غدير در كلام حضرت زهراعليهاالسلام

مقدمه

هفتاد روز از حادثه بسيار مهم و تاريخى غدير خم گذشته بود كه رسول مكرم اسلام صلى الله عليه و آله و سلم ديده از جهان خاكى فرو بست و روح مطهرش به عالم ملكوت عروج كرد. ارتحال پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم موجى از غم و اندوه در فضاى جامعه نوپاى اسلامى ايجاد كرد. بار مصيبت چنان سنگين شد كه بسيارى در حيرت فرو رفته و از خود بي خود گشتند و از تصميم گيرى مناسب و شايسته باز ماندند. جمعى نيز كه از قبل خود را آماده چنين روزى كرده بودند، حال و هواى جامعه را براى ايجاد گرد و غبار، مناسب يافتند و با گِل آلودن نمودن آب، به دنبال گرفتن ماهى مراد خود رفتند. ستاره اميدى كه در غدير خم طلوع كرده و آرام بخش دل هاى مؤمنان گشته بود، در لابلاى گرد و غبار فتنه، از ديدگان كم فروغ، محو شد. در ميان ظلمت ارتحال آفتاب، شب پره ها به تكاپو افتادند و با هجوم به خانه وحى، تلاش مذبوحانه اى را براى فرونشاندن نور خدا آغاز كردند؛ غافل از آن كه نور خدا با آن دسيسه ها خاموش شدنى نيست. گر چه در اين حمله و هجوم، آتش به كاشانه تنها يادگار رسول خدا صلى الله عليه و آله افتاد، و گل محمّدى صلى الله عليه و آله و سلم مظلومانه در پشت در، پرپر گشت، سينه دريايى اش شكافت و پهلويش بشكست؛ اما در عين حال، او، قدِ خميده از ظلم و ستم را برافراشت و با دست الهى خود به دامن ولايت آويخت و با تمسك به حبل الله المتين و با صلابت و شهامتى بى نظير از حقانيت اميرمؤمنان عليه السلام سخن ها گفت، و از غربت او نشان ها داد.

علاوه بر محدثان شيعه كه همگى حديث غدير را نقل كرده اند، اغلب محدثان بزرگ اهل سنت و مورخان جهان اسلام حديث غدير را نقل و صحت آن را تأييد نموده اند؛ تا آنجا كه اگر كسى در صحت اين حديث ترديد داشته باشد، بايد به همه احاديث ديگر و حتى مسائل بديهى اسلام نيز با ديده ترديد بنگرد.

رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود: مَثَلِ امام (مثل على)، همانند كعبه است، كه مردم به سراغ آن مى روند، نه آن كه كعبه به سراغ مردم بيايد.

زهراى اطهرعليهاالسلام دفاع جانانه اى از ولايت اميرمؤمنان عليه السلام نمود و در اين راه، مشتاقانه جام پرافتخار شهادت را سر كشيد و افتخار اولين شهيد راه ولايت را تا ابد به نام خود ثبت كرد؛ ولى اين دفاع نيز همانند خود آن بانوى بزرگوار، در هاله اى از غربت و مظلوميت قرار گرفت و آن گونه كه سزاوار بود به شيعيان وى نيز منتقل نشد.

به رغم عمر بسيار كوتاه حضرت صديقه طاهره عليهاالسلام ، پس از ارتحال پدر بزرگوارشان، آثار به يادگار مانده از ايشان در آن دوران بحرانى و پر تنش، بيانگر عزم راسخ و صلابت و شجاعت فوق العاده حضرت در دفاع از ولايت اميرمؤمنان عليه السلام است. جديت ايشان در اين راه، كه منجر به شهادت مظلومانه اش شد، نشان از توجه ويژه و اهتمام خاص حضرت به مسأله امامت امت و زمامدارى جامعه مسلمانان دارد.

از جمله محورهايى كه در احتجاجات و سخنان حضرت زهرا عليهاالسلام جلب توجه مى كند، نقل «حديث غدير» است كه موضوع نوشتار حاضر نيز همين مطلب است. در اين نوشتار تلاش شده است استنادات حضرت به حديث غدير، در حد امكان از منابع كهن و معتبر حديثى و تاريخى جمع آورى و تقديم علاقمندان به غدير گردد؛ اما قبل از پرداختن به اين موضوع، پاسخ به دو سؤال ضرورى به نظر مى رسد:

1.چرا حضرت فاطمه زهرا عليهاالسلام محور بحث قرار گرفته است؟

2.چرا در ميان سخنان ايشان، فقط به حديث غدير پرداخته شده است؟
 

چرا حضرت زهرا عليهاالسلام ؟

چه ويژگى هايى در شخصيت حضرت زهرا عليهاالسلام هست كه موجب شده ايشان به عنوان محور اصلى بحث، انتخاب و استناد آن حضرت به حديث غدير، از اهميت خاصى برخوردار گردد و حتى بر اعتبار آن حديث بيافزايد؟

دلايل فراوانى براى انتخاب حضرت زهرا عليهاالسلام وجود دارد از جمله:

1.حضرت زهرا عليهاالسلام نزديك ترين نسبت را با رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم داشت. او يگانه دختر رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم بود كه نسل پاك نبوى از طريق او ادامه مى يافت و امامان از فرزندان ايشان بودند. احترام فوق العاده پيامبر خدا صلى الله عليه و آله و سلم نسبت به اين دختر، حاكى از شخصيت ممتاز او بود و سفارش هاى مكرر رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم به مؤمنان درباره حفظ حرمت او، منزلت بس عالى او را براى همگان روشن ساخته بود. حضرت زهرا عليهاالسلام بيش از همه، متوجه اين موقعيت عالى بود و سنگينى بار مسؤوليت را نسبت به اين جايگاه، بر دوش خود احساس مى كرد و به همين علت بيشترين تلاش خود را جهت استفاده كامل و مفيد از اين موقعيت، براى يارى دين خدا و امام حق به عمل آورد.

