شایسته سالاری در واقعه غدیر

چکیده : این مقاله  با عنوان شایسته سالاری درواقعه غدیر به هدف بیان معنای ولی و دلیل به کارگیری آن به جای واژه های خلیفه،وحی،وزیر و بیان شاخصه های شایستگی امام علی (علیه السلام)برای تصدی منصب ولایت به روش توصیفی گرد آمده در این تحقیق روشن خواهدشد که معنای ولایت سزاوارتر و اولی به تصرف بودن است که در هیچ کدام از واژه های وصایت، وزارت،اخوت و خلافت این معنا فهمیده نمی شود. پیامبر(صلی الله¬علیه و اله)در روز عید غدیر امام علی (علیه السلام)را که در برخوردار از شایستگی های ویژه ای در ابعاد علمی، سیاسی، اجتماعی،عبادی بودند به عنوان ولیّ بعد از خود معرفی نمودند. این جلوه ی شایسته سالاری در غدیر بعدها در زمان خلافت خلفاخود را به شکل ویژه ای نشان داد تا جای که خلفا بقای خود را مدیون امام علی(علیه السلام) می دانستند.
کلیدواژه ها:شایسته سالاری، امام علی (علیه السلام)، غدیر
مقدمه
شایسته سالاری از مباحث مهم حکومت داری است به خصوص اگر این حکومت جنبه الهی پیدا نماید. حادثه غدیر از حوادث مهم تاریخ تشیع است. پیامبر اکرم (صلی الله علیه و اله) بارها در تبیین آیات قرآن و حوادث مهم تاریخی بحث امامت و ولایت را به اشکال و الفاظ گوناگون مطرح و حتّی مصداق آن را برای مردم بیان فرموده بودند؛ امّا آن حضرت در حادثه غدیر با آن اجتماع عظیم بحث اولویت خود را مطرح نمده و با اعتراف گرفتن از مردم آن را برای امام علی (علیه السلام) برازنده می دانند.
امام علی (علیه السلام) به اعتراف دوست و دشمن از همه مردم زمان خود افضل بودند؛ امّا بعد از رحلت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و اله) به بهانه های گوناگون ایشان را کنار می زنند؛ امّا هر چه بر روزگار می گذشت برتری و فضلیت ایشان بر سایر مردم آشکارتر می شد و مصداق سخنان پیامبر اکرم (صلی الله علیه و اله) خود را می نمایاند.فضائل امام علی (علیه السلام) بسیار است که برخی از مهم ترین فضائل ایشان پرورش يافته دردامن رسولالله(صلی الله علیه و اله)، منزلت ‏خاص نزدخداوند، ايمان وعبادت، جهادوشجاعت، جودوسخاوت، عدالت، كتاب توحید، زهد وپرهيزگارى، خويشاوندى بارسول خدا(صلی الله علیه و اله)، برادر رسول خدا(صلی الله علیه و اله)، ايثار، قضيه سد ابواب، تولد دركعبه، سبقت دراسلام،ايمان وهجرت،منزلت ‏خاص نزدرسولخدا(صلی الله علیه و اله)، علم وحكمت، صبروحلم، فصاحت وبلاغت و عصمت وطهارت می باشد که همه این ویژگی های  امام علی (علیه السلام) را به فرد شاخصی تبدیل می کند که تقدّم ایشان را بر سایر افراد در به عهده گرفتن ولایت الهی را واجب می نماید.
درباره غدیر و مسئله جانشینی امام علی (علیه السلام) کتب زیادی نوشته شده است؛ از جمله آنها می توان به کتاب اسرار غدير از محمد باقر بن محمد اسماعيل انصارى زنجانى خوئينى (1374) که اين كتاب گزارشى تحليلى از لحظه به لحظه واقعه غدير خم و ناگفته هايى از آن ماجراى و نيز تحقيقى درمحتواى خطبه غدير است و همچنين جوانب اجتماعى و سياسى آن را مورد بررسى قرار داده است. کتاب امام شناسى از سيد محمد حسين تهرانى حسينی(1407ق) که در جلدهاى هفتم و نهم از مجلدات از غدير بحث شده است. کتاب بحث غدير خم از نظر قرآن شريف از عبدالكريم نيرى بروجردى (1353) که پس از مقدمه ابتدا خلاصه اى از واقعه غدير خم و سپس بحث غدير از نظر قرآن است .
