آیه 3، سوره مائده: ترجمه تفسير كاشف

ترجمه تفسير كاشف، ج‏3 ، ص 27   

الْيَوْمَ يَئِسَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ دِينِكُمْ فَلا تَخْشَوْهُمْ وَ اخْشَوْنِ. بسيارى از مفسّران گفته‏ اند: مراد از «الْيَوْمَ‏» در آيه، همان روز از ذو الحجّه است كه اين آيه در آن نازل شد و اين در حجّة الوداع و در سال دهم هجرت بود. بنابراين، الف و لام در «الْيَوْمَ‏» براى عهد است. صاحب مجمع البيان گفته است: «الْيَوْمَ‏» در اين‏جا به معناى «الآن» مى‏ باشد؛ چنان‏كه گوينده ‏اى مى‏ گويد: «اليوم قد كبرت»؛ يعنى الآن چه ‏قدر بزرگ شده ‏اى.

درهرحال، معناى آيه اين است كه كافران از نابود شدن اسلام و يا تحريف كردن آن نااميد شده ‏اند؛ چرا كه در دل‏هاى پيروان خود جاى گرفته است و روزبه ‏روز گسترش پيدا مى ‏كند.

از اين‏رو، اى مسلمانان! از كافران مترسيد و تنها از خدا بترسيد و چه‏ قدر خداى بزرگ راست مى‏ گويد: «م ى‏خواهند نور خدا را با دهان خود خاموش كنند و خدا جز

ترجمه تفسير كاشف، ج‏3، ص: 28

به كمال رساندن نور خود نمى‏ خواهد؛ هرچند كافران را خوش نيايد. او كسى است كه پيامبر خود را براى هدايت مردم فرستاد، با دينى درست و برحق، تا او را بر همه دين‏ ها پيروز گرداند، هرچند مشركان را خوش نيايد». «1»

بدين ‏مناسبت، خوب است جملاتى را از كتاب الاسلام فى القرن العشرين تأليف عقّاد نقل كنيم. او مى‏ گويد: «عقيده اسلامى تنها در آغاز بنياد و پيدايش خود يك قدرت پيروز نيست، بلكه قدرتى است كه پس از گذشت صدها سال همچنان پايدار مانده است. پايدارى قدرت اسلامى در حالت ناتوانى به همان اندازه شگفت ‏انگيز است كه پيروزى آن در حالت شوكت و قدرت، به‏ ويژه كه اكنون بيش از ده قرن مى‏ باشد كه اسلام همچنان پايدار و مقاوم است. به‏ راستى، استوارى عقيده اسلامى در صدر اسلام شگفت‏آور است، امّا پايدارى آن در حال حاضر شگفت‏ آورتر؛ چرا كه اسلام نه نيروى دفاعى كارامد دارد، نه ثروت، نه اسلحه، نه علم و نه شناخت‏ «2»، بلكه حتّى پيروان آن بر دفاع وحدت نظر ندارند.

اسلام به دور از جنگ دولت‏ها و تنش‏هاى سياسى و به دور از تاج و تخت‏ها، با كمال قدرت به نقاط مختلف جهان راه پيدا كرد. امروز در آفريقا يكصد ميليون مسلمان وجود دارد كه هيچ دولت و سياستى در مسلمان شدن آنان نقشى نداشته است. نزديك به همين تعداد مسلمان در سوماترا و مناطق جاوه [اندونزى‏] و در حدود همين تعداد در پاكستان و به همين تعداد در چين و كشورهاى همجوارش نيز به چشم مى ‏خورند.

كامل شدن دين و به پايان رسيدن نعمت‏
الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَ رَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلامَ دِيناً. شيعه با اكثر اهل سنّت در تفسير اين آيه اختلاف نظر دارد. ما به عنوان حكايت‏كننده و نه به‏
______________________________
(1). توبه (9) آيات 32- 33.
(2). بديهى است كه مراد نويسنده اين است كه پيروان اسلام، اين ابزارها را در اختيار ندارند (مترجم).

ترجمه تفسير كاشف، ج‏3، ص: 29

عنوان طرفدار و يا مخالف، نظريه هر دو طرف را بيان مى‏ كنيم و قضاوت را تنها به عهده خواننده مى ‏گذاريم تا با مشورت با عقل خويش قضاوت كند.

