هشتمین اشكال، سخن ابن حجر است

اشكال ديگر، سخن ابن حجر است، او مى گويد:
اگر مقصود رسول خدا(ص) در حديث غدير خلافت و امامت على(ع) بود، چرا به جاى كلمه «مولى» كلمه «خليفه» را بكار نبرد، پس اينكه رسول خدا(ص) به جاى كلمه خليفه كلمه مولى را بكار برده دليل آن است كه مقصود او خلافت على(ع) نبود.1
در پاسخ بايد گفت اگر بنابر توجيه روايات و محمل تراشيها و تفسيرهاى نابجا باشد با هيچ عبارتى نمى توان مطلبى را اثبات كرد. آيا اگر پيامبر(ص) به جاى كلمه مولى كلمه خليفه را بكار مى برد، آنان كه حديث غدير را با اين همه وضوح توجيه كرده اند نمى گفتند منظور از خليفه، خليفه در ردّ امانات و اداى ديون و امثال آن است؟ و يا ادعا نمى كردند منظور از خليفه، امام است ولى بالمآل و در نهايت، پس منافات با خلافت ديگران قبل از او ندارد.
حقيقت آن است كه رسول خدا(ص) با هر زبانى خلافت و امامت على(ع) را بيان كرد. مگر نه آن است كه در روايات بسيارى با عنوان «خليفه من» على(ع) را معرفى كرده است، پاسخ ابن حجر و امثال او به آن روايات چيست؟
به عنوان نمونه چند مورد از رواياتى كه رسول خدا(ص) در آنها على(ع) را به عنوان خليفه خود نام برده است از مصادر عامه بيان مى كنيم:
1ـ تاريخ الامم والملكوك، حافظ ابن جرير الطبرى، ج1، ص541؛
2ـ الكامل ، ابن اثير، ج2، ص62؛
3ـ كنز العمال، العلامة المتقى الهندى، ج13، ص114؛
4ـ المستدرك على الصحيحين، الحافظ الحاكم النيشابورى، ج3، ص133؛
4ـ التلخيص، الحافظ الذهبى (چاپ شده در حاشيه مستدرك حاكم)، ج3، ص133 .
اضافه بر اينها علامه امينى در روايت رسول اكرم(ص) لفظ «خليفتى» را از منابع بسيار متعدد روايى، تفسيرى و تاريخى اهل سنت نظير: مسند احمد حنبل، تفسير كشف البيان ثعلبى، جمع الجوامع سيوطى وخصائص نسائى نقل مى كند.2

 

پی نوشت:

1 . الصواعق المحرقة، ص69
2 .الغدير، ج2، ص278