کتاب شناسی أطيب البيان في تفسير القرآن‏

« أطيب البيان في تفسير القرآن»، به زبان فارسى، اثر سيد عبدالحسين طيب است.
مؤلف درباره وجه تسميه اين تفسير به أطيب البيان مى‏ گويد:
« چون در تفسير آيات قرآن از احاديث و بيانات خاندان نبوت و معادن علم و حكمت حضرت احديت استفاده نمودم و حقا كه بيانات ايشان بهترين و پاكيزه‏ترين بيانات در تفسير قرآن بوده و اين جامه تنها به قامت اينان راست آمده، لذا اين كتاب را أطيب البيان في تفسير القرآن ناميدم»( مقدمه كتاب، ج 1، ص 3).

مؤلف، در شروع تفسير، مباحثى در قالب ده گفتار درباره علوم قرآنى دارد به شرح زير:
گفتار اوّل در بيان فضيلت قرآن و وجوب تمسك به آن.
گفتار دوم در بيان عدم تحريف قرآن و توجيه اخبار تحريف.
گفتار سوم در تفسير قرآن و روش مفسرين و كتب تفسيرى.
گفتار چهارم در اختلاف قرائت قرآن و تحقيق كلام در سياهى قرآن.
گفتار پنجم در فضيلت قرائت قرآن و حفظ و تعليم و تعلم آن.
گفتار ششم در بيان اعجاز قرآن و وجوه اعجاز آن.
گفتار هفتم در وجوب احترام قرآن و حرمت هتك آن.
گفتار هشتم در بيان شفاعت و خصومت قرآن و بحث مختصرى درباره شفاعت.
گفتار نهم در كيفيت نزول قرآن و مراتب نزول.
گفتار دهم در بيان استعاذه و حقيقت آن و بحثى درباره مستعيذ و مستعاذبه و مستعاذمنه.

اين تفسير از ويژگى‏ هاى زير برخوردار است:
1. نثر اين تفسير نسبتا ساده و روان است كه براى استفاده عموم مردم و اهل علم نوشته شده است.
از آنجا كه مرحوم طيب، به هدايت عامه عنايت خاصى داشته، مترصد شده كه تفسيرى به زبان مادرى و زبانى كه مردم با آن مأنوسند، بنويسد تا بهره نيكوتر و بازده بهترى داشته باشد.
2. اين تفسير، از لحاظ اينكه در استخدام واژگان، بعضا از واژه‏ هاى عربى استفاده مى‏ كند و ابتدا و انتهاى همه سوره ‏ها، خطبه‏هايى به زبان عربى دارد، تقريبا به يك تفسير ملمع شبيه است.
3. ترجمه آيات در اين تفسير، صرف نظر از اشكالات خيلى جزئى، ترجمه‏ اى عالمانه و محققانه و دقيق است. متأسفانه نويسنده، همه آيات را ترجمه نكرده است( به‏ عنوان مثال، در سوره بقره، آيات 121، 122، 253 تا 266 و 270 تا 286 ترجمه نشده است) و اگر همه آيات را ترجمه كرده بود، مى‏توانست خود ترجمه ‏اى كامل بر قرآن باشد.
در مجموع، ترجمه مؤلف بسيار دقيق و محققانه است و بسيارى از اشتباهات مترجمين قرآن در آن وجود ندارد.
4. مفردات و عبارات استفاده ‏شده تقريبا امروزى و سليس و روان است؛ هرچند استفاده نشانه مفعولى « مر» ( كه در قديم مرسوم بوده) و مانند آن در اين تفسير ديده مى‏ شود و برخى نكات نيز رعايت نشده است؛ از باب نمونه در ترجمه آيه 78 سوره بقره:«و منهم أميون لا يعلمون الكتاب إلا أماني...»،آمده است: « و بعضى از اهل كتاب، سواد خواندن و نوشتن را ندارند و از كتاب نمى ‏دانند جز دروغ‏ها و به‏ هم‏بافته ‏هاى مزوران را( متن كتاب، ج 2، ص 66).

« أماني» را،« دروغ‏ها و به‏ هم‏بافته‏ هاى مزوران» ترجمه كرده است، درصورتى‏ كه « أماني» جمع «أمنية» و به معنى آمال و آرزوهاست و مربوط به آمال و آرزوهايى است كه يهوديان داشتند، مانند اينكه بهشت را مخصوص خود مى ‏دانند كه همين آرزوها را مفسر در صفحه 68 ذكر كرده است، ولى در ترجمه رعايت ننموده است.

و يا آيه 188«...لتأكلوا فريقا من أموال الناس بالإثم...»،چنين ترجمه شده است:«... براى اينكه قسمتى از اموال مردم را بخوريد...»( همان، ص 344) كه« بالإثم» از ترجمه ساقط شده است.
5. از خصوصيات بارز اين تفسير، مقيد بودن مؤلف به دلالت لفظى آيات قرآن است و از مسائلى كه منجر به تطبيق و تأويل مى‏ گردد و محلى براى دخالت انگيزه ‏ها و ذوقيات است، جدا پرهيز دارد. مؤلف، با تسلطى كه بر ادبيات عرب دارد، كيفيت استعمال‏ها و دلالت‏هاى آن را خوب مى ‏شناسد و در همه جا وضع لغوى و حدود دلالت و موازين لغت را مراعات مى‏ كند.