اهل سنّت يا بيشتر آنان مى‏ گويند: مقصود آيه فوق اين است كه على‏ رغم اين‏كه پيروان ديگر اديان با مسلمانان نبرد كردند و با دين آنها به ستيز برخاستند، خداوند دين آنان را كامل كرد؛ چرا كه آن‏را بر همه اديان غلبه داد و پيروز كرد. همچنين، خداوند با بيان اصول و فروع آيين و عقيده اسلامى، نعمت خود را بر مسلمانان كامل كرد. و آنچه را درباره امور دين و دنيا نياز داشتند براى آنان بيان كرد: «ما فَرَّطْنا فِي الْكِتابِ مِنْ شَيْ‏ءٍ». «1»

شيعه مى‏ گويد: تفسير آيه به معناى فوق در صورتى درست است كه هم زمان با نزول آن، حادثه‏ اى كه آن‏ را تفسير و مقصودش را بيان مى‏ كند به وقوع نمى‏ پيوست؛ چون بسيارى از آيات را حوادثى تفسير مى ‏كند كه در زمان نزول آنها اتفاق افتاده است؛ مثلا از جمله اين آيات، سخن خداوند است كه خطاب به پيامبر مى ‏گويد: «از مردم مى‏ ترسيدى، حال آن‏كه خدا از هركس ديگر سزاوارتر بود كه از او بترسى». «2» اگر ما اين آيه را بدون در نظر گرفتن قصّه زيد بن حارثه بررسى كنيم و به ظاهر آن عمل نماييم، معناى آيه چنين مى ‏شود: پيامبر خدا خشنودى مخلوق را بر خشنودى خالق ترجيح مى ‏دهد، در حالى كه شأن كسى كه خداوند او را براى وحى و رسالت خود برگزيده، از چنين چيزى به دور است.

شيعه مى‏ گويد: آيه يادشده همزمان با حادثه ويژه‏ اى است كه آن‏را تفسير و مقصودش را بيان مى ‏كند و براى اثبات اين ديدگاه خود به دلايل زير استدلال مى ‏كند:

1. تمام علماى سنّى و شيعه، اعم از مفسّران و تاريخ ‏نويسان آنها بر اين موضوع وحدت نظر دارند كه تمام آيات سوره مائده مدنى است، جز آيه‏ «الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ‏
______________________________
(1). انعام (6) آيه 38.
(2). احزاب (33) آيه 37.

ترجمه تفسير كاشف، ج‏3، ص: 30

دِينِكُمْ ...» كه در مكّه و در سال دهم هجرت نازل شد و اين سال، همان سالى بود كه پيامبر خدا صلّى اللّه عليه و آله حجة الوداع را انجام داد و در ماه ربيع الاوّل، سال يازدهم هجرت به سوى بهشت پروردگارش شتافت. «1»

2. پيامبر صلّى اللّه عليه و آله پس از آن‏كه اعمال حجّ را در اين سال انجام داد، عازم مدينه شد. وقتى به غدير خم- محلّى در جحفه كه از آن راه‏هاى زيادى منشعب مى‏ شود- رسيد، به ندا دهنده خود دستور داد تا مردم را براى اداى نماز فرا بخواند. مردم پيش از آن‏كه پراكنده گردند و هركس راه شهر خودش را در پيش بگيرد، گرد آمدند.

پيامبر صلّى اللّه عليه و آله خطاب به آن جمعيّت سخنانى ايراد كرد و ازجمله چنين فرمود:
«خداوند مولاى من است و من مولاى مؤمنان. من به آنان از خود ايشان سزاوارترم. بنابراين، هركس من مولاى او هستم، على مولاى اوست». سه ‏بار و بنا به روايتى چهار بار اين جمله را تكرار مى‏ كند. آن‏گاه فرمود: «خدايا! هركس او را دوست بدارد، دوستش بدار و هركس او را دشمن بدارد، دشمن بدار. هركس او را يارى كند، يارى‏اش كن و هركس او را خوار كند، خوارش كن و حق را با او بگردان، هرجا كه او گردش كند. هان! هركس حاضر است به غايب برساند».