مقالاتی هم از جمله «درآمدی برغدیرخم» از علی حسن خانی (1389)، «قرآن کریم وتشیع علوی: پیوند تشیع علوی بامنشورجاویدان غدیر» از سیدحسین حرا (1391)، «درسهایی ازغدیر» از جعفر وفا (1390)، «غدیرخم ابتکارنبوی درنفی قدرت استیلایی» از مجتبی عطارزاده (1390)، «مدیریت فرهنگی با استناد به غدیر» از محمد صالحی وحسین باقری (1390)، «بررسی مفهوم امامت درخطابه غدیر» از علیرضا فرجپور (1390) و «حدیث غدیرواثبات ولایت حضرت علی علیه السلام ازدیدگاه شیخ مفید (ره)» از حسین حقانی زنجانی به مباحث مختلفی پیرامون غدیر پرداخته اند،این مقاله در صدد است به بحث اعلام ولایت پیش ازغدیرباتعابیرگوناگون، اعلام ولایت درحجه البلاغ بالفظ ولیّ، بیان لغت شناسان درمعنی ولیّ،وصیّ،وزیروخلیفه، بیان برخی از فضائل حضرت علی (علیه السلام) از جمله اوّلین مؤمن، داناترین صحابه، بت شکن زمان و محبوب‏ترین خلق به سوی خداوند بپردازد.
اعلام ولایت پیش از غدیر با تعابیر گوناگون
حضرت محمد مصطفي (صلي الله عليه واله) درآغازبعثت، پس ازنزول آيه «وَأَنذِرْعَشِيرَتَكَ الْأَقْرَبِينَ» مأمور انذار خويشاوندانش شد ودرمهمانى‌اى كه بزرگان بني هاشم درآن حضورداشتند،ايشان رابه سعادت نياوآخرت فراخواند. پيامبر برد و اصل نبوت وجانشينى خويش درهدايت مردم،تأكيدكرد وفرمود: «خداوندمرافرمان داده تا شما رابه سوى اوفراخوانم. كدام يك ازشمامرادراين كاريارى مى‌كندتابرادر،وصى وجانشين من دربين شماباشد؟» پس ازاين بيانات،امام علي (عليه السلام) اعلام آمادگى كرد. اين کارتاسه  بارتکرارشد وپيامبراسلام (صلي¬الله¬عليه-و¬اله) درمرتبه سوم  فر مودند: «اين {علي} برادر،وصى وجانشين من درميان شماست. به سخنان اوگوش كنيدوازاواطاعت کنيد» 1 .
نیزهنگامى پيامبراسلام (صلي¬الله¬عليه¬واله) براي جنگ تبوك مي رفتند،على (عليه¬السلام) را مخاطب ساختند وفرمودند: «ألاترضى أنت كونَ مِنّي بمنزلةِ هارونَ من مُوسى إلّا أنّه لانبيّ بعدي» 2 رسول خدا (صلي الله عليه واله) بااين بيان،وزارت خودرابراى على (عليه¬السلام) واجب گردانيدند.
دراين فرمايش نفي وسلب از باب سالبه به انتفاي موضوع است؛زيراحضرت،خاتم انبيابودند. ازطرفي،قرآن براى هارون مقام نبوت: «وَوَهَبْنَا لَهُ مِن رَّحْمتنَا أخاهُ هارُونَ نَبِيّاً»3 وخلافت: «وَقَالَ مُوسَى لأَخِيهِ هَارُونَ اخْلُفْني في قَوْمِي»4 ودرزمان حضرت موسي(علي نبيناواله وعليه¬السلام) مقام وزارت: «وَاجْعَل لِي وَزِيراً مِنْ أَهْلِي» (طه،29)راثابت می کند. باتوجه به اينكه رسول خدا (صلي الله عليه واله) همه مقام هاي هارون رابه استثناي نبوت براى على (عليه السلام) قرارداده است بايدايشان شايسته همه اين مقام ها باشند5.