2.قرآن منزلتى رفيع و عظمتى خاصى براى حضرت فاطمه عليهاالسلام تعريف كرده است. در آيه مباهله با تعبير «نسائنا» از ايشان ياد شده و در آيه تطهير، خداوند بر پاك و مطهر بودنشان شهادت داده است. در سوره «الانسان» با يادآورى داستان اطعام يتيم و مسكين و اسير و اخلاص وصف ناشدنى ايشان، از برترين پاداش هاى الهى در حق آنان ياد شده است. و در كوچك ترين سوره قرآن يكى از بزرگترين عطاياى الهى به حضرت رسول صلى الله عليه و آله، وجود نازنين زهراى اطهر، كه حقيقت كوثر است، معرفى شده و در آيه مودّت، محبت ايشان اجر رسالت نبوى صلى الله عليه و آله و سلم به شمار آمده است.

همه اينها و آيات ديگر، بيانگر مقام رفيع معنوى و كمال عبوديت و عصمت ايشان بوده و جايگاه خاص هدايتى ايشان را در جامعه اسلامى تبيين مى نمايد.

3.فاطمه زهرا عليهاالسلام در دوران غربت اسلام به دنيا آمد و از همان اوان كودكى، در كانون اصلى مبارزه، با طعم سختى ها و مشكلات آشنا شد. هيچ كس مانند او شاهد زحمات طاقت فرسا و شبانه روزى رسول خدا صلوات الله عليه نبود. گرد و غبار خستگى، با دستان كوچك او از رخسار مبارك رسول خدا صلى الله عليه و آله پاك مى شد و در خلوت هاى پيامبر، او بود كه درد دل هاى پدر را به گوش جان مى شنيد و با نثار محبت هاى خود او را غرق در سرور مى كرد و همانند مادرى دلسوز، سر حضرت را بر دامن مى گرفت و آرام بخش دلش مى گشت؛ تا آنجا كه از پدر لقب «امّ ابيها» را دريافت نمود. حضرت زهرا عليهاالسلام نمى توانست بعد از ارتحال رسول خدا صلى الله عليه و آله شاهد پژمرده شدن نهال نورس اسلام باشد، كه با آن همه زحمات رسول خدا صلى الله عليه و آله از زمين سر برآورده و با خون دل هاى فراوان سيراب شده بود. آيا شخصيتى مانند زهرا عليهاالسلام مى توانست در مقابل اين مسأله، خاموش بنشيند و نگران نباشد؟

4.حضرت زهرا عليهاالسلام همسرى اميرمؤمنان عليه السلام را بر عهده داشت كه دومين شخصيت ممتاز جهان اسلام؛ بلكه جهان بشريت بود. پيوند اين دو نور الهى از نوع پيوندهاى عادى زمينى نبود؛ بلكه بنا به تصريح رسول خدا صلى الله عليه و آله اين ازدواج يك « پيوند آسمانى» بود و اگر على عليه السلام نبود، براى زهراى اطهر عليهاالسلام همسرى شايسته پيدا نمى شد. شناخت حضرت از شخصيت اميرمؤمنان عليه السلام عميق ترين شناخت ها بود. آنچه را كه ديگران فقط شعاعى از على عليه السلام ديده بودند، ايشان با تمام وجود خود لمس كرده بود و از اخلاص و صفاى علوى و از سوز دل و خيرخواهى وى آگاه بود. او از جان گذشتگى هاى فراوان على عليه السلام و شهادت طلبى هاى او را هماره تجربه كرده بود. فاطمه عليهاالسلام پيكر پر جراحت على عليه السلام را بارها و بارها مداوا نموده بود و شاهد بود چگونه زخم هاى گذشته التيام نيافته، زخم هاى جديدى بر همان جا مى نشيند؛ اما على عليه السلام خم به ابرو نمى آورد و هميشه در پيشاپيش صف مجاهدان در راه خدا قرار داشت.

5.حضرت زهرا عليهاالسلام در بيت نبوت بزرگ شده بود و در دوران ده ساله حكومت اسلامى در كانون اصلى حوادث مهم سياسى و اجتماعى قرار داشت و با تيزبينى و هوشيارى فوق العاده خود، تمامى جريانات آشكار و پنهان را مى شناخت و از ويژگى هاى افراد مؤثر نيز آگاهى كامل داشت. او از يك سو، رسول خدا صلى الله عليه و آله را ديده بود كه براى تداوم صحيح حكومت اسلامى و بالندگى و رشد آن، تدابير مختلفى مى انديشيد و زمينه سازى هاى لازم را براى امامت اميرمؤمنان عليه السلام فراهم مى آورد و از سوى ديگر، شاهد نگرانى هاى رسول خدا صلى الله عليه و آله و ياران نزديك وى از وجود جريانات مخفى و مرموز در بطن جامعه بود كه در صدد بودند با دستيابى به قدرت، مسير حكومت اسلامى را تغيير دهند.

با وفات رسول خدا صلى الله عليه و آله نگرانى ها جدى تر شد و جريانات پنهان سر برون آوردند و از بحران به وجود آمده بيش ترين استفاده را كرده و بر اوضاع مسلط شدند. زهراى اطهر عليهاالسلام با آگاهى كامل از تدابير رسول خدا صلى الله عليه و آله جهت امامت اميرمؤمنان عليه السلام و با شناختى كه از شخصيت على عليه السلام داشت، كه يگانه فرد شايسته براى زمامدارى مسلمانان بود و با اطلاع از اوضاع سياسى جامعه نوپاى اسلامى كه با صدها خطر مواجه بود، وظيفه خود مى دانست كه از حق الهى اميرمؤمنان عليه السلام دفاع نمايد و در اين راه، هيچ كوتاه نيايد. به همين دليل بيش ترين حمله نيز به ايشان شد و خشن ترين برخوردها با او صورت گرفت و آن حضرت نيز با كمال شجاعت و شهامت تا پاى جان ايستاد.

