شيعيان فضائلى را براى على ابن ابيطالب بيان مى كنند كه غلو است.

شيعيان فضائلى را براى على ابن ابيطالب بيان مى كنند كه غلو است و هيچگونه دليل عقلى و نقلى بر آن نداريم و جايگاه على ابن ابيطالب مانند ساير صحابه مى باشد و همگى عادل هستند، همچنين شيعيان به رواياتى استناد مى كنند كه مردود است مانند: على هو الصراط المستقيم وعلى ابن ابيطالب حجتى على خلقى و ...

جواب:
فضائل و مناقب امير المؤمنين على بن ابى طالب (علیه السلام) آنچنان معروف و مشهور است كه حتى جماعت زيادى از علما و دانشمندان اهل تسنن در اين باره كتابهاى مستقل نوشته اند1.
ما در اينجا به بعضى از احاديثى كه در كتب معتبر اهل سنت درباره فضائل آن حضرت آمده است بسنده مى كنيم.
1- بخارى در صحيح خود در موارد متعدده به فضائل آن حضرت تصريح كرده است.
الف) در ضمن يك حديث مفصل و طولانى كه پيرامون داستان «عمرة القضاء» نقل كرده است در آخر حديث دارد كه پيامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) به على بن ابى طالب فرمود: تو از منى و من از تو2    
ب) در جاى ديگر بخارى به اسناد خود از سهل بن سعد نقل مى كند كه رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) در روز خيبر فرمود: فردا اين پرچم را به مردى مى دهم كه خداوند به وسيله او در خيبر را فتح مى كند او خدا و رسول خدا را دوست مى دارد، و خدا و رسول خدا هم او را دوست مى دارند، مردم، در آن شب با همديگر به بحث و گفتگو پرداختند كه آن شخص كيست؟ مردم هنگام صبح خدمت پيامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) آمدند و هر كس اميدوار بود كه آن حضرت پرچم فتح و پيروزى را به او بدهد، آنگاه پيامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: على بن ابى طالب كجا است؟ عرض كردند: على مبتلا به درد چشم شديد شده و از آن رنج مى كشيد، پيامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: او را پيش من بياوريد، در آن هنگام على (علیه السلام) آمد و پيامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) آب دهان خود را به چشمان او كشيد و براى او دعا كرد، در نتيجه درد چشم على(علیه السلام) بهبودى يافت، سپس پرچم را به على داد و خيبر فتح شد3.
ج) باز در صحيح بخارى در جاى ديگر آمده است كه پيامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) به على (علیه السلام) فرمود:
آيا راضى نيستى كه نسبت به من، همانند هارون نسبت به موسى باشى4؟
همين حديث را به صورت كامل در جاى ديگر نقل كرده است و از مصعب بن سعد از پدرش نقل مى كند: رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) به سوى تبوك حركت كرد و على (علیه السلام) را به جاى خود قرار داد. على (علیه السلام) عرض كرد: آيا مرا در ميان كودكان و زنان مى گذارى؟ پيامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: آيا راضى نيستى كه نسبت به من همانند هارون نسبت به موسى باشى جز اين پيامبرى كه بعد از من نخواهد بود5.
جالب اينكه مسلم در صحيح خود نقل مى كند كه معاوية به سعد بن ابى و قاص گفت: به چه دليل (على بن ابى طالب) را سب نمى كنى؟ سعد پاسخ داد من هنگامى كه سه مطلب (مهم) را كه پيامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)درباره على (علیه السلام) گفته است ياد مى كنم او را ناسزا نمى گويم و اگر يكى از آنها را من داشتم بهتر از آن بود كه مالك شترهاى (زياد) سرخ مو باشم:
(يكى اين بود كه) وقتى پيامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) در يكى از جنگها، على (علیه السلام) را جايگزين خود كرد و به او اجازه شركت در آن جنگ را نداد. على (علیه السلام) گفت: مرا در رديف زنان و كودكان قرار مى دهى پيامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: آيا راضى نيستى كه نسبت به من همانند هارون نسبت به موسى باشى؟ جز اينكه بعد از من نبوت و پيامبرى نيست.