اعلام ولایت در  حجه البلاغ با لفظ  ولیّ
حجه البلاغ نقطه عطف تاریخ اسلام هجرت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و اله) به شمار می آید و بعداز این هجرت،حضرت سه بار به مکه سفرکرده اند. بار اول در سال هشتم پس از صلح حدیبیه به عنوان«عمره»وارد مکه شدند. بار دوم در سال نهم به عنوان«فتح مکه» وارد این شهر شدند.سومین بار درسال دهم هجری به عنوان «حج الوداع»بود که حضرت برای اولین بار به طور رسمی اعلان حج دادند تا همه مردم حاضر شوند و حضرت دو مقصد اساسی در این سفر در نظر داشتند. و آن عبارت بود از :
حج که از قوانین اسلام که باید به طور کامل برای مردم تبیین می شدودیگری مسئله خلافت و ولایت وجانشینی بعداز پیامبر (صلی الله علیه واله) .
با رسیدن ایام حج در روز نهم ذی الحجه حضرت به موقف«عرفات» می رفتند و بعداز آن اعمال حج را یکی پس از دیگری انجام دادندو با اینکه انتظار می رفت پیامبر خود را در این اولین و آخرین سفر حج خود مدتی در مکه بمانند؛ ولی بلافاصله پس از اتمام حج حضرت دستور دادند تا به مردم اعلان شود که فردا کسی جز معلولان نباید در مکه باقی بماندو همه باید حرکت کنند تا در وقت معین در غدیر خم حاضر باشندو برای مردم بسیار جالب توجه بود که پیامبرشان پس از ده سال دوری از مکه بدون آن که مدتی اقامت کنند تا مسلمانان بدیدارش بیایندو مسائل خود را مطرح کنند،بعداز اتمام مراسم حج فوری از مکه خارج شدند ومردم را نیزبه خروج از مکه و حضور در غدیر امر نمودند و همین که به منطقه غدیر رسیدند فرمان دادند تا منادی ندا کند:همه مردم متوقف شدند و آنان که پیش رفته اند باز گردند و آنان که پشت سر هستند توقف کنند. پس از این دستور همه مرکبها متوقف شدندوکسانی که بیشتر رفته بودندبازگشتند و همه مردم در منطقه غدیر پیاده شدند و کم کم آرام گرفتند و هر یک برای خود جایی پیدا کردند. انتظار مردم به پایان رسید. ابتدا منادی حضرت ندای نماز جماعت دادو سپس نمازظهر را به جماعت خواندندبعد از آن پیامبر (صلی الله علیه و اله) بر فراز منبر ایستادند و امیرالمومنین (علیه السلام) را فرا خواندند و به او دستوردادند بالای منبر بیاید و در سمت راستش بایستد. پیامبر (صلی الله علیه و اله) پس از مقدمه چینی و ذکر مقام خلافت و ولایت امیر المومنین (علیه السلام) فرمودند: «باطن قرآن و تفسیر آن را برای شما بیان نمی کند مگر این کسی که من دست او را می¬گیرم و او را بلند می کنم و بازویش را گرفته او را بالا می برم»6.
بعد از آن که حضرت گفته خود را عملی کردند درحالی که فرمودند: «هرکس که من مولی و صاحب اختیار اویم این علی مولی و صاحب اختیار اوست»7.
پس از پایان خطبه،مردم به سوی پیامبر و امیرالمومنین (صلوات الله علیها والهما) هجوم آوردند،با ایشان به عنوان بیعت دست می دادند و پیامبر (صلی الله علیه و اله) هم می فرمودند: «الحمدلله الذی فضلنا علی جمیع العالمین»8 . با این ترتیب خبر واقعه غدیر در شهرها منتشر شد و به سرعت شایع گردید و به گوش همگان رسید و بدین گونه خداوند حجتش را بر مردم تمام کرد.
همانطور که بیان شد پیامبر خدا (صلی الله علیه واله) در غدیر خم در حضور هزاران تن از مسلمانان،علی (علیه السلام) را به عنوان جانشین خود برگزیدند وفرمودند: «هرکس که من مولای او هستم از این پس علی مولای اوست». شیعیان همین سخن را گواه توجه و حساسیت پیامبر نسبت به این موضوع دانسته می گویند که استفاده پیامبر (صلی الله علیه و اله) ازواژه «مولی» به جای واژگانی چون«امیر»یا «خلیفه»یاز هر واژه دیگری که مفهوم جانشینی را به صراحت برساند تعمدی وبرخاسته از نوع نگاه آن حضرت به جانشینی خود بود؛چراکه جانشینی پیامبر (صلی الله علیه و اله) تنها در یک حکومت دنیوی یا ریاست بر تشکیلاتی که امور عامه مردم را سامان دهد خلاصه نمی شد؛بلکه جانشین پیامبر افزون بر امور یاد شده باید از شایستگی لازم برای مرجعیت دینی نیز برخوردار باشد. در آن روز تنها علی (علیه السلام) بود که شایستگی دستیابی به این امانت سنگین را دارا بود. پیامبر (صلی اله علیه و اله) بر آن بود تا با استفاده از واژه کلیدی «مولی»مسلمانان را بدین نکته ظریف متوجه سازد.