گرچه رسول خدا صلى الله عليه و آله در فرصت هاى مختلف و موقعيت هاى متفاوت، بر امامت و جانشينى حضرت على عليه السلام تصريح كرده بودند؛ اما اعلام رسمى اين مطلب مهم در «غدير خم» بوده است. با توجه به اين كه اين اعلام بعد از«حجة الوداع» بود و همه مسلمانان متوجه نزديك شدن حادثه رحلت پيامبر صلى الله عليه و آله بودند و به طور طبيعى در انتظار معرفى جانشين ايشان به سر مى بردند؛ رسميت بيشترى به روز غدير داده بود.

6.همان گونه كه با آغاز رسالت پيامبراسلام صلى الله عليه و آله شخصيت ممتازى چون خديجه در كنار ايشان قرار گرفت و در دوران غربت اسلام، با تمام توان و استعداد به يارى حضرتش پرداخت، با آغاز امامت اميرمؤمنان عليه السلام نيز، شخصيت بى نظيرى همانند فاطمه زهرا عليهاالسلام به حمايت از ايشان شتافت و همه سرمايه هاى خود را در دفاع از مولاى متقيان نثار كرد. او با سعى و تلاش شبانه روزى خود غبار غربت را از رخسار اميرمؤمنان عليه السلام زدود و تحمل بارسنگين مظلوميت را براى ايشان آسان نمود و به حق، لقب «اولين شهيد راه ولايت» را به خود اختصاص داد. اولين شهيد راه ولايت يعنى كسى كه در آن فضاى پر شبهه، و آكنده از فتنه هاى گوناگون كه در لابلاى غبار برخاسته از آشوب و بلوا همه را گرفتار كرده بود، بتواند با حفظ بصيرتِ خود، لحظه اى در تشخيص حق خطا نكند و در دفاع از حق كم ترين ترديدى به خود راه ندهد. چنين انتظارى در آن شرايط، فقط از حضرت زهرا عليهاالسلام انتظار مى رفت و بس. الحق كه ايشان اين رسالت را به نحو احسن و اكمل به انجام رساند. به راستى آن حضرت با كلام و عمل خود نشان داد كه «ولايت»، قلب تپنده مكتب و روح دين است و بر كسانى كه دغدغه حفظ مكتب دارند، جان فشانى در راه ولايت و گذشتن از همه تعلقات براى پاسدارى از امامت، مهم ترين وظيفه است. به همين دليل است كه تك تك كلمات ايشان سندى زنده و گويا و در كمال اعتبار براى همه دلسوزان دين و امت است. سندى كه با خون پاك حضرت زهرا عليهاالسلام به امضا رسيده است و همچون امانتى گرانبها در دستان شيعيانش قرارگرفته، تا با اقتدا به آن بزرگوار، راه پر فراز و نشيب دفاع از دين و ولايت را با قدم هاى استوار و پر صلابت بپيمايند.

چرا غدير؟

با اين كه سخنان زيادى در موضوعات مختلف از حضرت زهرا عليهاالسلام نقل شده است، چرا در مقاله حاضر فقط حديث غدير، مورد توجه قرار گرفته است؟ چه خصوصياتى در حديث غدير هست كه محور اصلى بحث گشته است؟

در جواب بايد گفت: گر چه شيعه براى اثبات ادعاى خود ـ مبنى بر امامت اميرمؤمنان عليه السلام و جانشينى ايشان نسبت به پيامبر ـ دلايل فراوانى دارد؛ اما در اين ميان، حديث غدير از ويژگى ها و امتيازاتى برخوردار است كه آن را نسبت به دلايل ديگر، برتر و شاخص تر كرده است؛ از جمله:

الف- علاوه بر محدثان شيعه كه همگى حديث غدير را نقل كرده اند، اغلب محدثان بزرگ اهل سنت و مورخان جهان اسلام حديث غدير را نقل و صحت آن را تأييد نموده اند؛ تا آنجا كه اگر كسى در صحت اين حديث ترديد داشته باشد، بايد به همه احاديث ديگر و حتى مسائل بديهى اسلام نيز با ديده ترديد بنگرد.

ب- گرچه رسول خدا صلى الله عليه و آله در فرصت هاى مختلف و موقعيت هاى متفاوت، بر امامت و جانشينى حضرت على عليه السلام تصريح كرده بودند؛ اما اعلام رسمى اين مطلب مهم در «غدير خم» بوده است. با توجه به اين كه اين اعلام بعد از«حجة الوداع» بود و همه مسلمانان متوجه نزديك شدن حادثه رحلت پيامبر صلى الله عليه و آله بودند و به طور طبيعى در انتظار معرفى جانشين ايشان به سر مى بردند؛ رسميت بيشترى به روز غدير داده بود.

ج- اجتماع عظيم مردم نيز در غدير خم، كم نظير بود. بيشتر مسلمانان از مناطق مختلف و قبائل گوناگون، در آن جمع حضور داشتند و در حقيقت نقش پيك رسول خدا صلى الله عليه و آله را بر عهده داشتند، تا «پيام غدير» را به عنوان مهم ترين خبر حج آن سال به منطقه خود برده و ديگر مسلمانان را از اين رويداد سرنوشت ساز آگاه سازند. با توجه به اين نكته كه حج آن سال نيز آخرين حجى بود كه مسلمانان به همراهى رسول خدا صلى الله عليه و آله برگزار كرده بودند و حالت وداع با آن حضرت را داشت، حساسيت حديث غدير بيشتر آشكار مى شود.

د- آماده كردن فضا براى اعلام اين خبر مهم و سرنوشت ساز، تأثير به سزايى در ماندگار شدن حادثه غديرخم داشت. رسول خدا صلى الله عليه و آله اين اجتماع را در محلى تشكيل داد كه در آنجا راه هاى مختلف از هم جدا مى شد. بنابراين به جمعى كه از آن محل گذشته بودند، خبر دادند كه جهت استماع سخنان رسول خدا صلى الله عليه و آله باز گردند و به جمع حاضر گفتند: مقدارى صبر كنند تا بقيه نيز به اين محل برسند. سپس منبرى فراهم كردند و رسول خدا صلى الله عليه و آله در اجتماع عظيم مردم به سخنرانى پرداخت.

