شده الهى را احیاء مى ‏کند؛ و اطاعت واقعى از رسول خداصلى الله علیه وآله را به یاد آنها مى ‏اندازد؛ چرا که اطاعت از رسول خداصلى الله علیه وآله در پیروى از امیرالمؤمنین‏ علیه السلام است؛ همان اطاعتى که در غدیر خم بر آن از مردم پیمان گرفت.

حدیث ثقلین در عصر ظهور

آیا مدعیان دروغین اطاعت از رسول خداصلى الله علیه وآله حدیث ثقلین را به یاد نمى‏آورند؟ باید گفت: آنها در عوض اطاعت از اهل بیت رسول خداصلى الله علیه وآله شعار «حَسبُنا کِتابُ اللَّهِ» را سر دادند و مردم را از پیروىِ اهل بیت پیامبرصلى الله علیه وآله باز داشتند.

پس باید گفت: خدایا! ظهور احیاء کننده غدیر را برسان؛ همان کسى که با آمدنش غدیر و پیامش رنگ تازه‏اى به خود مى‏گیرد. «اَینَ المُعَدُّ لِقَطعِ دابِرِ الظَّلَمَهِ»: «کجاست آنکه براى برکندن ریشه ظالمان و ستمگران عالم مهیّا گردیده است».

آرى، تنها اوست که با آمدنش ریشه ظلم و ظالم کنده خواهد شد. اگر پرسیده شود که آیا ظالمتر از غاصبین ولایت در این عالم وجود دارد؟ باید گفت: خیر؛ چرا که غصب ولایت و خلافت امیرالمؤمنین ‏علیه السلام اساس ظلم و تعدّى است و تمام اقسام ظلم در وجود غاصبین خلافت وجود دارد.

اگر خداوند متعال شرک را ظلم بزرگى معرفى مى‏ کند و مى ‏فرماید: «اِنَّ الشِّرکَ لَظُلمٌ عَظیمٌ» «شرک ظلم بزرگى است»؛ باید گفت: آنها که منکر ولایت و وصایت امیرالمؤمنین ‏علیه السلام شده و غدیر و پیامش را از ناحیه خداوند متعال ندانسته و در مقابل حضرت على ‏علیه السلام جبهه گرفتند، مبتلا به شرک در اطاعت شدند و خود را در زمره ظالمین قرار دادند؛ همان ظلمى که در زمان ظهور به آن رسیدگى شده و ریشه آن قطع مى‏ گردد.

مجازات ظالمین به امامت در عصر ظهور

اگر خداوند متعال تعدى به مردم را ظلم مى ‏داند و مى ‏فرماید: «اِنَّمَا السَّبیلُ عَلَى الَّذینَ یَظلِمونَ النّاسَ وَ یَبغونَ فِى الاَرضِ بِغَیرِ الحَقِّ اولئِکَ لَهُم عَذابٌ اَلیمٌ»«مجازات بر کسانى مجاز است که به مردم ظلم و ستم مى‏کنند و در زمین به ناحقّ ظلم روا مى ‏دارند؛ براى آنان عذاب دردناکى است»؛ باید گفت: آیا آنان که ریسمان به گردن ولى الله انداختند و خلافت او را غصب کردند ظالم نیستند؟ و آیا این ظلم رسیدگى نمى‏شود و حق مظلوم به او برگردانده نمى ‏شود؟

بله، همانا اوست که در زمان ظهورش غاصبین خلافت را از قبرهایشان بیرون مى ‏کشد و آنها را وسیله امتحان افرادى قرار مى ‏دهد و مردم را امر به بیزارى از آنها مى‏ کند، و سپس آنها را به دار مى ‏آویزاند و بدن پلیدشان را مى ‏سوزاند و خاکسترش را به دریا مى‏ دهد؛ چرا که در حقیقت بنیانگذاران ظلم و تعدى همان‏ها بودند؛ همان ظالمانى‏ که به غدیر پیامبرصلى الله علیه وآله و داماد و وصى او تعدّى کردند.