بیان لغت شناسان در معنی ولیّ، وصیّ، وزیر و خلیفه
مفهوم ولیّ
ولىّ از ریشه «و، ل،ی»، اصلی است که دلالت بر معنای قرب و نزدیکی دارد و مولی به معانی گوناگونی از جمله برده، مالک، صاحب، هم قسم، پسر عمو، دوست و همسایه اطلاق می شود 9.  راغب می گوید: «الوَلَاءُ و التَّوَالِي به این معناست که دو چیز به گونه ای در کنار هم قرار گیرند که چیزی بین آنها فاصله نباشد و استعاره از قرب مکانی و نسبی و دینی و یاری و دوستی و اعتقادی می آید و همچنین ولایت به معنای به عهده گرفتن امور آمده است» 10. 
مفهوم وصیّ
وصیّ صفت مشبهه است. وصیت، پیش فرستادن به دیگری برای عمل به آن همراه به سفارش و پند است 11.
مفهوم وزير
وزير کسی است که پادشاه را بر امور پشتیبانی می کند و وزیر گفته شده برای این که سنگینی های پادشاهی را تحمل می کند12  و گفته شده وزیر کسی است که فرمانده به رأی  و تدبیر او پناه می برد.13

مفهوم خلیفه
خلیفه درلغت به معنای جانشین وقائم مقام شخص آمده است. ابن اثیرگوید: خلیفه به کسی گفته می‏شودکه نیابت وجانشینی غیررابرعهده بگیرد 14. درقرآن خلافت به همین معناآمده است وخداوندخطاب به هود می‏فرماید: «وَاذْکُرُواإِذْ جَعَلَکُمْ خُلَفاءَ مِنْ بَعْدِقَوْمِ نُوح‏»15؛ به یادآوریدهنگامی شماراجانشینان قوم نوح قرارداد؛اماخلیفه خدادر اصطلاح کسی است که خداوند اورابرگزیده و امام وحاکم مردم قرارداده است: «یاداوُدُ إِنَّا جَعَلْناکَ خَلِیفَةً فِی الْأَرْضِ»16؛ ای داود ماتوراجانشین خوددرزمین قراردادیم. خلیفه پیامبر(صلی الله علیه و اله)عبارت ازجانشینان آن حضرت که بعد ازایشان سنت وحدیث او را روایت می‏کنند17. بنابراین خلیفه کسی است که خداوند اورابرای تبلیغ شریعت خویش تعیین کرده است وخلیفه رسول خداکسی است که داوطلبانه به تبلیغ درحدیث وسنت پیامبر(ص) می ‏پردازد.»18
وجوه فرق امامت وواژه های فوق
برای امامت سه معنابیان شده است:
الف ـ ریاست و زعامت : دراین معناکه امامت به معنای رهبری اجتماعی می باشد،امامت مترادف باخلافت است وهیچ تفاوت بین شیعه وسنی وجود ندارد.
ب ـ مرجعیت دینی: شیعه معتقد است که این منصب بعد ازپیامبر(صلی الله علیه و اله) به ائمه رسیده واهل سنت به هیچ کسی که چنین مقامی راقایل نیست.
