چرا شيعيان از آیه تطهیر برای معصوم بودن اهل بيت استفاده مى كنند؟

مراد از تطهير در آيه شريفه «انما يريد اللّه ليذهب عنكم الرجس اهل البيت و يطهركم تطهيراً» پاكيزگى و دورى از كارهاى زشت است نه عصمت، و الّا لازمه اش ثبوت عصمت براى جميع مؤمنين است. پس چرا شيعيان از آن استفاده معصوم بودن اهل بيت مى كنند؟

جواب: آيه شريفه تطهير كه به تصريح همگان، فضيلت والايى را براى اهل بيت (عليهم السلام) به اثبات مى رساند1، در كتاب هاى تفسيرى و كلامى از زواياى گوناگون بررسى گرديده و تك تك واژه هاى آن، مورد موشكافى هاى دقيق قرار گرفته است. چنانكه شيخ مفيد (رحمه الله) براى توضيح معناى واژه «ذهاب» از يكى از مترادفات آن كمك مى گيرد كه در قالب دعا چنين به كار مى رود: «خداوند هر گونه ناگوارى را از شما دور گرداند!» روشن است كه مقصود گوينده تنها برطرف شدن گرفتارى هاى موجود نيست، بلكه مى خواهد كه از آغاز، گَرد بلا بر گِرد او ننشيند2. نحوه كاربرد اين واژه در روايات نيز، شاهدى گويا بر مدعا است. چنانكه پيامبر اكرم (صلى الله عليه وآله) مى فرمايد: «من اطعم اخاه اذهب الله عند مرارة الموت»3 «هر كس كام برادر مؤمن خود را شيرين سازد، خداوند تلخى مرگ را از وى دور گرداند».
پُر واضح است كه منظور از اين سخن، آن نيست كه ابتدا تلخى مرگ را به وى مى چشاند و سپس آن را برطرف مى سازد، بلكه مقصود اين است كه از ابتدا، مرگ براى چنين شخصى گوارا خواهد بود.
وضعيّت واژه «تطهير» از اين نيز روشن تر است. زيرا مشتقات اين كلمه در قرآن كريم كاربرد فراوانى دارد و نگاهى گذرا به آنها، بر آنچه گفته شد مهر تأييد مى زند. در اين ميان، ما به بيان دو آيه بسنده مى كنيم4 و در تفسير آنها تنها از كتب اهل سنّت بهره مى گيريم تا گمان نرود كه مفسران شيعه، خواسته يا ناخواسته، اين واژه را همه جا به گونه اى معنا نموده اند كه در آيه تطهير به كارشان آيد.
1- در آیه 79، سوره واقعه، در وصف «كتاب مكنون» چنين مى خوانيم: «لا يمسه الّا المطهرون». يكى از احتمالاتى كه غالب مفسران اهل سنت به آن اشاره كرده اند اين است كه منظور از «مطهرون»، فرشتگان الهى است كه از آغاز آفرينش از وسوسه هاى شيطانى و يا آلودگى به طبيعت جسمانى، پاك و منزّه بوده اند5.
2- در سوره مدّثّر، آیه 4، پيامبر گرامى اسلام (صلى الله عليه وآله) چنين مورد خطاب قرار مى گيرد: «و ثيابك فطهِّر» مفسران براى اين آيه نيز معانى گوناگونى بر شمرده اند كه از جمله آنها اين است كه مقصود از لباس، همين لباس ظاهرى است و منظور از تطهير يا اين است كه پيامبر و ديگر مسلمانان بايد لباس آلوده به نجاست را شستشو دهند و يا آنكه برخلاف شيوه رايج در دوران جاهليّت، لباس هاى خود را كوتاه نموده، بر زمين نكشانند تا آلوده به نجاست نگردد6.
اين مفسرين عرب زبان در تفسيرهاى خود بر احاديثى اعتماد نموده اند كه زبان مادرىِ غالب راويان آنها نيز عربى بوده است و هيچكدام از آنها استفاده از واژه تطهير در مورد دفع آلودگى هاى تحقق نيافته را ناسازگار با شهود زبانى خود نمى ديده اند، اما متأسفانه برخى از آنها وقتى كه به آيه معروف تطهير رسيده اند، همه سخنان خود و مفسران ديگر را از ياد برده و بر اين نكته پافشارى كرده اند كه نمى توان واژه تطهير را درباره كسى كه پيوسته پالوده از گناه و خطا بوده است، به كار گرفت !7

با استدلال فوق روشن مى شود كه آيه تطهير در مورد عصمت ثابت بوده و هيچگونه تلازمى بين اثبات عصمت اهل بيت (عليهم السلام) و اثبات عصمت براى ديگران وجود ندارد. چرا كه اين آيه شريفه طبق احاديث فراوان منقول از فريقين (شيعه و سنى) درباره اهل بيت پيامبر (صلى الله عليه وآله) (على (عليه السلام)، فاطمه، حسن و حسين) نازل شده است8.

  • 1. چنانكه آلوسى، مفسر بزرگ اهل سنت (متوفى 1270 ه- ق)، پس از تلاش بسيار براى اثبات اين مطلب كه عصمت اهل بيت: را نمى توان از آيه تطهير برداشت نمود، مى گويد: «اين، همه آن چيزى است كه درباره اين آيه شريفه- كه فضيلت بزرگى را براى اهل بيت اثبات مى كند- مى توان گفت» ر. ك: روح المعانى، محمد الآلوسى البغدادى (تهران: انتشارات جهان، بى تا)، ج 22، ص 19.
  • 2. مصنفات الشيخ المفيد، محمد بن النعمان المفيد (قم: المؤتمر العالمى لالفية الشيخ المفيد، 1413 ق)، ج 6، المسائل العكبريه، ص 27.
  • 3. بحارالانوار، ج 72، ص 456. همچنين ر. ك: ج 18، ص 16، ج 23، ص 116، ج 47، ص 133 و ج 63، ص 397.
  • 4. برخى از آيات ديگرى كه به روشنى، ادعاى ما را به اثبات مى رسانند، عبارتند از: سوره بقره، آیه 25، سوره عبس، آیه 14 و سوره بيّنه، آیه 2.
  • 5. براى نمونه، ر. ك: تفسير البيضاوى، ناصرالدين البيضاوى (بيروت، مؤسسة الاعلمى للمطبوعات، 1410 ق)، ج 4، ص 239- 238 و الدر المنثور، جلال الدين السيوطى (بيروت، محمد امين دمج، بى تا)، ج 6، ص 161 و التفسير الكبير، فخرالدين الرازى (بيروت: دارالكتب العلميه، 1491 ق)، ج 29، ص 170 و روح المعانى، پيشين، ج 27، ص 133.
  • 6. تفسير البيضاوى، پيشين، ص 343 و التفسير الكبير، پيشين، ج 30، ص 169.
  • 7. روح المعانى، پيشين، ج 22، ص 17.
  • 8. أبى عبدالله الحاكم النيسابورى، المستدرك على الصحيحين، و بذيله التلخيص للحافظ الذّهبى (بيروت- دار المعرفة) ج 3، ص 146 و 147. - جلال الدين سيوطى، تفسير الدر المنثور، ج 5، ص 199.
منابع: 

منبع: پاسخ به شبهات(1)، ص: 119