مقدمه چينى هاى حضرت در سخنانش و سؤالاتى كه از مردم كردند و سپس صراحت كلام حضرت در معرفى اميرمؤمنان عليه السلام و بلند كردن دست وى و نشان دادن به مردم و اعلام رسمى خلافت وى، راه را براى هر نوع توجيه و تأويلى بست و «غدير خم» را در تاريخ اسلام به طور قطعى و روشن به ثبت رساند.

ه- آيه اى كه قبل از اعلام رسمى ولايت اميرمؤمنان عليه السلام نازل شد، بيانگر اهميت فوق العاده غدير بود و از سويى، بيانگر نگرانى هاى رسول خدا صلى الله عليه و آله در اين زمينه هست:

«يا ايّها الرّسول بلغ ما انزل اليك من ربّك و ان لم تفعل فما بلغت رسالته والله يعصمك من الناس انّ الله لايهدى القوم الكافرين»1؛ اى پيامبر! آنچه از طرف پروردگارت بر تو نازل شده است كاملاً (به مردم) برسان، و اگر (اين كار را) نكنى، رسالت او را انجام نداده اى. خداوند تو را از (خطرات احتمالى) مردم نگه مى دارد و خداوند جمعيت كافران را هدايت نمى كند.

در قرآن چنين آيه تهديدآميزى خطاب به رسول خدا صلى الله عليه و آله وجود ندارد و به صراحت اعلام نشدن ولايت على عليه السلام را، مساوى با عدم تبليغ رسالت الهى معرفى مى نمايد و در مقابل نگرانى هايى كه رسول خدا صلى الله عليه و آله داشت، وعده حفظ و حراست به ايشان داده مى شود.

اما آيه اى كه بعد از اعلام ولايت على عليه السلام در غدير نازل شد، موجى از سرور و شادى را در دل هاى مؤمنان پديد آورد و آرامش و اطمينان خاطرى به آنان بخشيد:

«اليوم يئس الذين كفروا من دينكم فلا تخشوهم واخشونى اليوم اكملت لكم دينكم و اتممت عليكم نعمتى و رضيت لكم الاسلام ديناً»2؛ امروز كافران از (زوال) دين شما مأيوس شدند. بنابراين از آن ها نترسيد و از من بترسيد! امروز دين شما را كامل كردم و نعمت خود را بر شما تمام نمودم و اسلام را به عنوان آيين (جاودان) شما پذيرفتم .

و- فرمان رسول خدا صلى الله عليه و آله به همه مسلمانان حاضر در غديرخم، مبنى بر بيعت با اميرمؤمنان عليه السلام نيز حادثه مهمى بود كه در همان روز اتفاق افتاد. حضرت به همه مسلمانان دستور دادند تا با اميرمؤمنان عليه السلام دست بيعت دهند و اعلام وفادارى كنند. به همين منظور، خيمه اى فراهم شد و على عليه السلام در آن خيمه نشست و مسلمانان يكايك با ايشان بيعت كردند و حتى روش خاصى براى بيعت زنان با حضرت تدارك ديده شد؛ تا آنان نيز با خليفه رسول خدا صلى الله عليه و آله بيعت نمايند.

به رغم صراحت سخنان رسول اكرم صلى الله عليه و آله در غدير و شفاف بودن مقصود ايشان، پس از ارتحال آن حضرت، مشكلات عديده اى بروز كرد و مسير ترسيم شده از طرف آن بزرگوار تغيير نمود. در چنين شرايطى بود كه حضرت زهرا عليهاالسلام با موقعيت خاصى كه در ميان امت مسلمان داشت، به حمايت از اميرمؤمنان عليه السلام برخاست و با استدلال هاى قوى و منطق متين، از حق الهى على عليه السلام دفاع نمود و با تأكيد بر جريان غدير خم و كلمات صريح رسول خدا صلى الله عليه و آله در آن روز تاريخى، پرده از رخسار حقيقتِ غبار گرفته بر گرفت و مسلمانان را به بيعتى كه در غديرخم با اميرمؤمنان عليه السلام داشتند، متوجه ساخت؛ تا براى چندمين بار، حجت بر آنان تمام شود و راه دفاع از حق تا ابد بر روى شيفتگان حق هموار گردد.

لازم به ذكر است كه شيعيان اهل بيت عصمت و طهارت عليهم السلام نيز در طول تاريخ بيش ترين تلاش را براى حفظ و صيانت از حديث غدير به عمل آورده اند و در مباحثات علمى خود، پيوسته به آن احتجاج نموده اند. خداوند را سپاسگزاريم كه بر اثر تلاش عالمان بزرگ اسلامى، امروز نيز حديث غدير بر تارك احاديث به يادگار مانده از رسول خدا صلى الله عليه و آله مى درخشد و جايگاه ويژه خود را حفظ نموده است و حقيقتاً مى تواند مهم ترين عامل «وحدت» بين تمام گروه هاى مسلمان باشد.

اميد است كلماتى كه از حضرت فاطمه زهرا عليهاالسلام پيرامون غدير تقديم مى گردد، در روشن تر شدن راه حقيقت جويان، مفيد و كارگشا باشد. ان شاءالله!