(دوم اينكه) در جنگ خيبر پيامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: پرچم را به دست كسى مى دهم كه خدا و رسولش او را، دوست مى دارد و خدا و رسولش هم او را دوست مى دارند، همه در حالت انتظار بودند و مى خواستند كه پيامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) پرچم را به دست آنها بدهد. فرمود: على را حاضر كنيد، على (علیه السلام) آمد در حالى كه به درد چشم شديد مبتلا بود پيامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) با آب دهانش را به چشمان على (علیه السلام) كشيد و پرچم را به او داد و در خيبر به وسيله على (علیه السلام) فتح شد.
(سوم اينكه) وقتى آيه مباهله نازل شد خداوند به پيامبر دستور داد: «بگو بيائيد ما فرزندان خود را دعوت مى كنيم شما هم فرزندان خود را»6 پيامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) على و فاطمة و حسن و حسين را فرا خواند وگفت: بارالها اينها اهل (بيت) من مى باشند7.
ابن اثير يكى از دانشمندان معروف اهل سنت در يكى از تأليفات خود به نام «اسدالغابة» به اسناد خود از انس بن مالك نقل مى كند كه براى پيامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) مرغ بريان آورده بودند، گفت بارالها بهترين مخلوقات خود را برسان تا با من از اين مرغ بخورد. ابوبكر آمد او را رد كرد (و اجازه نداد)، بعد عثمان آمد او را هم رد كرد، پس على (علیه السلام) آمد به او اجازه داد8.
ابن حجر عسقلانى در كتاب خود نقل مى كند پيامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) به على (علیه السلام)(اشاره كرد و) فرمود: اين وصىّ من و گنيجه اسرار من مى باشد و بهترين انسانها بعد از من است9.
يكى از دانشمندان شافعى كه درباره مناقب على بن ابى طالب (علیه السلام) كتاب مستقل نوشته است با نقل يك حديث از اين كتاب كلام را به پايان مى رسانيم. او باسناد خود از ابوذر غفارى نقل مى كند كه پيامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود:
هر كس بعد از من درباره خلافت على عداوت و دشمنى كند كافر مى باشد و با خدا و رسول او مبارزه كرده است و هر كس در على شكّ و ترديد كند كافر است10.

  • 1. مانند مناقب على بن ابى طالب تأليف ابن مغازلى، أنس المطالب فى مناقب امام على بن ابى طالب تأليف محمد بن محمد شافعى، مناقب على (علیه السلام) تأليف احمد بن حنبل، مناقب مرتضوى تأليف مير محمد صالح حسين حنفى مشهور به مشكين قلم، مناقب على (علیه السلام) تأليف ثعلبى مفسر معروف شافعى، مناقب على (علیه السلام) تأليف محب الدين طبرى شافعى صاحب كتاب ذخائر العقبى، مناقب على (علیه السلام) تأليف خواجه محمد پارسا، الخصائص تأليف احمد بن شعيب نسانى صاحب سنن معروف، فضائل على (علیه السلام) تأليف جلال الدين عبدالرحمن السيوطى شافعى، فضائل على (علیه السلام) تأليف علامه عيدوس علوى شاخص، فضائل على (علیه السلام) تأليف حاكم نيشابورى شافعى صاحب كتاب المستدرك على الصحيحين، فضائل على (علیه السلام) تأليف ابو محمد محمد بن على بن اسماعيل حنفى و دهها كتاب ديگر.
  • 2. ... و قال لعلي: انت منى و أنا منك صحيح البخارى جلد 5 صفحه 180، باب عمرء القضاء: چاپ دار الجبل بيروت (نه جلدى در سه جلد)
  • 3. ... عن سهل بن سعد ان رسول الله (ص) قال يوم خيبر: لأ عطين هذه الراية غداً رجلا يفتح الله على يديه يحب الله و رسوله و يحبه الله و رسوله، قال: فبات الناس يدوكون ليلتهم ايهم يعطاها، فلما أصبح الناس غدوا على رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) كلهم يرجون أن يعطاها، فقال: أين على بن ابى طالب؟ فقيل: هو يا رسول الله يشتكى عينيه، قال: فأرسلوا اليه فأتى به، فبصق رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) فى عينيه و دعا له فبرأ حتى كأن لم يكن به وجع، فاعطاه الراية ...، صحيح البخارى جلد 5 صفحه 171- باب غزوة خيبر (نه جلد در سه جلد).
