عدم تصريح به نام امامان شيعه و فضائل آنان در قرآن، يكي از انگيزه‏هايي شد كه شيعيان، قرآن را محرف بدانند.

جواب اجمالي:
شيعه معتقد به عدم نوع نام أئمه اطهار (علیهl السلام) در قرآن است، امّا آيات فراواني (طبق نقل شيعه و سني، يك چهارم قرآن) در شأن و فضيلت أئمه اهل‏بيت (علیهم السلام) مي‏ باشد، كه بخشي از آنها در كتب مستقلي توسط شيعه و سني با روايات مربوطه نوشته شده است و از جمله آن آيات، آيات تطهير، تبليغ و ... است.
و امّا مسألة تحريف قرآن اوّلين بار، توسط عمر مطرح شد و روايات تحريف‏ نما هم در كتب صحاح و ... اهل‏ سنّت نقل شده است. امّا أئمه اطهار (علیهم السلام) تحريف قرآن را رد كرده‏ اند و همچنين علماي شيعه نيز صريحاً تحريف قرآن را رد كرده ‏اند. بنابراين اصلا شيعه قائل به تحريف قرآن نيست تا چيزي مانند عدم وجود نام ائمه اطهار (علیهم السلام) و ... قول به تحريف قرآن باشد.
جواب تفصيلي:
در شبهه فوق عدم ذكر نام و فضائل أئمه اطهار (علیهم السلام) در قرآن مسلّم گرفته شده و بعد اين مسأله انگيزه ‏اي براي قول به تحريف، نزد شيعه معرفي شده است. در صورتي كه اين‏ها توهمي بيش نيست؛ امّا بخش اول: شيعه نيز معتقد است نام أئمه اطهار (علیهم السلام) در قرآن ذكر نشده است و خود أئمه اطهار (علیهم السلام) نيز چنين اعتقادي نداشته‏ اند. چنانكه ابوبصير در ضمن رواياتي نقل مي‏ كند: «به امام صادق (علیه السلام) عرض كردم، مردم مي ‏پرسند، چرا نام علي و اهل بيت او (علیهم السلام) در قرآن نيامده است؟ حضرت فرمودند: به آنها بگو آيه نماز بر پيامبر اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) نازل شد و سه و چهار ركعتي آن نام برده نشد، تا اين‏كه پيغمبر اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) خود براي مردم آن را بيان كرد ...» 1 حضرت در اين روايات ذكر نشدن نام ائمه اطهار (علیهم السلام) را در قرآن تأئيد كرده ‏اند؛ امّا ذكر فضائل آنان در قرآن تأئيد كرده ‏اند؛ ذكر فضائل آنان در قرآن فراوان است. بلكه طبق رواياتي كه اهل‏ سنّت نيز نقل كرده ‏اند، يك چهارم قرآن در فضيلت و شأن أئمة اهل ‏بيت (علیهم السلام) مي باشد2. شيعه و سنّي كتاب‏هاي مستقلي، پيرامون آياتي در اين مورد است نوشته‏ اند3؛4دويست و ده (210) آيه را همراه 1163 روايت، ذيل آنها در شأن أئمه اطهار شيعه خصوصاً علي (علیه السلام) آورده است5. و در آخر نيز اعتراف كرده كه آن كار را با عجله انجام داده است6. كه اگر بدون عجله تتبع بيش‏تري مي‏ كرد، مسلّماً او هم مانند برخي از محققان خيلي زيادتر از آنچه ذكر كرده مي‏ آورد7. در اينجا به چند نمونه از آياتي كه طبق روايات شيعه و سنّي در شأن اهل‏بيت (علیهم السلام) است اشاره مي ‏گردد:
1. در قرآن هرجا «يا ايها الذين آمنوا» آمده، حضرت علي (علیه السلام) مصداق كامل و شاخص آن مي ‏باشد، چنانكه حاكم حسكاني 19 روايت در اين مورد آورده است8.
2. آية تطهير9: اين آيه طبق روايات شيعه و اهل سنت در شأن اصحاب كساء (پيامبر اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) ، حضرت علي (علیه السلام)، حضرت فاطمه (علیها السلام) ، امام حسن (علیه السلام) و امام حسين (علیهما السلام) نازل شده است10، كه بيانگر بزرگ‏ترين فضيلت آنان (عصمت) مي ‏باشد.