**هركس را كه من مولاى او باشم، على نيز مولاى اوست
ابوالخير محمد جزرى شافعى (متوفّاى 833 ق.) در كتاب أسنى المطالب فى مناقب سيّدنا علىّ بن ابى طالب با سند بسيار زيبايى، حديث غدير را از حضرت فاطمه عليهاالسلام چنين نقل مى كند:

فاطمه، دختر امام علىّ بن موسى الرّضا عليه السلام از عمه هايش فاطمه، زينب و ام كلثوم، دختران امام موسى بن جعفر عليه السلام نقل مى كند كه آنان فرمودند: فاطمه دختر امام صادق عليه السلام از عمه اش فاطمه، دختر امام محمدباقر عليه السلام و او از عمه اش فاطمه دختر امام زين العابدين عليه السلام نقل مى كند كه فاطمه و سكينه دختران امام حسين عليه السلام از عمه شان ام كلثوم دختر اميرمؤمنان عليه السلام نقل مى كند كه مادرش فاطمه زهرا عليهاالسلام دختر مكرم رسول خدا صلى الله عليه و آله خطاب به مردم فرمود:

«أنسيتم قول رسول الله صلى الله عليه و آله يوم غديرخم: من كنت مولاه فعلىّ مولاه و قوله صلى الله عليه و آله : أنت منى بمنزلة هارون من موسى(3)؛ آيا كلام رسول خدا صلى الله عليه و آله را فراموش كرديد كه در روز غدير خم فرمود:«هركس را كه من مولاى او باشم، پس على نيز مولاى اوست.»و كلام ديگر رسول خدا صلى الله عليه و آله كه فرمود: «يا على! جايگاه تو نسبت به من همانند موقعيت هارون نسبت به موسى عليه السلام مى باشد.»

نكته قابل توجه در اين حديث، اهتمام خاندان اهل بيت عليهم السلام به حديث غدير و حفظ آن است، به گونه اى كه پاسدارى از حريم ولايت با نقل مستمر حديث غدير در ميان آنان و فرزندانشان، يك سيره دائمى شده بود و سعى و كوشش آن بزرگواران براى روشن ماندن چراغى كه رسول خدا صلى الله عليه و آله در غدير خم مشتعلش ساخته بود، بسيار جدى و قابل تأمل است.

در حقيقت، اين اهتمام و جديت، ميراثى بود كه از حضرت فاطمه زهرا عليهاالسلام به آنان رسيده بود. و درسى بود كه از مكتب آن بزرگوار تعليم ديده بودند؛ زيرا ايشان يگانه مربى دفاع از ولايت بود كه با منطق بسيار مستحكم خود و با صلابت و استوارى غير قابل وصف خود، راه پر افتخار حمايت از ولايت را گشود، و اهل بيت عليهم السلام و خاندان پر بركتشان نيز بهترين رهروان اين راه شدند و با مجاهدت هاى طاقت فرساى خود اين امانت را به نسل هاى بعد و در نهايت به ما و آيندگان سپردند.

نكته مهم ديگر حديث، اين است كه امامان معصوم عليهم السلام در تعليم و تربيت فرزندان خود، فرقى بين دختران و پسران نمى گذاشتند و همه آنان را از سرچشمه معارف ناب اسلامى سيراب مى ساختند و بار مسؤوليت حفظ امانت هاى الهى و يادگارهاى رسول خدا صلى الله عليه و آله و فاطمه زهرا عليهاالسلام را بر عهده آنان مى گذاشتند و آنان نيز با شايستگى، اين امانت ها را به نسل هاى بعدى انتقال مى دادند. اين حديث، نمونه اى از احاديث «فاطميات» است و نمونه هاى فراوان ديگرى نيز در ابواب مختلف وجود دارد.

به راستى خاندان اهل بيت عصمت و طهارت عليهم السلام خاندان علم و دانش و حكمت بودند و زن و مردشان ستارگان درخشان آسمان علم و عمل هستند.

**به خدا سوگند! ولايت و رهبرى براى على عليه السلام است

پس از رحلت رسول مكرم اسلام صلى الله عليه و آله جمعى از مهاجران و انصار در سقيفه بنى ساعده، گردهم آمدند تا فردى را از ميان خود به زمامدارى مسلمانان انتخاب نمايند. مذاكرات و مشاجرات طولانى كه بين آنان به وقوع پيوست، در كتاب هاى تاريخى به طور مبسوط نقل شده است. آنان در نهايت با ابوبكر بيعت كردند و سپس او را به مسجدالنبى صلى الله عليه و آله آورده و از عموم مردم درخواست بيعت نمودند.

جمعى از اصحاب رسول خدا صلى الله عليه و آله از بيعت با ابوبكر امتناع ورزيدند و در عهدى كه با رسول خدا صلى الله عليه و آله در روز «غدير خم» بسته بودند، پايدار ماندند، اما نگرانى عمده اصحاب سقيفه از شخص اميرمؤمنان عليه السلام بود و يقين داشتند با گرفتن بيعت از او، بقيه معترضان تسليم خواهند شد.

على عليه السلام پس از دريافت اخبار سقيفه و اطلاع از بيعت مردم با ابوبكر، در پى وصيت ديگر رسول خدا صلى الله عليه و آله ، با شتاب فراوان به جمع آورى قرآن پرداخت، و در جواب فرستادگانى كه او را به مسجد و بيعت با ابوبكر فرا مى خواندند، مى فرمود: «مشغول اجراى فرمان رسول خدا صلى الله عليه و آله و جمع آورى قرآن هستم.» اما نگرانى هاى هيئت حاكمه جديد، مانع از صبر و تحمل آنان شد و جمعى مأموريت يافتند به هر قيمتى شده كه على عليه السلام را از منزل خارج و براى گرفتن بيعت به مسجد آورند. آنان در مقابل منزل حضرت گرد هم آمده و از ايشان خواستند به همراه آنان به مسجد برود؛ اما على عليه السلام امتناع ورزيد.

