مصحف على عليه السلام
جمع و تاليف قرآن به شكل كنونى،در يك زمان صورت نگرفته،بلكه به مرورزمان و به دست افراد و گروه هاى مختلف انجام شده است.ترتيب،نظم و عدد آيات در هر سوره در زمان حيات پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و با دستور آن بزرگوار انجام شده وتوقيفى است و بايد آن را تعبدا پذيرفت،و به همان ترتيب در هر سوره تلاوت كرد.
هر سوره با فرود آمدن«بسم الله الرحمان الرحيم»آغاز مى شد و آيات به ترتيب نزول درآن ثبت مىگرديد،تا موقعى كه«بسم الله...»ديگرى نازل مىشد و سوره ديگرى آغازمى گرديد.اين نظم طبيعى آيات بود.گاهى اتفاق مىافتاد پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله-با اشاره جبرئيل-دستور مى داد تا آيه اى بر خلاف نظم طبيعى در سوره ديگرى قرارداده شود،مانند آيه«و اتقوا يوما ترجعون فيه الى الله ثم توفى كل نفس ما كسبت و هم لايظلمون» (1) -كه گفته اند از آخرين آيات نازل شده است-پيامبر صلى الله عليه و آله دستور فرمود آن رابين آيات ربا و آيه دين،در سوره بقره آيه 281 ثبت كنند.بنابر اين ثبت آيات درسوره ها،چه با نظم طبيعى يا نظم دستورى،توقيفى است و با نظارت و دستور خودپيامبر اكرم صلى الله عليه و آله انجام گرفته است و بايد از آن پيروى نمود.
ولى درباره نظم و ترتيب سوره ها ميان اهل نظر اختلاف است.سيد مرتضى علم الهدى و بسيارى از محققين و از معاصرين آيت الله خويى بر آنند كه قرآن هم چنان كه هست،در زمان حيات پيامبر صلى الله عليه و آله شكل گرفته است.زيرا جماعتى قرآن را در آن عهد حافظ بوده اند و بسيار بعيد مى نمايد كه مساله اى با اين اهميت راپيامبر اكرم صلى الله عليه و آله رها كرده باشد تا پس از وى نظم و ترتيب داده شود.
اين نظر قابل قبول نيست،زيرا حافظ يا جامع قرآن بودن در آن عهد،دليل نمى شود كه ميان سورهها ترتيبى وجود داشته است.و اگر كسى هر آن چه از قرآن كه تا آن روز نازل شده،حفظ و ضبط كرده باشد، حافظ و جامع قرآن خواهد بود.
بنابر اين لازمه حفظ همه قرآن ترتيب فعلى آن نيست.اما اهميت اين مساله چندان روشن نيست،زيرا آن چه مهم است تكميل سورهها و مستقل بودن هر سوره ازسوره ديگر است تا آيه هاى هر سوره با آيهاى سوره هاى ديگر اشتباه نشود.اين مهم در عهد پيامبر صلى الله عليه و آله صورت گرفت.اما ترتيب بين سورهها تا هنگام پايان يافتن نزول قرآن امكان نداشت،زيرا پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله تا در حال حيات بود هر لحظه احتمال نزول سوره ها و آيه هايى مى رفت.بنا بر اين طبيعى است كه پس از ياس ازنزول قرآن،كه به پايان يافتن حيات پيامبر وابسته بود،سوره هاى قرآن قابل نظم وترتيب خواهد بود.
بر اين اساس،بيشتر محققين و تاريخ نويسان بر آنند كه جمع و ترتيب سورههاپس از وفات پيامبر صلى الله عليه و آله براى نخستين بار بر دست على امير مؤمنان عليه السلام سپسزيد بن ثابت و ديگر صحابه بزرگوار انجام گرفت.و در مجموع شايد بتوان گفت كهعمل جمع قرآن به دست صحابه،پس از رحلت پيامبر صلى الله عليه و آله از امور مسلم تاريخاست.