آیا ظلمى بالاتر از اینکه مردمى را که طالب فیض هدایت بودند از سرچشمه فیض بى ‏بهره کردند؟ آیا ظلمى بالاتر از اینکه مردم را از عالم‏ترین و معصوم‏ترین فرد زمین دور کردند و آنها را در ضلالت قرار دادند؟

غاصبین ولایت در زمان ظهور باید هم جوابگوى حقّ غصب شده امام و مولایمان امیرالمؤمنین‏ علیه السلام باشند و هم جوابگوى مردمى که طالب نور ولایت بودند، ولى به دست راهزنان راه از این نعمت محروم شدند. اگر غدیر و پیامش به گوش تمام مردم جهان مى ‏رسید دیگر کافر و مشرکى وجود نداشت، و در اسلام نیز این قدر اختلاف و تفرقه بین مسلمانان نبود، تا به وسیله این تفرقه دشمنان اسلام و مسلمین هر روز با حیله و مکرى جدید آنها را مورد استعمار قرار دهند.

انتقام مظلوم‏ترین مظلوم در عصر ظهور

اما از همه مهم‏تر این که در عصر ظهور به مظلومیتِ مظلوم‏ترین فرد عالم خاتمه داده مى ‏شود. آیا مظلومیت از این بالاتر که اول مسلمان و ایمان آورنده به رسول  خداصلى الله علیه وآله و عالم‏ترین فرد بعد از رسول خداصلى الله علیه وآله و معصوم‏ترین شخص شجاع‏ترین، سخى ‏ترین، عابدترین و زاهدترین فرد عالم ۲۵ سال خانه نشین شود و مردم نسبت ارتداد به او دهند و حتى جواب سلام او را ندهند؟

آیا مظلومیّتى از این بالاتر که همان‏ها که در روز غدیر خم گفتند: «بَخٍ بَخٍ لَکَ یَابنَ اَبى ‏طالِبٍ» درب خانه او جمع شدند و خانه او را آتش زدند و همسر او را ما بین در و دیوار قرار دادند؟

آیا مظلومیتى از این بالاتر که خطبه غدیرى که ۱۲۰ هزار نفر شاهد عینى و سمعى او بودند، به فراموشى سپرده شده و صاحب آن با بى ‏توجهى مردم مواجه شود؟

آرى! در عصر ظهور ابتدا به مظلومیت حضرت على ‏علیه السلام رسیدگى مى ‏شود، و غدیر و پیامش که همان امامت و خلافت امیرالمؤمنین ‏علیه السلام است، احیاء مى ‏شود و بنیانگذاران این ظلم و تابعین آنها مورد مؤاخذه واقع مى ‏شوند و جاهلین از آنها بیدار مى‏ شوند و از کرده خود توبه مى ‏نمایند، و دوستى على ‏علیه السلام و آل  او را سرلوحه فکر و عمل خویش قرار مى ‏دهند.

انتقام از غاصبین خلافت در عصر ظهور

اگر خداوند متعال تعدى از حدود الهى را ظلم مى‏ داند و مى ‏فرماید: «وَ مَن یَتَعَدَّ حُدودَ اللَّهِ فَقَد ظَلَمَ نَفسَهُ» «هر کس از حدود الهى تجاوز کند بر خودش ظلم کرده است». آیا تخلف از دستور رسول اللَّه و امیرالمؤمنین‏علیهما السلام تجاوز از حدود الهى و ظلم نیست؟! مگر خداوند متعال مؤمنین را امر به اطاعت خود و رسول و اولى الامرش ننموده است؟ مگر نفرموده: «یا اَیُّهَا الَّذینَ آمَنوا اَطیعوا اللَّهَ وَ اَطیعوا الرَّسولَ وَ اولِى الاَمرِ مِنکُم»؟ مگر پیامبر اکرم‏صلى الله علیه وآله  -  که طبق صریح آیه اطاعت از او واجب است  -  در روز غدیر امر به امامت و خلافت امیرالمؤمنین ‏علیه السلام نفرموده ‏اند. همان غدیر خمى که ۸۹ نفر از علماى اهل تسنن آن را نقل کرده‏اند و آن را قطعى دانسته و تخلف از آن را جایز ندانسته‏ اند.