بنابر تصريح ابن قتيبه در كتاب الامامة و السياسة و ديگر مورخان، عمر دستور داد هيزم و آتشى فراهم كنند و قسم ياد كرد كه اگر على عليه السلام از منزل خارج نشود، خانه را به آتش خواهد كشيد. عده اى به او اعتراض كردند كه در اين خانه، فاطمه دختر رسول الله صلى الله عليه و آله ، حسن و حسين، فرزندان رسول پيامبرخدا صلى الله عليه و آله و يادگارهاى ايشان وجود دارند، چگونه اين خانه را به آتش مى كشى؟ عمر كه اعتراض عمومى را مشاهده كرد، گفت: به راستى گمان كرديد كه من چنين كارى را انجام مى دهم؟ مقصود من تهديد بود. در اين هنگام حضرت فاطمه عليهاالسلام به پشت درب منزل آمد و خطاب به آن جماعت كه در بيرون منزل اجتماع كرده بودند، فرمود:

«لا عهد لي بقوم أسوء محضرٍ منكم تركتم رسول الله صلى الله عليه و آله جنازة بين أيدينا و قطعتم أمركم فيما بينكم و لم تستأمرونا و لم تردّوا لنا حقّاً كأنّكم لم تعلموا ما قال يوم غديرخم. والله لقد عقد له يومئذ الولاء ليقطع منكم بذلك منها الرجاء و لكنّكم قطعتم الاسباب بينكم و بين نبيّكم، والله حسيب بيننا و بينكم فى الدّنيا و الآخرة(4)؛ من قومى همانند شما سراغ ندارم كه اين چنين عهد شكن و بد برخورد باشند! پيكر رسول خدا صلى الله عليه و آله را بر روى دستان ما گذاشته و رها كرديد و عهد و پيمانى كه در ميان خود داشتيد، قطع كرديد و برخلاف عمل نموديد، ولايت و رهبرى ما اهل بيت را انكار كرديد، و زمام امر را از دست ما خارج ساختيد، و هيچ حقى براى ما قائل نشديد؛ گويا از سخنان رسول خدا صلى الله عليه و آله در روز غدير خم آگاهى نداشتيد! به خدا سوگند! رسول خدا در آن روز (غديرخم) ولايت و رهبرى را براى على عليه السلام تعيين كرد، تا اميد و طمع شما را از خلافت قطع نمايد؛ ولى شما رشته هاى پيوند ميان خود و پيامبر صلى الله عليه و آله را پاره كرديد. بدانيد كه خداوند در دنيا و آخرت بين ما و شما داورى خواهد كرد.»

**غديرخم را فراموش كرده ايد!؟
در دوران غربت بعد از پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله ، كه توأم با اختناق نيز بود، از جمله جاهايى كه مردم مى توانستند با حضرت زهرا عليهاالسلام ديدارى داشته باشند و سؤالاتشان را مطرح نمايند، در خارج از شهر مدينه، بر سر مزار شهداى احد و حمزه سيدالشهدا بود. از جمله كسانى كه در كنار مزار شهدا با حضرت زهرا عليهاالسلام ملاقات كرده، محمود بن لبيد (و يا اسيد) است. او مى گويد:

پس از وفات رسول الله صلى الله عليه و آله فاطمه زهرا عليهاالسلام را در كنار قبر حمزه در احد مشاهده كردم، در حالى كه به شدت منقلب بود و اشك مى ريخت. صبر كردم تا آرام گرفت، آنگاه به حضور ايشان رسيدم و عرضه داشتم: اى بانوى من! سؤالى برايم پيش آمده است كه مى خواهم با شما در ميان بگذارم .

فرمود: بپرس!

عرض كردم: آيا رسول خدا صلى الله عليه و آله قبل از وفات خود، تصريحى بر امامت على عليه السلام داشته است؟ و آيا از طرف ايشان نصّى بر اين مطلب وجود دارد؟ فرمود:

«واعجباه! أنسيتم يوم غديرخم؛ شگفتا و عجبا! آيا روز غدير خم را فراموش كرده ايد؟»

عرضه داشتم: روز غدير را مى دانم (و آن غير قابل انكار است)، از آن اسرارى كه رسول خدا صلى الله عليه و آله با شما در ميان گذاشته، مرا آگاه كنيد، فرمود:

«اشهدالله تعالى لقد سمعته يقول: علىٌّ خير من أخلّفه فيكم، و هو الامام والخليفة بعدى، و سبطاى و تسعة من صلب الحسين أئمّة أبرار، لئن اتبعتموهم وجدتموهم هادين مهديّين، و لئن خالفتموهم ليكون الاختلاف فيكم الى يوم القيامة؛ خدا را شاهد مى گيرم كه شنيدم رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود: على بهترين كسى است كه او را جانشين خود در ميان شما قرار مى دهم. على امام و خليفه بعد از من است، و دو فرزندم (حسن و حسين) و نه تن از فرزندان حسين پيشوايان و امامانى پاك و نيك هستند. اگر از آنها اطاعت كنيد، شما را هدايت خواهند نمود، و اگر مخالفت ورزيد، تا روز قيامت بلاى تفرقه و اختلاف در ميان شما حاكم خواهد شد.»

پرسيدم: بانوى من! پس چرا على عليه السلام سكوت كرد، و براى گرفتن حق خويش قيام نكرد؟

حضرت زهرا عليهاالسلام در پاسخ فرمود:

«يا اباعمر لقد قال رسول الله صلى الله عليه و آله: مثل الامام مثل الكعبة اذ تؤتى ولا تأتى ـ أو قالت: مثل علىّ ـ ثمّ قالت: أما والله لو تركوا الحقّ على أهله و اتبعوا عترة نبيّه لما اختلف فى الله اثنان، و لورثها سلف عن سلف و خلف بعد خلف حتى يقوم قائمنا التاسع من ولد الحسين، و لكن قدّموا من أخّره الله و أخّروا من قدّمه الله، حتى اذا ألحدوا المبعوث و أودعوه الجدث المجدوث، اختاروا بشهوتهم و عملوا بآرائهم، تبّاً لهم أو لم يسمعوا الله يقول:« و رَبُّكَ يَخْلُقُ مايَشاءُ وَ يَخْتارُ ماكانَ لَهُمُ الخِيَرَةُ»(5)؟ بل سمعوا ولكنهم كما قال الله سبحانه: «فَاِنَّها لا تَعْمَى الاَبْصارُ وَلكِنْ تَعْمَى الْقُلُوبُ الّتى في الصُّدُورِ»(6) هيهات بسطوا فى الدّنيا آمالهم و نسوا آجالهم، فتعساً لهم و أضلّ أعمالهم، أعوذبك يا ربّ من الحُور بعد الكَوْر؛ اى اباعمر، رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود: مَثَلِ امام (مثل على)، همانند كعبه است، كه مردم به سراغ آن مى روند، نه آن كه كعبه به سراغ مردم بيايد.