على عليه السلام نخستين كسى بود كه پس از وفات پيامبر صلى الله عليه و آله به جمع قرآن مشغولگرديد.بر حسب روايات،مدت شش ماه در منزل نشست و اين كار را به انجام رساند.ابن نديم گويد:«اولين مصحفى كه گرد آورى شد مصحف على بود و اين مصحف نزد آل جعفر بود».سپس مى گويد:«مصحفى را ديدم نزد ابو يعلى حمزه حسنى كه با خط على بود و چند صفحه از آن افتاده بود و فرزندان حسن بن على آن را به ميراث گرفته بودند» (2) .محمد بن سيرين از عكرمه نقل مى كند:«در ابتداىخلافت ابو بكر،على در خانه نشست و قرآن را جمع آورى كرد».گويد:«از عكرمه پرسيدم:آيا ترتيب و نظم آن مانند ديگر مصاحف بود؟آيا رعايت ترتيب نزول درآن شده بود؟گفت:اگر جن و انس گرد آيند و بخواهند مانند على قرآن را گرد آورند،نخواهند توانست».ابن سيرين مى گويد:«هر چه دنبال كردم تا بر آن مصحف دستيابم،مي سورم نگرديد» (3) .ابن جزى كلبى گويد:«اگر مصحف على يافت مى شد،هر آينه در آن علم فراوان يافت مى گرديد» (4) .
وصف مصحف على عليه السلام
مصحفى را كه مولى امير مؤمنان عليه السلام گرد آورى كرده بود،داراى ويژگى هاى خاصى بود كه در مصاحف ديگر وجود نداشت.
اولا،ترتيب دقيق آيات و سور،طبق نزول آنها رعايت شده بود.يعنى در اين مصحف مكى پيش از مدنى آمده و مراحل و سير تاريخى نزول آيات روشن بود.
بدين وسيله سير تشريع و احكام،مخصوصا مساله ناسخ و منسوخ در قرآن به خوبى به دست مى آمد.
ثانيا،در اين مصحف قرائت آيات،طبق قرائت پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله كه اصيل ترين قرائت بود، ثبتشده بود و هرگز براى اختلاف قرائت در آن راهى نبود.بدين ترتيبراه براى فهم محتوا و به دست آوردن تفسير صحيح آيه هموار بود.اين امر اهميتبه سزايى داشت،زيرا چه بسا اختلاف قرائت موجب گمراهى مفسر مى شود.كه درآن مصحف هر گونه موجبات گمراهى وجود نداشت.
ثالثا،اين مصحف مشتمل بر تنزيل و تاويل بود.يعنى موارد نزول ومناسبتهايى را كه موجب نزول آيات و سوره ها بود،در حاشيه مصحف توضيحمى داد.اين حواشى بهترين وسيله براى فهم معانى قرآن و رفع بسيارى از مبهمات بود و علاوه بر ذكر سبب نزول در حواشى،تاويلاتى نيز وجود داشت.اين تاويلات برداشتهاى كلى و جامع از موارد خاص آيات بود كه در فهم آيه ها بسيار مؤثر بود.
امير مؤمنان عليه السلام خود مى فرمايد:«و لقد جئتهم بالكتاب مشتملا على التنزيل و التاويل» (5) و نيز مى فرمايد:«آيه اى بر پيامبر صلى الله عليه و آله نازل نشده،مگر آن كه بر من خوانده واملا فرمود و من آن را با خط خود نوشتم.و نيز تفسير و تاويل،ناسخ و منسوخ ومحكم و متشابه هر آيه را به من آموخت و مرا دعا فرمود تا خداوند فهم و حفظ بهمن مرحمت فرمايد.از آن روز تا كنون هيچ آيهاى را فراموش نكرده و هيچ دانش وشناختى را كه به من آموخته و نوشته ام،از دست نداده ام» (6) .بنابر اين اگر پس ازرحلت پيامبر صلى الله عليه و آله از اين مصحف كه مشتمل بر نكات و شرح و تفسير و تبيين آيات بود استفاده مىشد،امروزه بيشترين مشكلات فهم قرآن مرتفع مى گرديد (7) .