  • 4. ... عن ابراهيم بن سعد عن أبيه قال: قال النبى (صلی الله علیه و آله و سلم ) لعلى: أما ترضى أن تكون منى بمنزلة هارون من موسى؟ دار الجبيل بيروت (نه جلد در سه جلد). ج 5، ص 24.
  • 5. عن مصعب بن سعد عن ابيه ان رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) خرج الى تبوك و استخلف عليا، فقال: اتخلفنى فى الصبيان و الناء؟ قال: ألا ترضى أن تكون منى بمنزلة هارون من موسى الا انه ليس بنبى بعدى. صحيح البخارى جلد 6 صفحه 3: چاپ دار الجبل بيروت (نه جلد در سه جلد).
  • 6. روى مسلم بإسناده عن عامر بن سعد و قاص عن أبيه قال: أمر معاوية بن ابى سفيان سعداً فقال: ما منعك أن تسب أبا التراب؟ فقال: أما ما ذكرت ثلاثاً قالهن له رسول الله (ص) فلن اسبه، لّن تكون لى واحدة منهن احب إلى من حمر النعم سمعت رسول الله (ص) يقون له خلفه فى بعض مغازيه، فقال له على: يا رسول الله خلفتنى مع النساء و الصبيان، فقال له رسوله الله (ص): أما ترضى أن تكون منى بمنزلة هارون من موسى إلا انه لا نبوة بعدى و سمعته يقول يوم خيبر: لأن عطين الراية رجلا يحب الله و رسوله و يحبه الله و رسوله، فقال: فتطاولنا لها، فقال: ادعوا لى عليا فأتى به أرمد، فبصق فى عينيه و دفع الراية إليه ففتح الله عليه. و لما نزلت هذه الآيّة: «فقل تعالوا ندع انباء نا و أبناءكم» دعا رسول الله (ص) عليا و فاطمة و حسناً و حسيناً، فقال: اللهم هؤلاء أهلى. صحيح مسلم، جلد 7 صفحه 120- 121، مطبعة محمد على صبيح و اولاده. مصر: ميدان الأزهر.
  • 7. سوره آل عمران، آیه 61.
  • 8. ... عن انس بن مالك ان النبى (صلی الله علیه و آله و سلم) كان عنده طائر فقال: اللهم ائتنى بأحب خلقك إليك يأكل معى من هذا الطائر، فجاء أبوبكر فرده، ثم جاء عثمان فرده، فجاء على فاذن له. اسد الغابة فى معرفة الصحابة صفحه 30 چاپ مكتبة اسلامية تهران سال 1366 شمسى.
  • 9. روى ابن حجر العسقلانى باسناده عن أنس عن سلمان قال: قال رسول ا- (صلی الله علیه و آله و سلم) لعلى (علیه السلام): هذا وصيتى و موضع سرى و خير من أترك بعدى. تهذيب التهذيب جلد 3 صفحه 106 چاپ اول، حيدر آباد دكن- هند- سال 1325 ه-.
  • 10. ... عن ابراهيم اليتيمى عن أبيه عن أبى ذر الغفارى قال قال رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم): من ناصب عليا الخلافة بعدى فهو كافرٌ و قد حارب الله و رسوله، و من شك فى على فهو كافر. مناقب على بن ابى طالب تأليف ابو الحسن على بن محمد بن محمد الواسطي الجلآبى الشافعى، مشهود به ابن المغازلي متوفاى 483 ه- صفحه 46 چاپ دوم سال 1402، مطبعه اسلاميه تهران.
منابع: 

منبع: پاسخ به شبهات(1)، ص: 107