ششمین اشکال، اگر بپذيريم كه حديث غدير اولويت در تصرّف را ثابت مى كند، پس مقصود از آن، خلافت در نهايت كار و در مآل امور است

عده اى گفته اند: اگر بپذيريم كه حديث غدير اولويت در تصرّف (كه معنايش همان خلافت و امامت است) را ثابت مى كند، پس مقصود از آن، خلافت در نهايت كار و در مآل امور است؛ يعنى پس از سه خليفه ديگر. به عبارت ديگر، على(ع) هنگامى خليفه است كه با او بيعت شود و چون پس از سه خليفه ديگر با او بيعت شد، پس اين روايت دلالت بر اولويت على(ع) پس از آن سه شخص دارد؛ پس منافاتى ندارد كه پس از پيامبر اكرم(ص) سه تن خليفه بشوند و در نهايت على(ع) به ولايت برسد. اين شبهه را فخر رازى مطرح كرده است و پس از او نيز ديگران نظير قاضى عضدالدين ايجى1 چلپى2، ابن حجر3 و شيخ سليم البشرى4 آن را تكرار نموده اند.
آيا اگر پيامبر(ص) مى فرمود: «من كنت مولاه فهذا علىّ مولاه بعدى» چنانكه در روايات بسيار ديگر فرموده است5 باز نمى گفتند: بعديّت مى تواند بعد از سه خليفه ديگر باشد و على بعد از سه خليفه ديگر خليفه رسول خدا(ص) است؟ و يا اگر مى فرمود: «على خليفتى بلافصل» باز مدعى نمى شدند كه كلمه «بلافصل» مطلق است و به خلافت سه خليفه نخستين به دليل اجماع اطلاق كلام رسول خدا(ص) تخصص يافته است و مفاد آن اين است كه: على خليفه بلافصل بغير هذه الثلاثة؟ اگر مراد رسول اكرم(ص) از اولويت على(ع) اولويت و خلافت او به هنگام بيعت مردم پس از بيست و پنج سال بوده است، اين چه فضيلتى براى على(ع) است و چه جاى تبريك دارد؟ آيا آن همه ترس و بيم و آن همه خوشحالى و سرور و نقل روايت و بيان فضيلت، همه و همه لغو و بيهوده و گزاف و تنها براى بيان امرى بديهى و مسلم بوده است و هيچ گونه اختصاص و امتيازى را براى على(ع) ثابت نمى كند؟! براستى اگر اين حادثه عظيم الهى و دينى و دنيايى را در حد يك انتصاب دنيايى و آن هم در حد قلمروى كوچك پايين آوريم و فرض كنيم كه زمامدار يك مملكت همه افراد ملت را جمع كند و به آنها بگويد: مرگ من نزديك شده است و بزودى از ميان شما مى روم اكنون اين شخص را به همان ولايت و زمامدارى كه خود داشتم منصوب مى نمايم، كدام فرزانه است كه مدعى شود منظور او ولايت و خلافت آن شخص در عاقبت كار و نهايت امر بوده است ومنافاتى ندارد كه چندين نفر قبل از او حكومت را در دست بگيرند وساليان طولانى فرد تعيين شده را از كوچكترين مقامات حكومتى به دور دارند؟ چگونه ممكن است خلافت را كه به نص قرآن (نزول آيه اليوم اكملت… در اين واقعه) اكمال دين است و عدم اعلام آن مساوى با عدم ابلاغ تمامى رسالت الهى است (وان لم تفعل مما بلغت رسالته) مربوط به خلافت پس از سه نفر از حاضران در جلسه باشد، اما پيامبر هيچ اشاره اى به افراد مقدّم بر او نكند با اينكه مى داند اين مسئله موجب اختلافات بسيارى خواهد شد و خونهاى بسيارى براى آن ريخته خواهد شد.
ابوبكر و عمر پس از واقعه غدير، على(ع) را مولاى خود دانستند و به او تبريك گفتند. اگر مراد از حديث غدير ولايت على(ع) پس از درگذشت سه خليفه باشد، پس على مولاى آنان نيست، چون آنها در زمان ولايت على(ع) نيستند تا على(ع) نسبت به آنان مولى و اولى به تصرف باشد.

 

پی نوشت:

1 . شرح المواقف، ج8، ص361
2 . همان، پاورقى صفهه 361
3 . الصواعق المحرقة، ص67
4 . المراجعات، ص182
5 . ر.ك: الاصابة، ج3، ص641؛ فرائد السمطين، ج1، ص315؛ حلية الاولياء، ج1، ص86، علامه امينى در الغدير (ج1، ص86) اين روايت را از ترمذى، حاكم، نسائى، ابن ابى شيبه، طبرى و… نقل مى كند.