مگر خداوند نفرموده: «قُل لا اَسئَلُکُم عَلَیهِ اَجراً اِلاَّ المَوَدَّهَ فِى القُربى‏»؟ پس چرا از حدود الهى تجاوز کردند؟ چرا به واسطه دشمنى با حضرت على‏ علیه السلام خلافت او را غصب کردند و ریسمان بر گردن او انداختند و او را به مسجد کشاندند؟

مگر خداوند متعال نفرموده: «اِنَّما وَلِیُّکُمُ اللَّهُ وَ رَسولُهُ وَ الَّذینَ آمَنوا الَّذینَ یُقیمونَ الصَّلاهَ وَ یُؤتونَ الزَّکاهَ وَ هُم راکِعونَ»؟ پس چرا ولىّ اللَّه را رها کردند و تابع مشرکین و کافرانى شدند که به لات و عزى قسم یاد کردند که لحظه ‏اى به محمد صلى الله علیه وآله ایمان نیاوردیم!!

مگر رسول خداصلى الله علیه وآله نفرمودند: «مَن کُنتُ مَولاهُ فَعَلِىٌّ مَولاهُ» «هر کس که من مولاى اویم على مولاى اوست»؟ پس چرا تعدّى کردند؟ آرى؛ غاصبین ولایت و پیروان آنها همه در دسته ظالمین هستند، که در عصر ظهور به حساب آنها رسیدگى شده و حقّ غصب شده به صاحب حقّ برگردانده مى ‏شود.
پس صبح و شام براى آمدن آن منجى دعا کنیم و با اشک هاى ریزان بگوییم: «اللهم عجّل لولیک الفرج»؛ چرا که تنها در زمان حکومت اوست که حقّ غصب شده مولایمان به او برگردانده مى ‏شود و نام مبارکش در محل ولادتش و در تمام جهان بر مأذنه ها برده مى ‏شود. تنها در زمان ظهور منجى آخرالزمان است که لبخند خوشحالى بر لبان امیرالمؤمنین ‏علیه السلام و همسر با وفا و مظلومه ‏اش مى ‏نشیند. پس اگر منتظر آمدن آن عصر و زمانى، با قلب و لسان و عمل بگو: «اللهم عجّل لولیّک الفرج».

منابع و مآخذ
۱ . قرآن کریم.
۲ . ارشاد القلوب، دیلمى، مترجم: سید عبدالحسین رضایى، ناشر اسلامیه، چاپ سوم، ۱۳۷۷ش.
۳ . بحار الانوار، علامه محمدتقى مجلسى، ناشر اسلامیه، سال چاپ مختلف، چاپ مکرر.
۴ . ثواب الاعمال و عقاب الاعمال، شیخ صدوق، مترجم: صادق حسن زاده، انتشارات ارمغان طوبى، چاپ اول، سال ۱۳۸۲ش.
۵ . فضائل الخمسه من الصّحاح الستّه، سید مرتضى فیروزآبادى، ناشر اسلامیه، چاپ دوم، ۱۳۹۲ق.
۶ . الطرائف، سید بن طاووس، ترجمه داوود الهامى، نشر نوید اسلام، چاپ دوم، ۱۳۷۴ ش.
۷ . مناقب امام على بن ابى ‏طالب ‏علیه السلام، ابن مغازلى شافعى، ناشر دارالاضواء، بیروت، چاپ سوم، ۱۴۲۴ق.
۸ . شواهد التنزیل لقواعد التفضیل، حاکم حسکانى، موسسه طبع و نشر، چاپ اول، ۱۴۱۱ ق.