3. آيه مباهله: «فَمَنْ حَاجَّكَ فِيهِ مِنْ بَعْدِ ما جاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ أَبْناءَنا وَ أَبْناءَكُمْ وَ نِساءَنا وَ نِساءَكُمْ وَ أَنْفُسَنا وَ أَنْفُسَكُمْ»11 طبق نقل شيعه و اهل سنت، حضرت پيامبر اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم)، براي مباهله، حضرت علي، حضرت فاطمه، امام حسن و امام حسين (علیهم السلام) را به همراه خود برد12، كه مقصود از «ابنائنا» امام حسن (علیه السلام) و امام حسين (علیه السلام) و مقصود از «نساءنا» حضرت فاطمه (علیها السلام) و مقصود از «أنفسنا» حضرت علي (علیه السلام) مي‏ باشد. يعني حضرت علي (علیه السلام) در اين آية به منزلة خود پيامبر اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) معرفي شده است.
4. در آيه 59 سوره نساء امر به اطاعت بدون قيد و شرط از اولي‏ الأمر شده است و اطاعت از آنها همانند اطاعت از پيامبر اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) و خداوند عزوجل قلمداد شده است. طبق روايات شيعه و اهل سنت مقصود از اولي‏ الأمر، ائمه (علیهم السلام) مي‏ باشد13.
5. در آيه: «يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ»14  كه طبق روايات شيعه و اهل سنت در جريان معرفي حضرت علي (علیه السلام) به عنوان امام، توسط پيامبر اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) در غدير خم نازل شده است15، امامت را محور رسالت مي ‏داند كه اگر نباشد، رسالت هم منتفي است.
6. در آيه «اليوم بئس الذين كفروا ...»  16كه طبق روايات شيعه و اهل سنت درباره امامت حضرت علي(علیه السلام) در غدير خم نازل شده17، امامت ماية يأس كفار، اكمال دين، اتمام نعمت و نيز ماية رضايت خدا از دين اسلام، معرفي شده است.
7. در آية «إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ»18 كه طبق روايات شيعه و اهل سنت در مورد انفاق حضرت علي (علیه السلام) در حال نماز نازل شده است، ولايت حضرت علي (علیه السلام) در طول ولايت خدا و رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) قرار گرفته است.
8. در آية: «إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ أُولئِكَ هُمْ خَيْرُ الْبَرِيَّةِ» 19 كه طبق روايات شيعه و اهل سنت در مورد حضرت علي (علیه السلام) و شيعيان اوست 20. حضرت علي (علیه السلام) و شيعيان او بهترين مردم معرفي شده است.
امّا بخش دوم: اوّلًا: طبق نقل خود اهل‏ سنت در صحاحشان مانند: صحيح بخاري و مسلم و ... عمر (خليفه دوم) اولين كسي است كه قائل به تحريف آياتي مانند رجم شد21 و قرآن را يك ميليون حرف دانست22.
ثانياً: بعضي روايات تحريف‏ نما اولين بار در كتاب «الموطأ» امام مالكي‏ هاي اهل سنت كه اولين كتاب روائي آنها است، نقل شده23، و اين در حالي است كه در كتب شيعه روايات ضدتحريف از ائمه اطهار (علیهم السلام) نقل شده است:
مانند رواياتي كه دلالت بر لزوم عرضه روايات بر همين قرآن موجود مي‏ كند كه در صورت مخالفت با آن، ائمه اطهار (علیهم السلام) دستور به ترك آن روايات داده‏ اند24. و اگر در بعضي روايات مسأله تحريف مطرح شده، نظر به تحريف معنوي است نه لفظي، چنانكه امام باقر(علیه السلام) در نامه ‏اي به سعد الخير چنين نوشته‏ اند: «و كان من نبذهم الكتاب ان قاموا حروفه و حرفوا حدوده فهم يروونه و لايرعونه ...» يعني: «يكي از راه‏هاي كنار گذاشتن قرآن به اين است كه حروفش را به پاداشتند، ولي حدودش را تحريف كردند. پس آنها قرآن را روايت مي‏ كنند، ولي رعايت نمي ‏كنند .» 25
ثالثاً: علماي شيعه به تبع أئمه اطهار (علیهم السلام) قرآن را تحريف ناپذير مي‏ دانند كه برخي از محققان شيعه در كتبي كه مستقلًا در رد تحريف قرآن نوشته‏ اند، عين عبارات صريح آنان را كه به شدّت تحريف قرآن را رد كرده ‏اند، آورده‏ اند. كه برخي از آنها عدم تحريف قرآن را اجماعي شيعه مي‏ دانند26. بنابراين شيعه قرآن را محرّف نمي‏ داند، تا چيزي انگيزه آن باشد.