ج ـ  ولایت: امامت دراین معناعبارت است ازاین که درهیچ زمانی زمین خالی ازحجت خدا نیست.19
پس بدین ترتیب،مشخص شد که امامت باید دارای شایستگی های خاصی باشد و خلیفه صرف رهبری اجتماعی است؛ هم چنین در وصیّ و وزیر این گونه شایستگی ها شرط نیست؛ بنابراین،دو واژه امامت وخلافت مساوی نیستند وبلکه بین ایندو،عموم وخصوص من وجه است؛یعنی احتمال داردکه ایندو معنادریک شخص جمع شود؛ مانند حضرت علی (علیه السلام) ک پیامبراوراجانشین خودوزمامداراموراجتماعی وحافظ دین ومبین شریعت اسلام قرار داد. امکان دارد شخصی امام باشدواماخلیفه نباشد؛مانندحضرت ابراهیم (علیه السلام)؛چون ایشان خلیفه وجانشین پیامبربه معنای خاص نبودوممکن است شخصی امام نباشدوخلیفه باشد؛مانندخلفای رسول خدا(صلی الله علیه و اله) درزمان حیاتش که به مدینه می‏ گذاشت وخودبه خارج ازمدینه مسافرت می‏کرد. و در مورد وصیّ و وزیر هم همین گونه است.
فضائل حضرت علی (علیه السلام)
ازجمله شرایط متکلمان برای امامت امام،این است که باید افضل اهل زمانش باشد. خداوندمتعال می‏فرماید: «أفَمَنْ یَهْدِی إلَی الْحَقِ ّأحَقُّ أنْ یُتَّبَعَ أمَّنْ لا یَهِدِّی إلاّ أنْ یُهْدی فَمالَکُمْ کَیْف َتَحْکُمُونَ»20؛ آیاآن که خل قرابه راه حق ّرهبری می‏کند سزاوارتربه پیروی است یاآنکه نمی‏کند مگرآنکه خود هدایت شود. پس شما مشرکان راچه شده [که این قدر بی‏خرد و نادانید] وچگونه چنین قضاوت باطل می‏کنید؟پیامبر(صلی الله علیه و اله) فرمود: «هرکس شخصی رابرده نفربگمارد وبداند که درمیان آنها فاضل‏ترازآن کس وجود دارد،به طورقطع غشّ به خدا ورسول وجماعتی ازمؤمنان کرده است»21. ازپیامبر(صلی الله علیه و اله) نقل کرده که فرمود: «هرکس شخصی رابه جماعتی بگمارد،درحالی که می‏دانددرمیان آنها افضل از اووجوددارد ،قطعاًبه خداورسول ومؤمنان خیانت کرده است».22
-امام علی(ع) اوّلین مؤمن
امام علی (علیه السلام) اولین مسلمان بود23. ابن ابی الحدید می‏نویسد: «چه بگویم درحق کسی که پیشی گرفت ازدیگران به هدایت،به خداایمان آورد واو راعبادت نمود،درحالی که تمام مردم سنگ را می‏پرستیدند...»24.
عبّاد بن عبدالله می‏گوید : ازعلیّ شنیدم که فرمود: «من بنده خدا وبرادر رسول اویم. من صدیق اکبرم،این ادعاراکسی بعدازمن نمی‏کند مگرآن که دروغگو وتهمت‏زننده است. من هفت سال قبل ازمردم باپیامبرنمازگزاردم»25.
ـ امام علی(ع) داناترین صحابه
حضرت علی (علیه السلام) در نهایت زیرکی و فهم بود و حرص و یاد گرفتن داشت و حتی یک ساعت و یک لحظه از رسول خدا (صلی الله علیه و اله) جدا نبود. نه در روز ونه در شب و نهایت سعی وجذبه جای می آورد تا آن که به مرتبه ای رسید که آن حضرت فرمود: «انا مدینه العلم و علی بابها»26 آن حضرت دانا ترین همه بود در اجرای احکام الهی. رسول الله صلی الله علیه و اله فرمودند: «حکمت و معرفت و علم و عرفان را قسمت نمودند به ده قسم پس عطا کرده شد به علی نه جزء و یک جزء رابه جمیع مردمان دادند»27. همچنین از سلمان فارسی روایت شده که از رسول خدا شنیدم که فرمود: «دانا ترین امت من بعداز من، علی بن ابیطالب است»28. امام علی(علیه السلام) داناترین اهل زمان خود بود.پیامبر(صلی الله علیه و اله) فرمود: «أعلم امّت بعد ازمن علی بن ابیطالب است»29.
ابن ابی الحدید می‏نویسد: «مبادی جمیع علوم به او باز می‏گردد. اوکسی است که قواعد دین را مرتب واحکام شریعت راتبیین کرده است. اوکسی است که مباحث عقلی ونقلی راتقریرنموده است»30.
