چگونه شيعه معتقد به الوهيت علي ابن ابيطالب است؟

دربارة شخصيت‏هاي بزرگ جهان موضع ‏گيري‏هاي بسيار متفاوت و گاه متضادي ديده مي شود. از يك سو دوستاني پيدا مي‏ كنند كه در راه آنان سر از پا نشناخته و جان را پروانه‏ وار فداي آنان و آرمان‏هايشان مي‏ كنند و به پاس دوستي و محبت خويش بدترين شماتت‏ها و سخت‏ترين شكنجه‏ ها را به جان خريدار مي‏ شوند و از سوي ديگر، دشمناني كينه توز و لجوج كه در اين راه از مروّت و انسانيّت و منطق پا فراتر گذاشته و همه چيز را فداي دشمني و عناد و عداوت خويش مي‏ كنند.
در ميان مردان بزرگ تاريخ و شخصيت‏هاي بزرگ عالم هستي شخصيتي را نمي‏ توان يافت كه مانند علي (عليه السّلام) مورد بغض و كينه و محبت و دوستي قرار گرفته باشد و در صحنه جذب و دفع محل توجه دو قطب مخالف واقع شده باشد و اين همه مورد داوري‏هاي ضد و نقيض قرار گرفته باشد.
از ميان شخصيت‏هاي بزرگ جهان و عظيم آسماني، حضرت مسيح (عليه السّلام) را شايد بتوان از اين حيث مانند علي (عليه السّلام) دانست؛ زيرا وي نيز در قلمرو جذب و دفع دوستي و محبّت محل توجه دو گروه كاملًا مخالف است. حضرت مسيح به پندار بسياري از مسيحيان همان خداي مجسم است كه براي نجات بندگان از گناه موروثي ابوالبشر، يعني حضرت آدم آمد؛ در مقابل، گروهي از يهوديان آن حضرت را به افترا و دروغ گويي و شنيع ترين تهمت را به مادر پاك آن حضرت نسبت دادند.
دربارة حضرت علي (عليه السّلام) نيز گروهي به جهت كمي ظرفيت و كوتاهي فكر و علو و عظمت شخصيت متحير العقول علي (عليه السّلام) از فرط علاقه سرور يكتاپرستان را تا مقام الوهيت بالا برده و كرامت‏هايي را كه از او در طول تاريخ نقل شده است، گواه خدايي او گرفته‏ اند. در برابر اين گروه عده‏ اي هم از نخستين روزهاي خلافت ظاهري امام (عليه السّلام) عداوت او را در پيش گرفتند و پس از مدتي به صورت گروه‏هايي به نام خوارج و نواصب درآمدند1.
 پيامبر اكرم (صلي الله عليه وآله) در يك سخن كوتاه خطاب به علي بن ابيطالب كه از زبان خود حضرت نقل شده است، از ظهور و هلاكت و ضلالت و گمراهي هر دو گروه خبر داده است. پيامبر (صلي الله عليه وآله) خطاب به علي (عليه السّلام) مي فرمايد: «هلك فيك اثنان محبّ غال و مبغض قال»2 همچنين علي (عليه السّلام) در نهج البلاغه مي‏ فرمايد:«هلك فيّ اثنان محبّ غال و مبغض قال»3 از ميان افرادي كه درباره من به قضاوت نشسته‏ اند، دو گروه به هلاكت مي رسند، يكي گروهي كه در قضاوت درباره من گرفتار غلّو شدند و گروهي ديگر كه بغض و كينه و عداوت مرا به دل گرفتند. راز اين موضع گيري‏ها درباره علي (عليه السّلام) شخصيت فوق العاده او مي ‏باشد، تمام فضائل انساني از كرم، لطف، عطوفت، حكمت و علم، عدالت آزادگي و آزاديخواهي، ايثار، شجاعت، مرادانگي و .... در وجود علي (عليه السّلام) نهفته است و به عنوان نقطه ‏هاي روشن وجود آن حضرت تابنده و درخشان است. از اخلاص و ايمان و بندگي علي (عليه السّلام) جذبه پيدا شده و علي (عليه السّلام) را به عنوان آيت بزرگ حق و مظهر صفات ربّ، محبوب قلبها قرار داده است و در واقع پشتوانة عشق علي (عليه السّلام) پيوند جانها با حضرت حق است كه براي هميشه در فطرتها نهاده شده و چون فطرتها جاوداني است، مهر علي (عليه السّلام) نيز جاوداني است4.
علي (عليه السّلام) داراي چنان ارتباط عميقي با خداي خود است و خود را در مقابل او خوار و ذليل مي بيند كه در دعاي كميل مي‏ فرمايد: «اللهم اني اسئلك سؤال خاضع متذلل خاشع ان تسامحي و ترحمني و تجعلني بقسمك راضياً قانعاً؛ 5بار الها از تو تقاضا دارم، تقاضاي شخصي فروتن و خاشع كه از من چشم پوشي كني و بر من رحمت آوري و به داده‏ات خشنود و خرسندم سازي و در همه حال فروتنم داري». يا در جاي ديگر مي فرمايد: «يا رب ارحم ضعف بدني و رقه جلدي و دقه عظمي ؛ اي پروردگار من بر ناتواني جسمم رحم كن و بر نازكي پوست و شكنندگي استخوانم ببخشاي».
اين ارتباط قوي با خدا، باعث جاودانگي حب او در قلبها گرديده است و آنچنان وثيق است كه پيامبر (صلي الله عليه وآله) در پيكار آن حضرت با عمرو بن عبدود فرمود: «برز الاسلام كلّه الي الشرك كلّه ؛ 6علي (عليه السّلام) همه اسلام است»، يا مي ‏فرمايد: «علي مع الحق و الحق معل علي ». 7
همه اين مطالب بيانگر آن است كه علي (عليه السّلام) بنده مخلص و شايسته خداوند مي ‏باشد و در بندگي خداوند چنان ذوب شده است كه پيامبر (صلي الله عليه وآله) فرمودند: «يا علي لا يحبك الا مؤمن و لا يبغضك الا منافق».
اما در عين حال آن چنان به بندگي او اعتراف دارد كه مي‏ فرمايد: هركس درباره او دچار غلو گردد تا چه رسد به اعتقاد به الوهيت آن حضرت، راه هلاكت را پيموده است؛ بر همين اساس تمام علماي شيعه و شيعيان واقعي حضرت علي (عليه السّلام) را بنده صالح خداوند دانسته و هركس را كه معتقد به الوهيت آن حضرت باشد كافرمي‏ داند.
بر همين اساس شيعيان مانند ديگر مسلمانان هر روز در اذان و اقامه و ديگر مراسم ديني روزمرة خود به وحدانيت خداوند شهادت داده و الوهيت همه اله‏ه اي ارضي و سماري را انكار مي‏ كنند.

  • 1. فروغ ولايت، جعفر سبحاني.
  • 2. امالي، طوسي، ص 345.
  • 3. نهج البلاغه، صبحي صالح، بخش كلمات قصار، ص 117.
  • 4. مرتضي مطهري، جاذبه و دافعه علي (عليه السّلام)، ص 100.
  • 5. علي مشكيني، المصباح المنير- دعاي كميل.
  • 6. كنز الفوائد، ص 137، به نقل از: فروغ ابديت، جعفر سبحاني، ص 108.
  • 7. محمد هادي ميلاني، قادتنا كيف نعرفهم، 2/ 476.
منابع: 

منبع: پاسخ به شبهات(1)، ص: 105