اهل سنّت حديث فوق را انكار نمى ‏كنند؛ زيرا اين حديث از حدّ تواتر نيز فراتر رفته است‏ «2» و تعداد زيادى از علما و رهبران آنان، آن‏را ضبط كرده ‏اند كه از آن جمله‏ اند: امام احمد بن حنبل در مسند، نسائى در خصائص، حاكم در مستدرك، خوارزمى در مناقب، ابن عبد ربه در استيعاب، عسقلانى در اصابة. چنان‏كه ترمذى،
______________________________
(1). البتّه بيشتر مورخان مسلمان ماه وفات پيامبر اسلام را، ماه صفر ذكر كرده‏ اند (مترجم).
(2). شيعه اين حديث را از منابع زيادى از اهل سنّت نقل كرده و علمايشان در پيرامون آن كتاب‏هاى ويژه ‏اى نوشته ‏اند.
آخرين آنها علّامه امينى از علماى نجف اشرف در عصر حاضر است. وى كتابى در 12 جلد به نام الغدير تأليف نموده كه تقريبا مشتمل بر پنج‏ هزار صفحه است. وى راويان حديث مزبور را نام برده كه 120 نفر از آنها صحابى، 84 نفر تابعى و 360 نفر پيشوا و حافظ حديث هستند. در ميان اين راويان، حنفى، شافعى و پيشوايان ديگر مذاهب به چشم مى‏خورند. علّامه امينى همه اين مطالب را از كتب اهل سنّت نقل كرده است. اين كتاب هم‏اكنون در كتاب‏ فروشى‏هاى عراق، ايران و لبنان به فروش مى ‏رسد.

ترجمه تفسير كاشف، ج‏3، ص: 31

ذهبى، ابن حجر و ديگران نيز اين حديث را نقل كرده ‏اند، لكن بسيارى از آنها واژه «ولايت» را به محبّت و مودّت تفسير كرده و گفته‏ اند: مراد از سخن پيامبر صلّى اللّه عليه و آله:
«من كنت مولاه»
آن است كه هركس مرا دوست مى ‏دارد بايد على عليه السّلام را دوست بدارد.
شيعه اين تفسير را ردّ مى‏ كند؛ بدين ترتيب كه سخن پيامبر:
«أنا أولى بالمؤمنين من أنفسهم فمن كنت مولاه فعلى مولاه»،

به روشنى و آشكارا دلالت دارد كه همان ولايتى كه براى محمّد صلّى اللّه عليه و آله بر مؤمنان ثابت بود، براى على عليه السّلام نيز، بدون كم و زياد، ثابت است.

حتّى اگر براى واژه «ولايت» هزار معنا هم باشد، امّا در اين سخن پيامبر صلّى اللّه عليه و آله تنها به معناى حكومت دينى و زمانى است. بنابراين، معناى آيه آن است كه خداوند با نصّ بر خلافت على عليه السّلام، دين را در اين روز كامل كرد.

پرسش: كامل كردن دين از طريق غلبه دادن آن بر ساير اديان و نيز بيان تمام احكام آن است؛ چنان‏كه اهل سنّت مى ‏گويند- و اين، امرى روشن است و نياز به تفسير ندارد، امّا كامل كردن دين با نصّ بر خلافت على عليه السّلام، نياز به تفسير و توجيه دارد.

بنابراين، شيعه آن‏را چگونه توجيه مى‏ كند؟

شيعه در توجيه سخن فوق چنين مى‏ گويد: كامل شدن دين به وجود دو چيز بستگى دارد، يكى قوّه مقنّنه و ديگرى قوّه مجريه و چنانچه دومى نباشد اوّلى هيچ اثرى ندارد و از آن‏جا كه پيامبر صلّى اللّه عليه و آله خود شخصا رياست قوّه مجريه را به‏ عهده داشت، دشمنان اسلام خيال مى ‏كردند كه با از بين رفتن آن حضرت قوّه مجريه نيز از بين خواهد رفت و در نتيجه، اسلام وجود نخواهد داشت ... از اين ‏رو، پيامبر صلّى اللّه عليه و آله على عليه السّلام را در رأس قوّه مجريه منصوب كرد تا پس از او شريعت را حفظ و دين اسلام را همانند پيامبر استوار نگه دارد. با اين كار، تمام آرزوهاى كفّار مبنى بر نابود و يا ضعيف شدن اسلام، از بين رفت.

نسخه شناسی

درباره مولف

کتاب شناسی

منابع: 

مغنيه، محمد جواد، موسى دانش‏، ترجمه تفسير كاشف‏، قم‏، موسسه بوستان كتاب( مركز چاپ و نشر دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم)، 1378 ش‏، چاپ اول‏، ج3، صص 27-31