ـ امام علی(ع) بت شکن زمان
حضرت علي (عليه السلام) همواره چه در گفتار و چه در کردار با شرک در حال مبارزه بودند. پس ازفتح مکه درسال هشتم هجرت پيامبر (صلي الله عليه واله) تصميم گرفتند پس ازپاک سازى مسجدالحرام واطراف آن ازلوث بت، به داخل خانه کعبه روندوآنجارانيزپاکسازى نمايد، حضرت (صلي الله عليه و اله) بعد از طواف کعبه به همراهي حضرت علي (عليه السلام) و شکستن بت¬ها، تصميم گرفتند بزرگ ترين بتى را که برسقف کعبه آويخته شده بود، ازسقف کعبه به پايين اندازند وسرنگون نمايند. پيامبر(صلي الله-عليه و اله)، حضرت على (عليه السلام) رابرشانه خود نهادند. حضرت على (عليه¬السلام) دراين باره مى-گويد: «وقتى که برشانه پيامبر ايستاده بودم، احساس کردم اگربخواهم مى توانم برافق آسمان دست يابم ودستم رابه ستاره ثريا برسانم».على (عليه السلام) بادستپرتوانخود، آن بت بزرگ را که به سقف کعبه ميخ کوب شده بود جدا نموده و برزمين افکند ودرهم شکست31.
ازتوفيقات سرشار على (عليه السلام) دراين راستا اينکه در سال نهم هجرت، به پيامبر (صلي الله عليه و اله) خبررسيدکه درميان قبيله طىّ واقع دريمن، بت خانه بزرگى وجود داردکه پرستشگاه بت¬پرستان است، پيامبر (صلي الله عليه و اله)،على (عليه السلام) رابا 150 نفر،مأمورتخريب آن بتخانه کرد.على (عليه السلام) باهمراهان، باکمال حفظ رازدارى نظامى، خودراسحرگاهان به بتخانه رساندند وآنراويران نموده وبت بزرگ آن هارادرهم شکستند32.
مسئله رسمى ومهم ديگردرراستاى مبارزه بابت پرستى، واثبات واعلام توحيد ناب، خواندن آيات برائت ازمشرکين درنزديک کعبه بود که درماه ذيحجه سال نهم هجرت رخداد، حضرت على (عليه السلام) ازسوى پيامبر (صلي الله عليه و اله)، مأمورشدندتاازمدينه به مکه رفته ودرروزعيدقربان قطع نامه مهم برائت ازمشرکان رادرسرزمين منى، به مشرکان ابلاغ نمايند. حضرت على (عليه¬السلام) اين مأموريت رابه بهترين صورت انجام دادند و به طور رسمي مسئله نابودى بت وبت پرستى رادرميان هزاران نفرمشرک اعلام نمودند ومردم رابه سوى توحيددعوت کردند33.
ـ امام علی(ع) محبوب‏ترین خلق به سوی خداوند
ترمذی به سندش ازانس بن مالک نقل کرده که فرمود: نزدرسول خداپرنده‏ای بریان شده قرارداشت،پیامبرعرض کرد: «بارخدایا محبوب‏ترین خلقت رابه سوی من بفرست تابامن ازاین پرنده میل نماید»،دراین هنگام علیّ آمد و با پیامبرتناول نمود34 .

نتایج
دین مبین اسلام به همه ابعاد زندگی انسان توجه داشته و برای هر کدام از جنبه های فردی و اجتماعی برنامه¬ریزی دقیقی را ارائه می دهد. در مورد مسئله اداره جامعه اسلامی،کسی باید این مسئولیت بزرگ را عهده دار شود و از دین پاسداری نماید و احکام اسلامی را به صورت دقیق تبیین کند که از شایستگی های بیشتری برخوردار است؛ بنابراین اگر در جامعه افراد معصوم برخوردار از جایگاه علمی ویژه ای وجود داشته باشند، به یقین آنها شایسته ترین افراد برای مدیریت چنین جامعه¬ای خواهند بود. بر طبق روایاتی که در خصوص جایگاه علمی حضرت علی(علیه السلام)وجود دارد، آن حضرت از این ویژگی ها به بهترین شکل برخودار بودند وبه همین خاطر خدای به پیامبر اکرم (صلی الله علیه و اله) مأموریت می دهد که این شخصیت علمی و مرجع دینی را به عنوان رهبر جامعه مسلمین با لفظ «ولیّ» با تمام بار معنایی معرفی نماید.تاریخ بر این حقیقت گواه است که در میان اصحاب پیامبر اکرم(صلی الله علیه و اله) نه تنها کسی برتر از امام علی(علیه السلام)نبود؛ بلکه در بیان پیامبر اکرم (صلی الله علیه و اله) آمده که کسی نمی تواند صحابه را بر علی(علیه السلام)برتری دهد؛ زیرا مقام عصمت و جایگاه معنوی و عرفانی علی(علیه السلام)به حدی بودکه هیچ کس به خود اجازه نمی داد که خود را با علی (علیه السلام) مقایسه نماید وبسیاری از افراد به جایگاه علمی و معنوی و زهد و ایثار و شجاعت آن بزرگوار اشاره و تصریح کرده اند.

