نهمین اشکال، اگر اين روايت دلالت بر خلافت بلافصل على(علیه السلام) دارد، چرا آن حضرت و يا اصحاب او به اين روايت استدلال و احتجاج نكردند.

همه مى دانند كه اميرمؤمنان(ع) اگرچه در ابتداى خلافت ابوبكر با وى بيعت نكرد و همراه با او گروه بنى هاشم نيز از بيعت خوددارى نمودند، ولى بالاخره پس از مدتى اين خلافت را پذيرفت و با آرا و نظرات خود نيز اين خلفا را يارى مى رساند. براستى اگر حديث غدير و امثال آن برخلافت وى دلالت مى كرد و خلافت ديگران غاصبانه بود چرا عليه آن قيام نكرد و بدين ظلم بزرگ گردن نهاد؟ اين يكى از اشكالاتى است كه برخى از دانشمندان سنّى نظير ابن حجر هيتمى1 و نيز شيخ سليم البشرى2 مطرح نموده اند. شيخ سليم البشرى مى نگارد:
ما انكار نمى كنيم كه بيعت ابوبكر از روى مشورت و تفكر و بررسى نبوده بلكه ناگهانى و بدون بررسى انجام شد. انصار و رئيسشان مخالفت كردند و بنى هاشم و دوستانشان از مهاجرين و انصار كناره گيرى نمودند،ولى بالاخره در نهايت همگى خلافت ابوبكر را گردن نهادند و بدان راضى شدند و اجماع بر خلافت ابوبكر منعقد شد.3
در پاسخ اين اشكال مى گوييم: آرى، پذيرش نهايى بيعت ابوبكر از سوى برخى مسلمانان مورد انكار نيست. اگرچه گروهى نظير سعد بن عباده هرگز آن را نپذيرفتند تا زمانى كه ترور شدند. ولى بايد ديد آيا اين پذيرفتن به معناى قبول استدلال و قبول حقانيت خلافت ابوبكر بوده است و يا سرّ ديگرى داشته است. در مراجعه به روايات مى بينيم كه شخص پيامبر اكرم(ص) به نوعى استيثار و انحصارطلبى بعد از خود اشاره كرده است و به مسلمانان توصيه كرده است كه در اين شرايط براى حفظ اصل اسلام سكوت كنند، همان گونه كه در روايات اهل بيت(ع) و خطبات اميرالمؤمنين(ع) نيز به اين مطلب اشاره شده است. از اين روى مسلمانانى كه در مسير ولايت انحراف مى ديدند با توجه به نهضتهاى انحرافى نظير: قيام مسلمه و سجاع و نهضت ردّه و حركتهاى منافقين در ميان مسلمين و حركت نظامى روم و ساير مشكلات، اصل اسلام را در خطر مى ديدند، از اين روى در مقابل آن انحراف در حالى كه خار در چشم و استخوان در گلو داشتند بردبارى پيشه كردند.4
اكنون به برخى از رواياتى كه رسول اكرم(ص) در اين باره بيان فرموده است اشاره مى كنيم: مسلم در صحيحش نقل مى كند كه پيامبر اكرم(ص) فرمود:
انّها ستكون بعدى اثرة وامور تنكرونها، قالوا: يا رسول اللّه! كيف تامر من ادرك منّا ذلك؟ قال: تودّون الحق الذى عليكم تسئلون اللّه الذى لكم؛5
پس از من انحصارطلبى و امورى كه ناپسند و ناخوش داريد خواهيد ديد. اصحاب سؤال كردند: آن كس را كه اين زمان را دريافت چه فرمان مى فرمايى؟ فرمود: آن حق كه برعهده داريد بگذاريد و حقى كه از آن شماست از خداى درخواست كنيد.
در روايتى ديگر فرمود:
ستلقون بعدى اثرة فاصبروا حتى تلقون على الحوض؛6
پس از من دچار انحصارطلبى خواهيد شد صبر كنيد تا نزد حوض [كوثر] به ملاقاتم برسيد.
در روايتى ديگر حذيفه مى گويد:
به پيامبر اكرم(ص) عرض كردم: يا رسول اللّه ما در جاهليت در شر و بدى بوديم و خداوند خير و نيكى برايمان آورد كه اكنون در آن به سر مى بريم، آيا پس از اين نيكى، شرّ و بدى خواهد بود؟ فرمود: آرى، پيشوايانى كه هدايت مرا نمى پذيرند و به سنت من عمل نمى كنند … گفتم وظيفه من چيست؟ فرمود:مى شنوى و اطاعت امر مى كنى اگرچه بر پوست بدنت نواختند (تو را زدند) و مالت را گرفتند بشنو و اطاعت كن.7
روايات بسيار ديگرى به همين مضمون در كتاب امارت «صحيح مسلم» آمده است و نيز نظاير آن را المتقى الهندى در «كنز العمال» (ج6، ص50) ذكر نموده است.

 

پی نوشت:

1 . الصواعق المحرقة، ص76
2و 3 . المراجعات، ص232
4. نهج البلاغه، خطبه شقشقيه.
5 . صحيح مسلم، ج12، ص232
6. همان، ص235
7 . همان، ص237