زهد و پرهيزگارى على عليه السلام
زهد چيست؟
معناى زهد بى رغبتى به دنياى ناپايدار است.اگر مفهوم صحيح از دنيا به دست آيد معناى زهد بهتر آشكار مى شود.
از امكانات دنيايى قرآن با عنوان متاع دنيا ياد مىكند به اين امكانات با دوديد مى توان نگاه كرد. يكى اين كه به متاع دنيا مانند،مسكن،مركب،مقام،ملك،شخصيت و اعتبار خويش،با ديده ارزش نگاه كند و اينها را از ارزشهاى انسانى و شايسته علاقهمندى پندارد.ديگر اين كه متاع دنيا را با ديده ابزارى باز يابد،كه در زندگى دنيايى به آن نيازمند است.در اين صورت علاقه انسان به متاع دنيا هم ابزارى خواهد بود.ديدگاه اول وابستگى و دنيا طلبى است ديدگاه دوم زهد و بىرغبتى است.با اين بيان اين نكته روشن شد كه وابستگى و يا زهد ارتباطى با متمكن بودن از دنيا يا بى بهره بودن از آن نمى باشد.بلكه به ديدگاه انسان ارتباط دارد.چه بسا فردى با داشتن امكانات فراوان با ديد دوم نگاه كند و زاهد باشد.ديگرى كه از امكانات دنيايى محروم مى باشد،علاقه مند و دنيا طلب باشد.
خداى سبحان نعمتهاى دنيا را براى انسان آفريده است.انسان اگر با ديد دوم از اين نعمتها بهرورى كند در عين تامين دنياى خويش از وابستگى ها دورى مىگزيند تا باعث زيان وى نشود.از اين جهت تلاش و سازندگى براى فراهم آوردن امكانات دنيايى نه تنها نكوهش ندارد بلكه مورد ترغيب و تشويق دين و سيره رهبران دينى مىباشد.دين توصيه مىكند كه انسان مومن بايد پرتلاش بوده و در فراهم آوردن زندگى دنيايى كوتاهى نكند و خود را بىنياز از ديگران نمايد.در عين حال كه همواره از خطر وابستگى هشدار داده است.دين تهذيب نفس انسان را در اين مىداند كه علاقهمند به نعمتها و امكانات ناپايدارى دنيا نباشد.قرآن كتاب تهذيب نفس از آلودگىهاست در رهايى از وابستگى و روى كرد به زهد معيار ارائه مى دهد: لكى لا تاسوا على ما فاتكم و لا تفرحوا بما اتيكم . (1) «بر آن چه از دست رفته تاسف نورزيد.و برآن چه خداى سبحان عنايت نموده(متاع دنيا) شادمان نگرديد.»اگر وابستگى نباشد نه داشتن امكانات موجب خوشحالى و نه نداشتن آنها سبب اندوه مىگردد.با اين توضيح اين نكته شفاف مىگردد كه برخى انسانها با فراهم بودن امكانات دنيايى توان آن را داشتهاند كه نسبتبه آنها بىرغبتباشند و زهد را با عنوان يك ارزش انسانى جلوهگر سازند.انسانهايى كه فضاهاى گوناگون و در بسترهاى متفاوت زيدهاند،در ابعاد گوناگون زهد را جلوه گر و خويش را الگوى ديگران قرار دادهاند.
على بن ابى طالب عليه السلام در شرايط گوناگون زندگى ارزشها را تبلور ساخته است.زيرا ارزشهاى انسانى را در فضاهاى متفاوت جلوهگر نموده است.ارزش الگوپذيرى زهد نيز به همين لحاظ است كه هم در شرايط عادى همانند يك فرد معمولى با شرايط زمامدارى،يك نگرش به دنيا داشته است و حضرت در عين حال كه فردى پر تلاش و سازنده است و از امكانات دنيايى فراوان بهرهمند است،ليكن در بهرهگيرى از امكانات ابزارى دنيا،به مقدار اندك اكتفا نموده است.
در صدر اسلام در اثر فتوحات همواره غنائم بسيارى نصيب رزمندگان مىشد.و على عليه السلام به لحاظ حضور مستمر در جبهه سهم بسزايى از اين غنائم داشت.در زمان خلافتخلفا امام كارهاى سازنده اقتصادى مانند حفر قنوات متعدد و احياى باغها و نخلستانها انجام دادهاند كه شرح بيشتر آن در جاى مناسب همين نوشتار آمده است.در زمان زمامدارى حضرت همه امكانات عمومى در اختيار وى قرار دارد.با توجه به اين فضاهاى متفاوت مى توان گفت گرچه حضرت برخى موارد در تنگناى زندگى قرار مىگرفتند،ليكن نوعا از امكانات خوب بهره مند بودند.ليكن امام عليه السلام در تمام اين فضاهاى متفاوتهمواره زاهدانه زندگى نمود.در خانه گلى،با امكانات بسيار اندك،با سفره ساده كه در ميان آن نان و نمك قرار دارد و لباس ساده،سازگار بودند.با لباس و كفش كهنه و مندرس زندگى مىكند.آنقدر كفش خود را وصله زد كه«خاصف النعل»لقب گرفت، حضرت همانند بردگان مى نشست و غذا مى خورد.و اين در حالى بود كه هزار بنده از دست نجخويش آزاد نمود.وى لباس مىخريد خادم خويش را در انتخاب لباس با خودش برابر مىدانست. در عين پر تلاش بودن هيچ گاه ملك و مالى براى خويش فراهم ننمود.كه اين سيره الگوى (2) زندگى است.
امام همام همان گونه كه ديدگاهش در تبيين زهد و بىرغبتى به دنيا نور و راهگشا است.سيره عملى حضرت نيز تجلى زهد است:الا و ان امامكم قد اكتفى من دنياه بطمريه و من طعمه بقرصيه (3) . «آگاه باشيد راهبر شما از دنيا به دو عدد خرما و دو گرده نان بسنده نموده است.»على عليه السلام خطاب به دنيا فرمود:غرى غيرى (4) .«دنيا تو توان فريب على را ندارى به سراغ ديگرى برو.»و فرمود: اغربى عنى فو الله لا اذل لك فتستذلين و لا اسلس لك فتقودينى.«از من دور شو سوگند به خدا خود را ذليل تو نخواهم كرد كه هر جا بخواهى مرا به دنبال خود ببرى.و اختيار خود را به دست تو نخواهم داد كه به هر سويى كه بخواهى روانه كنى».
على به حكومت مظهر دنيا و دنيا دارى استخطاب كرد كه ارزش آن نزد من از آب بينى گوسفند هنگام عطسه كمتر است:و لالفيتم دنياكم هذه ازهد عندى من عطفة عنز. (5) همان حكومتى كه ابنا دنيا براى آن سر و دست مى شكند.و برخى از ابلهان سر مىدهند!در نزد على از كفش وصلهدار كهنه كم ارزشتر است.كه على هر چيز را براى حفظ ارزشها و دين مى خواهد.زنده بودن را براى دين مى خواهد و جان خويش را هم فداى دين خويش مى كند.
پى نوشت:
1.حديد،23.
2.بحار،ج 41،ص 102.
3.نهج البلاغه ابن ميثم،ج 2،ص 414.
4.بحار،ج 33،ص 251 و 275.
5.نهج البلاغه،خ 3،ص 50.
امام على الگوى زندگى صفحه 41
نویسنده:حبيب الله احمدى