نویسنده : معصومه دودمان ـ حوزه علمیه  فاطمیه کرمان

پی نوشت ها

  1.  حسکانی، عبیدالله بن عبدالله، شواهد التنزيل لقواعدالتفضيل،ج1، ص543
  2.  بخاري،محمدبن اسماعيل،صحيحالبخاري، باب 80-81،ص777،ح4416
  3.  مریم،53
  4. اعراف،142
  5.  سبحانی، جعفر، العقيدةالاسلاميه،ص 187
  6.  مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج37، ص111
  7.  همان، ص215 و 219
  8.  همان، ص217
  9.  احمد بن فارس بن زكريا، معجم مقائيس اللغة، ج‌6، ص 141
  10. راغب اصفهانی، حسین بن محمد، مفردات ألفاظ القرآن، ص 885
  11.  راغب اصفهانی، حسین بن محمد، مفردات ألفاظ القرآن، ص873
  12.  حميرى، نشوان بن سعيد، شمس العلوم و دواء كلام العرب من الكلوم، ج11، ص 7148
  13.  ابن اثير، النهاية في غريب الحديث و الأثر، ج‌5، ص 180
  14.  راغب اصفهانی، حسین بن محمد، مفردات الفاظ القرآن، ص294
  15.  اعراف، 69
  16.  ص، 26
  17.  عسکری،سیدمرتضی،معالم المدرستین، ج1، ص223
  18.  همان، ص232
  19.  مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج4، ص845-850
  20.  یونس، 35
  21.  پاينده، ابو القاسم، نهج الفصاحه، 361
  22.  حكيمى، محمدرضا و محمد حكيمى و على حكيمى،  الحیاه، ج2، ص585
  23.  هلالى، سليم بن قيس‏، کتاب سلیم بن قیس الهلالی، ج2، ص881
  24.  ابن أبي الحديد، شرحنهج الیلاغه لابنابیالحدید،ج 3،ص260
  25.  طبرى آملى كبير، محمد بن جرير بن رستم، المسترشد فی امامه علی بن ابی طالب علیه السلام، ص264
  26.  نجف، محمد مهدى‏، صحیفه الامام الرضا علیه السلام، ص58
  27.  حسکانی، عبیدالله بن عبدالله، شواهد التنزیل لقواعد التفضیل، ج1، ص135
  28.  ابن حيون، نعمان بن محمد مغربى،شرح الأخبار في فضائل الأئمة الأطهار عليهم السلام‏، ج2، ص561
  29.  ابن حيون، نعمان بن محمد مغربى،شرح الاخبار فی فضائل الائمه الاطهار ، ج1، ص126
  30.  ابن أبي الحديد، شرحنهج البلاغه لابنابیالحدید،ج 1،ص 17
  31.  نجفي تبريزي، عبد الحسين ( علامه اميني)، الغدير، ج7، ص18
  32.  واقدى،محمد بن عمر، مغازی (تاریخ جنگ های پیامبر، ج3، ص984
  33.  محمد بن محمد بن نعمان، عکبري بغدادي (شيخ مفيد)، الارشاد،ج1، ص65
  34.  طبرى آملى كبير، محمد بن جرير بن رستم، المسترشد فی امامه علی بن ابی طالب علیه السلام، ص336

 

منابع: 

- ابن أبي الحديد، شرح نهج البلاغة لابن أبي الحديد، تصحیح محمد ابوالفضل ‏ابراهيم، جلد1و3، چاپ اول، ‏قم، ‏مكتبة آية الله المرعشي النجفي‏، 1404 ق‏.