سپس حضرت زهرا عليهاالسلام ادامه داد:

آگاه باش! به خدا سوگند! اگر حق را به اهلش واگذار مى كردند و از عترت رسول خدا صلى الله عليه و آله اطاعت مى نمودند، دو نفر هم (در حكم خداوند) با يكديگر اختلاف نمى كردند، و امامت همان گونه كه پيامبر خدا صلى الله عليه و آله معرفى فرمود، از على عليه السلام تا قائم ما، فرزند نهم حسين، از جانشينى به جانشينى ديگر به ارث مى رسيد. اما كسى (ابوبكر) را مقدم داشتند كه خدا او را كنار زده بود، و كسى (على) را كنار زدند كه خدا او را مقدم داشته بود. نتيجه آن شد كه محصول بعثت را انكار كردند و به بدعت ها روى آوردند، آنها هوا پرستى را برگزيدند و بر اساس رأى و نظر شخصى عمل كردند، هلاكت و نابودى بر آنان باد! آيا نشنيدند كلام خدا را كه فرمود:

«پروردگار تو هر چه بخواهد، مى آفريند و هر چه بخواهد، برمى گزيند، آنان (در برابر او) اختيارى ندارند.»

آرى شنيدند، همان گونه كه قرآن فرمود:

«چشم هاى ظاهر نابينا نمى شود، بلكه دل هايى كه در سينه هاست، كور مى شود.»

افسوس كه آنان آرزوها و هوس هاى خود را تحقق بخشيدند و از مرگ و قيامت غافل ماندند! خدا نابودشان گرداند و آنان را در كارهايشان گمراه كند.

پروردگارا! به تو پناه مى برم از كمى ياران پس از فراوانى آنان.»(7)
 

**آيا جاى عذرآوردن باقى مانده؟
«غصب فدك» انتقامى بود كه از حضرت زهرا عليهاالسلام در مقابل حمايت هايش از حق اميرمؤمنان عليه السلام گرفته مى شد. پافشارى حضرت بر دفاع از ولايت اميرمؤمنان عليه السلام و نگرانى هيئت حاكمه از تأثير كلام حضرت زهرا عليهاالسلام در ميان مردم، آنان را واداشت تا با گرفتن فدك از ايشان، به دو هدف عمده برسند: از يك سو، به ديگر معترضان نشان دهند كه ايستادگى در برابر قدرت حاكمه هزينه هاى سنگينى دارد و از سوى ديگر، وانمود كنند كه مشكل اصلى هيئت حاكمه با حضرت زهرا عليهاالسلام مسائل مالى و دنيوى است، نه مبحث دين و امامت و ولايت!

آنها مى دانستند كه خاندان رسول خدا صلى الله عليه و آله و اهل بيت مطهّر، هيچ گونه دلبستگى به مال دنيا ندارند، و تمام همّ و غمّ آنان حفظ مكتب اسلام و پايدارى از اصالت آن است و اگر اين واقعيت براى عامه مردم به اثبات برسد پايه هاى لرزان حكومت جديد، سست تر خواهد شد. بنابراين، نيازمند سوژه اى بودند كه اذهان مردم را به سوى ديگرى هدايت كنند و مشكل اصلى حكومت با خاندان رسول خدا صلى الله عليه و آله را دعواى ارث و ميراث و درد مال و منال جلوه دهند؛ لذا بهترين سوژه را گرفتن فدك يافتند، و با تحريف سخنان رسول خدا صلى الله عليه و آله مشروعيتى براى كار ناپسنديده خود تدارك ديدند.

حضرت زهرا عليهاالسلام كه به خوبى از اهداف آنان اطلاع داشت، فرصت را مغتنم شمرد و خطبه مشهور خود را در مسجد مدينه ايراد فرمود؛ خطبه اى كه طنين سخنان رسول خدا صلى الله عليه و آله را در اذهان مردم به ياد مى آورد، گويى كه پيامبر صلى الله عليه و آله بر بالاى منبر خطبه مى خواند!

حضرت در اين خطبه، حقايق فراوانى را با مردم در ميان گذاشت، و پرده هاى تزوير و تحريف را كنار زد و چهره غبار گرفته حقيقت را به مردم نشان داد. او چنان مستدل و مستحكم سخن گفت كه خليفه اول در برابر منطق قوى ايشان تسليم شد و دستور باز گرداندن فدك را صادر نمود (گر چه با فاصله كمى مجدداً به دستور نخست خود بازگشت). نتيجه خطبه حضرت، بسيار جالب و قابل توجه است؛ بعد از آن خطبه تاريخى جمعى به حضرت زهرا عليهاالسلام گفتند:

«يا بنت محمّد! لو سمعنا هذا الكلام منك قبل بيعتنا لأبى بكر ما عدلنا بعلىّ أحدا؛ اى دختر رسول خدا! اگر قبل از بيعت با ابوبكر اين سخنان را از تو مى شنيديم، به هيچ وجه كسى را بر على عليه السلام ترجيح نمى داديم!»

اينجا بود كه حضرت در جواب آنان به جريان غدير خم اشاره كرده، فرمود:

«هل ترك أبى يوم غديرخم لأحد عذرا؟؛ آيا پدرم رسول خدا صلى الله عليه و آله پس از حادثه غديرخم، جايى براى عذرآوردن باقى گذاشته بود؟»

در كتاب دلائل الامامه نقل شده است: بعد از اين كه حضرت زهرا عليهاالسلام آن خطبه غرّا را ايراد فرمود، در هنگام بازگشت از مسجد، رافع بن رفاعه به دنبال حضرت آمد و خطاب به ايشان عرضه داشت:

«يا سيّدة النساء لو كان أبوالحسن تكلم فى هذا الأمر و ذكر للناس قبل أن يجرى هذا العقد ما عدلنا به احداً؛ اى سرور زنان! اگر على عليه السلام قبل از اين كه مردم با ابوبكر بيعت كنند، با آنان سخن مى گفت و روشنگرى مى نمود، ما از او روي گردان نمى شديم، و با فرد ديگرى بيعت نمى كرديم!»

