كفالت پيامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) بر عهدة زبير بن عبدالمطلب بوده است نه ابوطالب.

جواب اجمالي:
اين ادعا يقيناً مردود است و منابع معتبر تاريخي نظير تاريخ الائمه و الملوك و سيرة ابن هشام و ... بر كفالت ابوطالب اتفاق نظر دارند.
جواب تفصيلي:
چنين شبهه‏ اي از لحاظ تاريخي قابل قبول نيست و تا به حال هيچ منبع معتبري مدعي چنين مطلبي نشده است، چنان كه منابع دست اوّل تاريخ اسلام نيز اين شبهه را مردود مي‏ دانند و ابوطالب را به عنوان كفيل پيامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) معرفي كرده و مي‏ گويند: رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) هشت ساله بود كه جدّ بزرگوارش وفات يافت، عبدالمطلب در هنگام وفات كفالت و نگهداري پيامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را به ابوطالب سفارش و توصيه كرد1. چنانكه اين وصيت به زبان شعر نيز بيان شده است:
اوصيك يا عبد مناف بعدي بموعد بعد ابيه فردٍ2
اي عبدمناف (ابوطالب) نگاهداري و حفاظت شخصي را كه مانند پدرش يكتاپرست است بر دوش تو مي‏ گذارم و ابوطالب در پاسخ گفت: پدرجان محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) هيچ احتياجي به سفارش ندارد، زيرا او فرزند من است و فرزند برادرم. ابوطالب با عبدالله پدر پيامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) از يك مادر بودن3 .
چون عبدالمطلب درگذشت ابوطالب پيامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را پيش خود برد و پيامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) با او بوده، و با اينكه ابوطالب ثروتي نداشت و نادار بود امّا بهترين سرپرست براي پيامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) بود، علي (علیه السلام) مي‏ فرمايد: «پدرم در عين ناداري، سروري كرد و پيش از او هيچ فقيري سروري نيافت4.
ابوطالب نسبت به پيامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) چنان دوستي و محبت شديدي ابراز مي‏ داشت كه هيچ يك از فرزندان خود را تا آن اندازه دوست نمي‏ داشت، ابوطالب كنار پيامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) مي‏ خوابيد و هر گاه بيرون مي‏ رفت رسول خدا را همراه خود مي‏ برد و چنان دلبستگي شديدي به پيامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) داشت كه نسبت به هيچ چيز چنان نبود و خوراك‏هاي خوب را مخصوص آن حضرت قرار مي‏ داد5.
يعقوبي مي‏ نويسد: از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) روايت شده است كه پس از وفات فاطمه بنت اسد همسر ابوطالب كه زني مسلمان و بزرگوار بود فرمود: «اليوم ماتت امّي» امروز مادرم وفات كرد، و او را در پيراهن خويش كفن كرد و در قبرش فرود آمد و در لحد او خوابيد و چون از ايشان پرسيدند چرا براي فاطمه چنين بي‏ تاب شده‏ اي؟ فرمود: «او به راستي مادرم بود، چون كودكان خود را گرسنه مي‏ گذاشت و مرا سير مي‏ كرد. آنان را گردآلود مي‏ گذاشت و مرا تميز و آراسته مي‏ نمود، و راستي كه مادرم بود6.

  • 1. محمد بن جرير طبري، تاريخ الامم و الملوك، قاهره، مطبعة الاستقامه، بي‏تا، ج 2، ص 32، احمد بن اسحاق يعقوبي و تاريخ يعقوبي، مترجم، محمد ابراهيم آيتي، (تهران؛ شركت انتشارات علمي و فرهنگي، چ ششم، 1371، ش)، ج 1، ص 368 و ابن هشام السيرة النبويه، (بيروت، دار احياء التراث العربي، بي‏تا)، ج 1، ص 189 و علي بن حسين مسعودي، مروج الذهب، (مصر مطبعة السعاده چ چهارم، 1384 ق)، ج 2، ص 281.
  • 2. احمد بن اسحاق يعقوبي، همان.
  • 3. محمد بن جرير طبري، همان، احمد بن اسحاق يعقوبي، همان، ابن هشام، همان.
  • 4. احمد بن اسحاق يعقوبي، همان.
  • 5. محمد بن سعد، الطبقات الكبري، قاهره، مطبعة نشر الثقافة الاسلاميه، 1358 ق، ج 1، ص 101.
  • 6. احمد بن اسحاق يعقوبي، همان.
منابع: 

منبع: پاسخ به شبهات(1)، ص: 49