  • 1. محمّد بن يعقوب، كليني، اصول كافي، تجرمة سيد هاشم رسولي محلاتي، (تهران، عليمة اسلاميه، بي‏نوبت چاپ، بي‏تا)، ج 2، ص 40- 41. و علامه محمّد حسين، طباطبائي، الميزان في تفسير القرآن، (قم: اسماعيليان، چاپ پنجم، 1371)، ج 4، ص 411. و حاكم حسكاني، شهواهد التنزيل، تحقيق محمّدباقر محمودي، (تهران: مؤسسة الطبع النشر التابعه لوزارة الثقافة و الارشاد الاسلامي، چاپ اول، 1411 ه ق)، ج 1، ص 191.
  • 2. اصول كافي، همان، ج 4، ص 436، ح 3 و 4. و سيد شرف‏الدين، علي الحسيني الاسترآبادي، تأويل الايات الظاهرة في فضائل العترة الطاهره، تحقيق حسين استادعلي، (قم: مؤسسة النشر الاسلامي، چاپ اول، 1409 ه ق)، ص 21، و ابن المغازلي، (شافعي مذهب)، مناقب علي بن ابي‏طالب- عليه السلام-، (طهران: المكتبة الاسلاميه، تحقيق محمّد باقر بهبودي، چاپ دوم، 1402 ه ق)، ص 328، ح 375. و سلمان بن ابراهيم القندوزي، ينابيع المودة، (كاظميه: دارالكتب العراقيه، چاپ هشتم، 1385 ه ق)، ص 126.
  • 3. مانند: تأويل الايات ظاهرة في فضائل العترة الطاهرة، همان. و شهواهد التنزيل، همان، ج 1 و 2.
  • 4. شواهد التنزيل، همان، ج 1، ص 19- 20.
  • 5. همان، ج 1 و 2
  • 6. همان، ج 2، ص 488.
  • 7. ر. ك: تأويل الآيات الظاهرة ...، همان.
  • 8. ر. ك: شواهد التنزيل، همان، ج 1، 63- 72، ج 67- 85.
  • 9. سورة احزاب، آية 33.
  • 10. ر. ك: الميزان في التفسير القرآن، همان، ج 16، ص 316- 319. و فضل بن حسن، طبرسي، مجمع‏البيان، تصحيح و تحقيق سيد هاشم رسولي محلاتي، سيد فضل‏الله يزدي، طباطبائي، (بيروت: دارالمعرفة، بي‏نوبت چاپ، بي‏تا)، ج 7- 8، ص 559- 560. و مسلم بن الحجاج، القشيري النيشابوري، صحيح مسلم بشرح النوري، (بيروت: داراحياء التراث العربي، چاپ سوم، بي‏تا)، ج 15- 16، ص 194- 195. و ينابيع المودة، همان، ص 107- 109. و ابي المغاز (شافعي)، مناقب علي بن ابي‏طالب- عليه السلام-، همان، ص 301- 307. و جلال‏الدين، عبدالرحمن، السيوطي، الدر المنثور، (بيروت: دارالفكر، چاپ اول، 1403 ه ق)، ج 6، ص 603. و شواهد التنزيل، همان، ج 2، ص 18- 139، ح 637- 774. و فخر رازي، التفسير الكبير، (بيروت: داراحياء التراث العربي، چاپ سوم، بي‏تا)، ج 8، ص 80.
  • 11. سورة آل‏عمران، آية 61.
  • 12. ر. ك: الميزان في تفسير القرآن، همان، ج 3، ص 228- 235. و مجمع‏البيان، همان، ج 1- 2، ص 762. و تفسير الكبير، همان، و شواهد التنزيل، همان، ج 1، ص 55- 116، ح 168- 176.
  • 13. ر. ك: الشيخ عبد علي بن جمعه، العروسي، الحويزي، تفسير نورالثقلين، (قم: اسماعيليان، چاپ چهارم، 1412 ه ق)، ج 1، ص 497- 508، و السيد هاشم، البحراني، (قم: اسماعيليان، چاپ دوم، بي‏تا)، ج 1، ص 381- 387. و مجمع البيان، همان، ج 3- 4، ص 100. و الميزان في التفسير القرآن، همان، ج 4، ص 408- 412. و اصول كافي، همان، ج 2، ص 40- 41، و شواهد التنزيل، همان، ص 189- 191. و ينابيع المودة، همان، ص 114- 117.
  • 14. سورة مائده، آية 67.
  • 15. ر. ك: اصول كافي، همان، ج 4، ص 49- 50، ح 6. و مجمع البيان، همان، ج 3- 4، ص 344. الميزان في تفسير القرآن، همان، ج 6، ص 53- 59. و التفسير الكبير. همان، ج 12، ص 49. و شواهد التنزيل، همان، ج 1، ص 249- 258، مجموعاً هشت روايت. و ينابيع الموة، همان، ص 120. و الدر المنثور، همان، ج 3، ص 117.
