وقتي كه علي ابن ابي طالب به شيعيان خطاب مي‏كند «افٍّ لكم، لقد سئمتُ عتابكم ...»، چگونه شيعيان كه اين چنين وصف مي ‏شوند. صحابه را مرتد مي‏ دانند؟

جواب اجمالي:
1. اميرالمؤمنين (عليه السلام) مسلمانان كوفه را به خاطر سست عنصري توبيخ نمود، چنان كه به خاطر تلاش آن‏ها در نهروان، از ايشان تجليل نمود، مثل تجليل پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) از مسلمانان در جنگ بدر و توبيخ آنان در جنگ احد.
جواب تفصيلي:
به نظر مي‏رسد براي درك دقيق شبهه و رسيدن به جواب شفاف و روشن، شبهه را تجزيه نموده، سپس به پاسخ هر يك بپردازيم:
1. چرا حضرت علي بن ابيطالب (عليه السّلام)، ياران خود را توبيخ مي‏ كند و يا به تعبير متوكل، خليفة عباسي؛ «چطور يك روز علي ياران كوفي خود را در جنگ جمل تجليل و روز ديگر آن‏ها را مذمّت مي‏ كند»1؟
2. شيعيان كه خود را دوستدار امام علي (عليه السّلام) مي‏ دانند، در عمل وفادار به ايشان نيستند، پس چرا از ديگران خرده‏ گيري مي‏ كنند؟
3. چرا شيعيان، نسبت ارتداد به صحابه مي‏ دهند؟
در آغاز پاسخ، ابتدا متن مورد نظر از خطبة اميرالمؤمنين و شأن صدور و تاريخچة زمان بيان خطبه را نقل مي‏ كنيم، سپس با توجّه به اين مقدمه، جواب هر يك را خواهيم نوشت: «قال علي- عليه السّلام-: «... افٍّ لكم لقد سئِمتُ عتابكم! أرضيتم بالحياة الدنيا من الآخرة عوضاً ... »2

ترجمه: «... افّ بر شما اي مردم، از خطاب و توبيخ بر شما خسته شده ‏ام، آيا در برابر سراي آخرت و سعادت ابدي، رضايت به زندگي دنيوي داده و به پذيرش ذلت به جاي عزّت دلخوش كرده ايد ... »3
تاريخچة بيان خطبه: اميرالمؤمنين علي (عليه السّلام)، بعد از مواجهة با نهروانيان، باخبر گرديد كه شاميان قصد تعرّض و توطئه بر ضد حكومت علوي كوفه نمودند، پيرو اين اطلاع، به ياران و اصحاب خود پيشنهاد حفظ آمادگي نظامي براي مقابلة با امويان را دادند و فرمودند: آماده باشيد تا با بقاياي افكار و افراد جنگ بدر، احد و خندق به مصاف برويد. اما آنها بهانة خستگي، مجروح بودن بدن و بدي آب و هوا را مطرح نمودند. نصايح حضرت كارساز نشد و ناگريز شدند به كساني كه بهانه مي‏ آوردند، اجازة بازگشت به كوفه را بدهد. لكن مشروط بر اين كه در شهر مدت زياد اقامت نكنند و با اهل و عيال مخالطه ننمايند. اما اكثر آن‏ها در شهر زمين‏گير شدند و به محل استقرار سپاه بازنگشتند و لذا اميرالمؤمنين علي (عليه السلام) مجبور شدند به كوفه بازگردند و بعد از آن، خطبة فوق را اداء فرمودند4.
با توجّه به مطالب فوق، ابن ابي الحديد5 مي‏ گويد: امام علي (عليه السّلام) بهترين موضع را اتخاذ نمودند و اين توبيخ نسبت به انسان‏هاي سست عنصر به جا بود، هم چنان كه تجليل از همين كوفيان به خاطر حمايت‏شان از آن حضرت در برابر فرماندهان جنگ جمل به جا بود، همان‏گونه كه پيامبر اكرم (صلّي الله عليه و آله) از صحابة خود در جنگ بدر به خاطر مقاومت تجليل نمودند و از همان مسلمانان دلگير شدند و آن‏ها را توبيخ كردند، به خاطر سست عنصري‏شان در جنگ احد، كه در سورة انفال، آيات 7- 18 و سورة توبه، آية 81 به اين دو رويكرد و نگاه متفاوت، اشاره شده است.
با توجّه به پاسخ سؤال اوّل، روشن مي ‏شود كه سستي مسلمانان در جنگ احد و توبيخ آن‏ها، دليلي بر صحت عقايد و رفتار مخالفين اسلام نمي ‏شود و كسي از مسلمانان به خود اجازه نمي ‏دهد به خاطر كارهاي مسلمين، مشركين را برحق بداند، پس كاهلي و سستي مسلمانان و شيعيان كوفه و توبيخ مجوز و دليلي بر حقانيّت غير شيعيان نمي ‏شود.
جواب سؤال سوم: اوّلًا هيچ گاه شيعيان، همة صحابه را مرتد نشمردند و اين نسبت ناروايي است و دليلي بر آن وجود ندارد. بلكه حداقل حكم به عدالت صحابه‏ اي كه شيعة امام علي (عليه السّلام) بوده ‏اند، مي ‏نمايند. ثانياً صحابي بودن افراد صدر اسلام، دليلي بر صحّت همة اعمال و رفتار آن‏ها نيست و به اين موضوع قرآن مجيد نيز، در آيات متفاوت تصريح نموده است، آن‏گاه كه برخي از مسلمانان صدر اسلام را نسبت «نفاق، خدعه، فسق، كسالت، اهل فتنه، بُخل و حتي نسبت ارتداد» داده است6.

