عبارت دهم

أَلَا إِنَّهُ خِيَرَةُ اللَّهِ وَ مُخْتَارُه‏؛

 بدانيد او خيرة الله است، مختارالله است.

خيره(مصدر یا صفت مشبه) و مختار (اسم مفعول) هر دو از يک لغت هستند و دارای معنای نزدیک به هم می باشند. لغت «خير» يعني بهتر و برتر، و «خير»، «أخيَر» بوده است که بر اثر کثرت استعمال الف آن افتاده و تبدیل به «خير» شده است که به معناي «با فضيلت» هم بکار مي‌رود. ِلذا «أَلَا إِنَّهُ خِيَرَةُ اللَّهِ وَ مُخْتَارُه‏» يعني امام زمان ع توسط خدا انتخاب شده و بهترين است.

انسان از سه عالم به اين عالم آمده است. عالم نور، عالم روح، عالم جسم؛ يعني ما که در اين‌جا قرار داریم داراي سه بُعد در طولِ هم هستيم: بعد جسماني، بعد روحاني و بعد نوراني که اين سه در طول هم هستند؛ نه در عرض هم. خداوند متعال وجود مقدس ائمه طاهرين و امام زمان ع را از همه جهات انتخاب کرده و برگزيده و برتر قرار داده است. امام زمان(ع) خِيَرَةُ اللَّه است؛ يعني از جميع جهات از جانب خدا برگزيده شده است و این يعني جسم و روح و نور او بر گزيده است.  دراین‌باره روایتی نیز وارد شده است:

 أَنَّكُمْ صَفْوَةُ اللَّهِ مِنْ خَلْقِه؛‏1

  البته باید توجه داشت که بسیاری از این فضیلتها در وجود ائمه ع اکتسابی هستند یعنی خداوند ائمه ع را در یک مرحله ای قرار داده است و از آن به بالاتر خودشان رفته اند و آن فضیلتها را کسب کرده اند.

نکته بعدی که قابل توجه می باشد این است که آيا اين ائمه که برگزيده شده‌اند، قابل اقتدا هستند يا نه؟ در پاسخ به این سؤال می­گوییم که: يکي از فلسفه‌هايي که ائمه، امام شده‌اند اين است که قابل اقتدا، الگو و پيشوا هستند و به همین دلیل خداوند متعال پيغمبران و امامان را از بشر آفريده است. اما چرا از بشر آفريده است؟ به این دلیل که بتوانند برای افراد ديگر الگو باشند. بنابراين، ائمه طاهرين(عع) و از جمله امام زمان(ع) خيرة الله هستند. و بسياري از فضيلت‌هاي ايشان خدادادي است و بقيه را به‌صورت اکتسابي به‌دست آورده‌اند. هم خدادادي­هايشان هم اکتسابي‌هايشان ارزشمند است. لذا آن بزرگواران « خيرة الله » هستند تا خداوند آنها را به انسانها نشان بدهد که دیگران هم تا اندازه ای و در حد توان خود که «لا يُكَلِّفُ اللَّهُ نَفْساً إِلاَّ وُسْعَها»2 مثل آن‌ها بشوند و زندگی ایشان رنگ و بوی آن بزرگواران را بگیرد؛ زیرا آنان «صراط الله المستقیم» و آگاه به راه و راهنماهای خوبی برای تمام بشریت هستند. تا آن‌جا که پیامبر اکرم(ص) فرمودند:

أَنَا صِرَاطُ اللَّهِ الْمُسْتَقِيمُ الَّذِي أَمَرَكُمْ بِاتِّبَاعِهِ ثُمَّ عَلِيٌّ مِنْ بَعْدِي ثُمَّ وُلْدِي مِنْ صُلْبِهِ أَئِمَّةٌ يَهْدُونَ إِلَى الْحَقِّ وَ بِهِ يَعْدِلُون‏.3

جهت ديگري که اين‌ها خيرة الله و مختارالله هستند اين است که اين‌ها تأمين‌کننده غرض آفرينش هستند. به این دلیل که غرض آفرينش  عبادت و بندگي خداست: «وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلاَّ لِيَعْبُدُون».4 اين‌ها چون برترين بندگان خدا هستند، پس تحقق­بخش و تأمين‌کنندة بندگي خدا هستند. اگر آن بزرگواران نبودند، بندگي خدا کامل نمي‌شد؛ زیرا در بندگی خدا سرآمدِ تمامِ خلق از آدم تا خاتم هستند.

نکته­ای ديگر این‌که وقتي کسي «خيرة الله و مختاره» بود، آن وقت بايد «تضمین شده» باشد که مردم بتوانند آن‌ها را الگو قرار دهند؛ پس از «خيرة­الله و مختاره» استفاده می شود که ایشان معصوم هستند و از هر گناه و اشتباه و سهو وترک اولایی مصون هستند؛ لذا اگر معصوم هستند پس داراي علم الهي نیز هستند؛ چون عصمت و علم الهي لازم و ملزوم يکديگر و تفکيک‌ناپذير هستند.  اگر کسي بخواهد معصوم باشد وعصمت داشته باشد، بايد علم الهي نیز داشته باشد؛ يعني خدا يک آگاهي به او داده باشد که در اثر آن آگاهي، اختياراً از گناه پرهيز کند. بنابراين از «خيرة الله و مختاره» عصمت و از عصمت هم علم برمي‌آيد.  این در حالی است که علم و عصمت بالاترين کمالات هستند.

نکته‌اي ديگر اين‌که خداوند اعطا‌کننده علم است و آن را با قدرت مساوق و نزديک است. مساوق يعني هم‌سياق؛ نه اين‌که علم با قدرت مساوي است؛ بلکه نزديک به يکديگرند. کساني که داراي علم الهي هستند حتماً داراي قدرت الهي نيز هستند. در حالي‌که علم‌هاي بشري قدرت‌آور نيستند. پس از «خيرة الله و مختاره» بر مي‌آيد که اين‌ها داراي کمالات الهي هستند و از جمله کمالات الهي عصمت است. چون خدا براي الگوي مردم انتخاب کرده است؛ لذا وقتی که عصمت باشد بايد علم هم باشد. علم هم که باشد بايد در کنارش قدرت باشد و برترين نعمت‌هايي که خداوند متعال براي برگزيدگان خود قرار داده همين علم و قدرت است. علم و قدرت جزو ابزارهاي برتر انبیا و ائمه(عع) است. لذا آن بزرگواران از تمام جهات برگزیده و برتر هستند و می‌توانند  الگو و شاخص تمام عیاری برای خلق و هدایت آن‌ها باشند.

  • 1. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج1، ص483؛ مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج48، ص94.
  • 2. بقره: 286.
  • 3. 3. فتال نیشابوری، محمد بن حسن، روضة الواعظین، ج1، ص95؛ طبرسی، احمد بن علی، الاحتجاج، ج1، ص62؛ رضی الدین علی بن یوسف بن مطهر حلی، العدد القویة، ص177؛ سید رضی الدین علی بن موسی بن طاووس، التحصین، ص586. از دو منبع آخر با اندکی اختلاف.
  • 4. سوره ذاریات، آیه 56.