  • 16. سورة مائده، آية 3.
  • 17. ر. ك: اصول كافي، همان، ج 2، ص 49، ح 6. و مجمع‏البيان، همان، ج 3- 4، ص 246. و الميزان في التفسير القرآن، همان، ج 5، ص 193- 201 و شواهد التنزيل، همان، ج 1، ص 200- 208، 6 روايت
  • 18. سورة مائده، آية 55.
  • 19. سورة بيّنه، آية 7.
  • 20. ر. ك: مجمع‏البيان، همان، ج 9- 10، ص 795. و الميزان في تفسير القرآن، همان، ج 20، ص 341. و تأويل الآيات الظاهرة في فضائل العترة الطاهرة، همان، ص 801- 804. و حيدر علي بن محمّد، الشرواني، مارونة العامة من مناقب اهل‏بيت- عليهم السّلام-، تحقيق محمّد الحسّون، ابي‏جا: مطبعة المنشورات الاسلاميه، بي‏نوبت چاپ، 1414 ه ق)، ص 77- 78 كه اين روايات را از الدر المنثور سيوطي، الصواعق المحرقه، ابن حجر و النهاية ابن اثير آورده است.
  • 21. ر. ك: بخاري، صحيح البخاري بشرح الكرماني، (بيروت: دار احياء التراث العربي، چاپ دوم) ج 23، ص 214. و مسلم بن الحجاج، القشيري النيسابوري، صحيح مسلم، (بيروت: داراحياء التراث العربي. چاپ اول، 1375 ه ق)، ج 3، ص 1317. و الامام الحافظ، ابوعبدالله، الحاكم النيشابوري، المستدرك علي الصحيحين و بزيلة التلخيص للحافظ الذهبي، (بيروت: دارالمعرفة، باشراف، يوسف عبدالرحمن، المرعشي، بي‏نوبت چاپ، بي‏تا)، ج 4، ص 359- 360. و الامام مالك نب انس، الموطأ، تعليق محمّد، فؤاد، عبدالباقي؛ (بيروت: داراحياء التراث العربي، 1370 ه ق)، ج 2، ص 824. و احمد بن حنبل، مسند الامام احمد بن حنبل و بهامشه منتخب كنزالعمال، (بيروت: دار صادر)، ج 1، ص 23. و محمّد بن عيسي بن سوره، الجامع الصحيح، تحقيق ابراهيم، عطوه، عوض، (بيروت: داراحياء التراث العربي)، ج 4، ص 38- 39.
  • 22. جلال‏الدين عبدالرحمن، السيوطي، الاتقان، تعليق الدكتور مصطفي ديبابغا، (بيروت: دار ابن كثير، چاپ دوم، 1414)، ج 1، ص 220.
  • 23. ر. ك: الموطأ، همان، ج 2، ص 608.
  • 24. ر. ك: اصول كافي، همان، ج 1، ص 88- 89، و الشيخ محمّد بن الحسن، الحر العاملي، وسائل الشيعه، تحقيق و تصحيح الشيخ محمّد الرازي، (بيروت: داراحياء التراث العربي، بي‏نوبت چاپ، بي‏تا)، ج 18، ص 78- 89.
  • 25. محمّد بن يعقوب، كليني، الروضة من الكافي، ترجمه سيد هاشم رسولي محلاتي، (تهران: علمية اسلاميه، بي‏نوبت چاپ، بي‏تا)، ج 1، ص 76. و ملاحسن، فيض كاشاني، المحجة البيضاء، تصحيح و تعليق علي‏اكبر غفاري، (قم: دفتر انتشارات اسلامي، چاپ دوم، بي‏تا)، ج 2، ص 264.
  • 26. ر. ك: آيت‏الله محمّد هادي، معرفت، صيانة القرآن من التحريف، (قم: مؤسه النشر الاسلامي، چاپ دوم، 1418 ه ق)، ص 59- 78. و السيد، علي، الميلاني الحسيني، التعليق في نفي التحريف عن القرآن الشريف، (قم، دارالقرآن الكريم، چاپ اول، 1410 ه ق)، ص 10- 27. دكتر فتح‏الله، محمدي (نجارزادگان)، سلامة القرآن من التحريف، (تهران: پيام آزادي، چاپ اول، 1420 ه ق)، ج 1، ص 86- 98.
منابع: 

منبع: پاسخ به شبهات(1)، ص: 106