آیه 3، سوره مائده، تفسیر صفی (تفسیر قرآن صفی علی شاه)
تفسير صفى، ص 176
از شما امروز كفار عنيد جمله گشتند از ره دين نااميد
زانكه زين آيت همه افعالشان گشت باطل شد بباد آمالشان
پس شما ز ايشان نترسيد از فتن مى بترسيد از خداى ذو المنن
تا قيامت مشركان را زين سپس بر شما نبود بكارى دسترس
دينكم اليوم اكملت لكم خصم گو ماند بدرد و اشتلم
نعمت خود بر شما كردم تمام راضيم بر دين اسلام از انام
بر خلايق كردم اين دين اختيار تا قيامت ثابتست و برقرار
اين بزعم شيعه بر نصب آيتست مر على «ع» را بر ولايت حجت است
بر پيمبر گشت امر از رب دين تا كه فرمايد على را جانشين
در غدير خم رسول باشكوه دست او بگرفت در پيش گروه
گفت هر داند بخويش اولى مرا در دو دنيا مالك و مولا مرا
همچنين باشد على مولاى او والى امروز هم فرداى او
حق بود يارش كه او را يار گشت وانكه خوارش كرد از حق خوار گشت
يار او يار من و يار حق است ياريش كار من و كار حق است
او ولى حق بود بر خاص و عام نعمت حق بر شما ز او شد تمام
دين اسلام از على كامل شود بيولايش كيش و دين باطل بود
شاد باشيد اى گروه مؤمنان دينتان امروز كامل گشت ازان
اين ولايت اصل دين و نعمت است خلق را از حق نشان عزت است
عامه گر گويند اندر اين مقام خارج است اين معنى از سوق كلام
بود گفتار از ذبيحه مشركان همچنين ز اقسام ميته رايگان
تفسير صفى، ص 177
گفته حق ز امر وز اينها شد حرام دينتان كامل شد و نعمت تمام
جاى تعيين ولى اللَّه نبود گويد اين كز سر كار آگه نبود
چون در اين حج احمد پاكيزه كيش بر كسان ميداد وعده موت خويش
مشركان گشتند خرّم زين خبر كو چو ميرد نيست از دينش اثر
هر كسى بر دين سابق زين وقوع كرد خواهد از مسلمانى رجوع
داد جبريل اين خبر را بر رسول ز استماعش بس پيمبر شد ملول
گفت جبريل اين تو را آزادى است نيست جاى غم زمان شادى است
كن على را نصب اندر جاى خويش تا بماند پايدار اين دين و كيش
شاد زى گو مؤمنان شادى كنند در چمن زين سرو آزادى كنند
نوبت خوشوقتى و مشتاقى است كز على تا حشر دينت باقى است
دشمنانت باش تا غمگين شوند با ز حير و سوز همبالين شوند
زان على را بر صغير و بر كبير مصطفى فرمود نصب اندر غدير
چون شنيدند اين خبر را مشركان جملگى گشتند مأيوس از جهان
زانكه دانستند دين مستقر بر خليفه بود خواهد مستمر
چون زند دور اين ولايت بر على «ع» انقراضش نيست ممكن با ولى
صفي علي شاه حسن بن محمد باقر، تفسير صفى، انتشارات منوچهرى، 1378 ش، چاپ اول، صص 176 - 177