سرانجام مصحف على عليه السلام
سليم بن قيس هلالى(متوفاى 90)كه از اصحاب خاص امير مؤمنان بود،ازسلمان فارسى(رضوان الله عليه)روايت مىكند:موقعى كه على عليه السلام بى مهرى مردم رانسبتبه خود احساس كرد،در خانه نشست و از خانه بيرون نيامد تا آن كه قرآن راكاملا جمع آورى كرد.پيش از جمع آورى حضرت،قرآن روى پاره هاى كاغذ وتخته هاى نازك شده و ورقها نوشته شده و به صورت پراكنده بود.على عليه السلام پس ازاتمام،طبق روايت يعقوبى آن را بار شترى كرده به مسجد آورد.در حالى كه مردم پيرامون ابو بكر گرد آمده بودند،به آنان گفت:«بعد از مرگ پيامبر صلى الله عليه و آله تا كنون به جمع آورى قرآن مشغول بودم و در اين پارچه آن را فراهم كرده،تمام آن چه بر پيامبرنازل شده است جمع آورده ام. نبوده است آيه اى مگر آن كه پيامبر،خود بر من خوانده و تفسير و تاويل آن را به من آموخته است.مبادا فردا بگوييد:از آن غافل بوده ايم».آن گاه يكى از سران گروه به پا خاست و با ديدن آن چه على عليه السلام در آن نوشته ها فراهم كرده بود،بدو گفت:به آن چه آورده اى نيازى نيست و آن چه نزد ماهست ما را كفايت مىكند.على عليه السلام گفت:«ديگر هرگز آن را نخواهيد ديد».آن گاه داخل خانه خود شد و كسى آن را پس از آن نديد (8) .
در دوران عثمان،كه ميان طرف داران مصاحف صحابه اختلاف شديد رخ داد،طلحة بن عبيد الله به مولى امير مؤمنان عليه السلام عرض كرد:به ياد دارى آن روزى را كه مصحف خود را بر مردم عرضه داشتى و نپذيرفتند،چه مى شود امروز آن را ارائه دهى تا شايد رفع اختلاف گردد؟حضرت از جواب دادن سرباز زد.طلحه سؤال خود را تكرار كرد.حضرت فرمود:«عمدا از جواب سرباز زدم».آن گاه به طلحه گفت:«آيا اين قرآن كه امروزه در دست مردم است،تمامى آن قرآن است يا آن كه غيراز قرآن نيز داخل آن شده است؟»طلحه گفت:البته تمامى آن قرآن است.حضرت فرمود:«اكنون كه چنين است، چنان چه به آن اخذ كنيد و عمل نماييد،به رستگارىرسيده ايد».طلحه گفت:اگر چنين است،پس ما را بس است و ديگر چيزى نگفت (9) .
حضرت با اين جواب خواستند تا علاوه بر حفظ وحدت،صلابت و استوارى قرآن محفوظ بماند.
پى نوشتها:
1.بقره 2:281.
2.الفهرست،ص 48-47.
3.طبقات ابن سعد،ج 2،ص 101.الاستيعاب در حاشيه الاصابة،ج 2،ص 253.الاتقان،ج 1،ص 57.
4.ابن جزي الكلبي،التسهيل لعلوم التنزيل،ج 1،ص 4 و نيز رجوع كنيد به:التمهيد،ج 1.ص 288 و 296-292.
5.محمد جواد بلاغى،آلاء الرحمان،ج 1،ص 257.
6.تفسير برهان،ج 1،ص 16،شماره 14.
7.براى اطلاع بيشتر در زمينه نظم و ترتيب مصحف على عليه السلام رجوع كنيد به:تاريخ يعقوبى،ج 2،ص 113.
8.السقيفة،ص 82.
9.همان; ص 124.
علوم قرآنى صفحه 119
نویسنده:محمد هادى معرفت