حضرت زهرا عليهاالسلام فرمود:

«اليك عنى فما جعل الله لأحد بعد غديرخم من حجّة ولاعذر؛ مرا به حال خود بگذار، كه خداوند بعد از جريان غدير خم براى هيچ كس عذر و بهانه اى قرار نداده است.»(8)
 

سخن آخر

در پايان، ذكر اين نكته لازم است كه بعد از ارتحال رسول خدا صلى الله عليه و آله و موفقيت حزب سقيفه در دستيابى به خلافت، مخاطبان حضرت زهرا عليهاالسلام اغلب كسانى بودند كه در روز غدير حضور داشتند و با چشم هاى خود رسول خدا صلى الله عليه و آله را مشاهده كرده بودند كه دست على عليه السلام را بلند كرده و به مردم نشان داد. آنها با گوش هاى خود شنيده بودند كه پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: «من كنت مولاه فهذا علىٌّ مولاه» و حتى اغلب آنان در آن روز با حضرت على عليه السلام دست بيعت داده و جانشينى رسول خدا صلى الله عليه و آله را به وى تبريك گفته بودند. اگر به ندرت كسانى هم بودند كه در غدير حضور نداشتند، آنان نيز اخبار قطعى آن را از مسلمانان حاضر در غدير دريافت كرده بودند. ديگر شبهه اى در صحّت جريان غدير وجود نداشت و از لحاظ فاصله زمانى هم كمتر از صد روز از جريان غدير سپرى نشده بود، و احتمال فراموشى مردم به هيچ وجه قابل اعتنا نبود.

در چنين شرايطى كه مخاطبان، علم كافى داشته و بلكه خود در جريان غدير حاضر و شاهد بودند، اما به هر دليلى خود را به فراموشى زدند و گاهى نيز با عناد و لجاجت برخورد كردند، زمينه چندانى براى طرح واقعيت هاى روشن و غير قابل انكار نبود، و جز براى اتمام حجّت و يا ثبت در حافظه تاريخ، براى بهره مندى آيندگان، ثمره ديگرى نداشت. به همين دليل است كه در آن مقطع خاص، فقط دو مورد از اميرمؤمنان عليه السلام استناد به حديث غدير نقل شده است و عمده استشهادات حضرت على عليه السلام به جريان غدير، در دوره پنج سال خلافت بود كه بسيارى از مخاطبان حضرت، غدير خم را درك نكرده بودند و به دليل فاصله زمانى زياد، بعضى از اصحاب نيز ادعاى فراموشى مى كردند!

با اين توضيح، سرّ اين كه حضرت زهرا عليهاالسلام فقط اشاره اى به غدير مى نمايند، و اغلب به حالت سؤال كه آيا غدير را فراموش كرده ايد، و يا اين كه آيا جاى عذر و توجيهى بعد از غدير باقى مانده است، روشن مى گردد.

البته توجه به اين نكته كه حضرت زهرا عليهاالسلام با فاصله بسيار كمى بعد از رسول خدا صلى الله عليه و آله به شهادت رسيد، و تقريباً نصف اين ايام را نيز در بستر بيمارى به سر برد، اهتمام خاص ايشان به يادآورى جريان «غدير» در همين مدت كوتاه، روشن مى گردد!

 

پاورقي

 1.مائده / 67.

2.همان / 3.

3.الغدير، ج 1، ص 97.

4.الاحتجاج، طبرسى، ج 1، ص 202/ الامامة و السياسة، ج 1، ص 30/ الامالى، شيخ مفيد، مجلس 6، ح 9/ بحارالانوار، ج 28، ص 204 و 356/ نهج الحياة، محمد دشتى، ص 127 و 128.

5.قصص / 68.

6.حج / 46.

7.كفاية الاثر، ص 198/ الصراط المستقيم، ج 2، ص 123/ بحارالانوار، ج 36، ص 353، نهج الحياة، ص 38 ـ 40.

8.دلائل الامامة، صص 37 و 38/ الخصال، ج 1، ص 173/ بحارالانوار، ج 30، ص 124.
 

مولف:محمد محمدیان تبریزى

 

 

 

منابع: 

.الاحتجاج، علامه طبرسى، انتشارات اسوه، چاپ اول، 1413 ق.

2.أسنى المطالب فى مناقب سيّدناعلىّ بن ابى طالب، ابوالخير محمد الجزرى الشافعى، مكتبة الامام اميرمؤمنان(ع)، اصفهان.

3.الامالى، شيخ مفيد، چاپ كنگره جهانى هزاره شيخ مفيد، قم، چاپ دوم، 1413 ق.

4.الامامة والسياسة، ابن قتيبة الدينورى، انتشارات الشريف الرضى، قم، چاپ اول، 1413 ق.

5.بحارالانوار، علامه مجلسى، مؤسّسة الوفاء، بيروت، 1404 ق.

6.الخصال، شيخ صدوق، انتشارات جامعه مدرّسين حوزه علميه قم، چاپ دوم، 1403 ق.

7.دلائل الامامة، محمد بن جرير طبرى، كتابخانه حيدريه، نجف اشرف، 1383 ق.

8.الصراط المستقيم، علامه زين الدين على بن يونس نباطى بياضى، كتابخانه حيدريه، نجف اشرف، چاپ اول 1384 ق.

9.الغدير، علامه امينى، دارالكتاب العربى، بيروت، چاپ سوم، 1387 ق.

10.كفاية الاثر، ابوالقاسم على بن محمد بن على خزّاز قمى رازى، انتشارات بيدار، قم، 1401 ق.