  • 1. ابن ابي‏الحديد، شرح نهج‏البلاغه، الطبعة الثانيه، دار احياء التراث العربي، بيروت، 1387 ق، تحقيق: محمد ابوالفضل ابراهيم، ج 2، ص 196.
  • 2. ابن ابي الحديد، پيشين، ص 189، اين خطبه در منابع متعدد چنين آمده است: نهج‏البلاغه، ابن ميثم و محمد بن عبده خطبة 34، ابن ابي الحديد، ملا صالح، في ضلال، الخويي، فيض‏الاسلام، صبحي صالح و المعجم خطبة 34 و ملا فتح الله خطبة 36.
  • 3. جعفري، علامه محمد تقي، شرح نهج‏البلاغه، چاپ دوّم، دفتر نشر فرهنگ اسلام، تهران، 1371 ش، ج 9، ص 9.
  • 4. المسعودي، علي بن حسين بن علي، مروج الذهب و معادن الجوهر، الطبعة الاولي، دارالاندلس، بيروت، 1965، ج 2، ص 418 و ابن الاثير، ابوالحسن علي بن أبي الكرم، الكامل في التاريخ، الطبعة الاولي، دار احياء التراث، لبنان، 1408، ج 3، ص 223- 224 ابن ابي الحديد، پيشين، ص 189- 196 و ابن ميثم البحراني، شرح نهج البلاغه، الطبعة الاولي، دار احياء التراث العربي، لبنان، 1412 ق، ج 1، ص 267.
  • 5. ابن ابي الحديد، همان، ص 196.
  • 6. سوره بقره، آیات 9 و 217، سوره نساء، آیات 37، 143، سوره مائده، آیه 54، سوره الانفال، آیه 89، سوره محمد، آیه 25، سوره حجرات، آیه 6، سوره حديد، آیه 24، سوره منافقون، آیات 11- 1؛ براي اطلاع بيشتر رجوع كنيد به: المحامي احمد حسين يعقوب، نظرية عدالة الصحابة، الطبعة الثالثة، مؤسسة انصاريان، ايران، قم، 1417 ق، صص 148- 11.
منابع: 

منبع: پاسخ به شبهات(1)، ص: 75