- ابن حيون، نعمان بن محمد مغربى،شرح الأخبار في فضائل الأئمة الأطهار عليهم السلام‏، تحقیق محمد حسين‏حسينى جلالى، جلد1و2، چاپ اول، قم، ‏جامعه مدرسين‏، 1409 ق‏.
- احمد بن فارس بن زكريا، معجم مقائيس اللغة، قم، جلد6، چاپ اول، انتشارات دفتر تبليغات اسلامى حوزه علميه قم، 1404 ه‍ ق.
- بخاری، محمد بن اسماعیل، صحیح البخاری، چاپ اول، بیروت، دار إحیاء التراث، 1422ق.
- پاينده، ابو القاسم، ‏نهج الفصاحة (مجموعه كلمات قصار حضرت رسول صلى الله عليه و آله)، چاپ چهارم، تهران‏، دنياى دانش‏، 1382ش.
- ابن اثير، النهاية في غريب الحديث و الأثر، جلد5، چاپ اول، قم، مؤسسه مطبوعاتى اسماعيليان، بی تا.
- حسکانی، عبیدالله بن عبدالله، شواهد التنزیل لقواعد التفضیل، تصحیح محمدباقر محمودى،جلد1، چاپ اول، ‏تهران، ‏التابعة لوزارة الثقافة و الإرشاد الإسلامي، مجمع إحياء الثقافة الإسلامية، 1411 ق‏.
- حكيمى، محمدرضا و محمد حكيمى و على حكيمى، الحياة، ترجمه احمد آرام‏، جلد2، چاپ اول، ‏تهران، ‏دفتر نشر فرهنگ اسلامى‏، 1380 ش‏.
- حميرى، نشوان بن سعيد، شمس العلوم و دواء كلام العرب من الكلوم، جلد11، چاپ اول، بيروت - لبنان، دار الفكر المعاصر، 1420 ه‍ ق.
- راغب اصفهانی، حسین بن محمد، مفردات الفاظ القرآن، تحقیق صفوان عدنان داودى، ‌چاپ اول، لبنان- سوريه‌، ‌دار العلم- الدار الشامية‌، 1412 ه‍ ق‌.
- سبحانی، جعفر، العقیده الاسلامیه، بی چا، قم، مؤسسه امام صادق (علیه السلام)، 1386ش.
- هلالى، سليم بن قيس‏، كتاب سليم بن قيس الهلالي‏،تحقیق محمد انصارى زنجانى خوئينى، جلد 2، چاپ اول، ‏قم، ‏ناشر الهادى‏، 1405 ق‏.
- عسکری،سیدمرتضی،ترجمه‏یمعالمالمدرستین،مترجم محمدجواداکرمی،جلد1، قم،دانشکدهاصولدین،۱۳۷۹.
- طبرى آملى كبير، محمد بن جرير بن رستم، المسترشد في إمامة عليّ بن أبي طالب عليه السلام، تحقیق احمد محمودى، چاپ اول، ‏قم‏،كوشانپور، 1415 ق‏.
- نجف، محمد مهدى‏، صحيفة الإمام الرضا عليه السلام‏، مشهد، كنگره جهانى امام رضا عليه السلام‏، 1406 ق‏.
- عبد الحسين، نجفي تبريزي ( علامه اميني)، الغدير، ج7، چاپ اول، قم، مرکز الغدیر، 1416ق.
- مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، تحقیق جمعى از محققان‏، جلد37، چاپ دوم، ‏بيروت، ‏دار إحياء التراث العربي، 1403 ق‏.
- محمد بن محمد بن نعمان، عکبري بغدادي (شيخ مفيد)، الارشادفی معرفه ححج الله علی العباد، تصحیح مؤسسه آل البیت (علیهم السلام)، ج1، چاپ اول،قم، کنگره شیخ مفید،1413ق.
- مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، جلد4، تهران- قم، انتشارات صدرا، 1390ش.
- واقدى،محمد بن عمر، مغازی (تاریخ جنگ های پیامبر (ص)، ترجمه محمود مهدوی دامغانی، جلد3، چاپ دوم، تهران، مرکز نشر دانشگاهی، 1369ش.