6. آنچه را كه مفسران در ذيل آيات آورده‏ اند، بعضا بدون اظهار نظر و اكثرا با مقايسه و سنجش نقل كرده است؛ البته در مواردى كه نظر مفسران اختلاف دارد، به ارائه نظرات ديگران اكتفا نمى ‏كند، بلكه به سنجش آنها پرداخته و اگر خود بيانى مستقل داشته باشد بدان مى‏ افزايد.
7. نويسنده در تفسير آيات، به آيات ديگر نيز استدلال مى ‏كند؛ يعنى همان تفسير قرآن به قرآن.
8. وى احكام شرعى را شرح و بسط مى ‏دهد و اقوال مختلف را در هر باب، به ‏صورت فتوايى نقل مى‏ كند. آنجا كه اختلاف نظرى باشد، مى‏ سنجد و جرح و تعديل مى‏ كند و نظرى مى‏ دهد و جهت برترى يك فتوى را بر ديگرى بيان مى ‏كند؛ اما در همه موارد به نظر شيعه اكتفا كرده و نظر ديگران را به‏ ندرت ذكر مى‏ كند.
9. مؤلف به اختلاف قرائات توجهى ندارد و صريحا مى‏ گويد:« بنا بر آنچه ذكر شد ادله مشهور بر اثبات حجيت قرائات هفت‏گانه، هيچ قابل اعتماد نيست و تنها سياهى قرآن كه از زمان نبى( ص) تا اين زمان به ‏نحو تواتر به ما رسيده، معتبر است و با شش دليل قاطع، اختلاف قرائات را رد مى‏ كند( همان، ص 31).

10. نويسنده، مباحث كلامى را مفصل طرح مى‏ كند و خود در هر قسمت مستدلا نظر مى ‏دهد و به دلايل عقلى و نقلى آن را اثبات مى‏ نمايد و پس از آن نظر معصومين( ع) را هم ذكر مى‏ كند و مثل ساير موارد تنها روش شيعه را منظور نظر قرار مى ‏دهد و بعضا هم طالبين را به كتاب پرارزش خود، به نام « كلم الطيب» كه مباحث جالبى در اصول عقايد به ‏صورت مبرهن و مستدل دارد، ارجاع مى ‏دهد و از اطاله كلام مى ‏پرهيزد.
11. مؤلف به لغت و اشتقاق و غير آن هم غالبا مى‏ پردازد ( همان، ج 2، ص 92، 74، 103 و 120)؛ اما نه در حد تفسير مجمع البيان.

12. نويسنده در بيان قصص قرآن، غالبا نقل تفاسير ديگر را ملاك قرار داده و در مواردى، ذكر مأخذ نيز كرده است؛ البته قصص را تا آنجايى كه از روايات و اخبار استفاده مى‏ شود، آورده و از مابقى صرف نظر مى‏ كند و به اندازه كافى هم تفصيل مى‏ دهد.
براى تتميم و تكميل بعضى از قصص، به كتب ديگر هم مراجعه و از منابع اصلى استفاده مى‏ نمايد و اگر در ديگر آثارش بيان كرده باشد، بدانجا احاله مى ‏دهد.
13. مؤلف از تمثيلات و اصطلاحات عاميانه نيز در جاى‏جاى تفسير بهره برده است( همان، ج 12، ص 5 و 25؛ ج 13، ص 248).
14. رجال يادشده در اين تفسير، همه مورد اعتماد شيعه است و به غير كارى ندارد و حتى مراجعه به تفاسير عامه را جايز نمى‏ داند( همان، مقدمه جلد اوّل، ص 23).
15. مؤلف به مسائل اخلاقى توجه فراوانى دارد و به هر بهانه‏ اى آنها را طرح مى‏ كند و بعضا احساس مى ‏شود كه از كتاب تفسير خارج شده و به يك كتاب اخلاقى نزديك‏تر است.

16. اندكى مباحث فلسفى، در اين تفسير به چشم مى‏خورد، اما منظور اصلى مفسر نيست و در ضمن مباحث، استشهادات زيادى، به منظومه ملا هادى سبزوارى دارد( همان، ج 4، ص 329؛ ج 5، ص 123؛ ج 7، ص 133 و 271؛ ج 10، ص 451). در مواردى هم كلام حكما را طرح و جرح و تعديل مى ‏كند( همان، ج 13، 342؛ ج 12، ص 7 و 338).
17. مؤلف براى بيان و اثبات منظور خويش از تمامى اخبار و احاديث اهل‏ بيت(  ع) استفاده مى‏ كند و از سلسله روات و رجال آن‏ها زياد ياد نمى‏ نمايد، ولى همه را از طريقى مى‏ گيرد كه رجال آن مورد اعتماد شيعه‏ اند.
18. مؤلف به احاديثى كه مستند نباشد توجهى ندارد؛ چنان‏كه خود مى‏ گويد: اخبار زيادى از خواص القرآن از پيامبر و از حضرت باقر( ع) نقل كرده‏ اند، صرف نظر كرده ‏ايم؛ چون سند نداشت( همان، ج 12، ص 104).