ویژه نامه ها

... غم به جراحت می ماند، یکباره می آید اما رفتنش، التیام یافتنش و خوب شدنش با خداست. و در این میانه، نمک روی زخم و استخوان لای زخم و زخم بر زخم، حکایتی دیگر است. حکایتی که نمی شود گفت و نه می توان نهفت.
حکایت آتشی که می سوزاند، خاکستر می ماند اما دود ندارد، یا نباید داشته باشد.
مرگ پیامبر برای تو تنها مرگ یک پدر نبود، حتی مرگ یک پیامبر نبود، مرگ پیام بود، مرگ شمع نبود، مرگ روشنی بود.
آنکه گفت :« حسبنا کتاب الله» کتاب خدا را نمی شناخت؟! نمی...

ایستاده بود پشت همین در، تکیه داده به همین دیوار و در را روی پیامبری باز کرده بود که هر صبح پیش از مسجد می آمد که بگوید: «پدرت فدایت دخترم!»

ایستاده بود پشت همین در، تکیه داده به همین دیوار و در را روی پیامبری باز کرده بود که هر غروب می آمد که بگوید: «شادی دلم»، «پاره تنم»

...

• «من پسر زنی هستم که با دست هایش از بزها شیر می دوشید» این را به عرب بیابانی گفت. عرب بیابانی از هیبت پیامبری که همه ی قبایل به او ایمان آورده بودند، لکنت گرفته بود. آمده بود جمله ای بگوید و نتوانسته بود و کلماتش بریده بریده شده بودند. رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم از جایش بلند شده بود. آمده بود نزدیک و ناگهان او را در آغوش گرفته بود؛ تنگ تنگ. آنطور که تنشان تن هم را لمس کند. در گوشش گفته بود: «من برادر توام»، «اَنَا اَخُوک...

اويس! من از تو غريب ترم!

خواجه ي انبيا گفت : « در امّت من مردي است كه به عدد موي گوسفندان ربيعه و مضر او را در قيامت شفاعت خواهد بود. » صحابه گفتند : «اين كه باشد؟» فرمود كه : «بنده اي از بندگان خداي» گفتند : «ما همه بندگان خداي تعالي ايم. نامش چيست؟» فرمود : «اويس»

  • قبول تو از من خيلي عاشق تري، خيلي پاك تر، با صفاتر، اصلا همه ي «...

سلام بر روي خداوند
آخر ذي الحجه ، علم و كتل هاي «تكيه» را برپا مي كنيم.
آب و جارو، آماده كردن، ظرف ها براي ده شب عزاداري.
چند روز مانده به محرم بايد شروع كنيم به تمرين تعزيه اي كه هرساله از شب اول اجرا مي شود. مشكل هم درست از همين نقطه آغاز مي شود. از همين لحظه ي انتخاب «نقش».
شمشير و لباس و كلاه خود سبز ها را مي ريزند، اين طرف. لباس ها و اداوات قرمزها را، آن طرف.
در تعزيه ي كربلا، سياهي لشكر يا نقش هاي مياني اصلا وجود ندارد. فقط دو...

                                           

وقتي براي موازي بودن راهي نيست...

وَ رَوَى دَاوُدُ بْنُ كَثِيرٍ الرَّقِّيُّ عَنْ أَبِي هَارُونَ عَمَّارِ بْنِ حَرِيزٍ الْعَبْدِيِّ قَالَ‏ "دَخَلْتُ عَلَى أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع فِي يَوْمِ الثَّامِنَ عَشَرَ مِنْ ذِي الْحِجَّةِ فَوَجَدْتُهُ صَائِماً فَقَالَ لِي هَذَا يَوْمٌ عَظِيمٌ عَظَّمَ اللَّهُ حُرْمَتَهُ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ وَ أَكْمَلَ لَهُمْ فِيهِ‏  الدِّينَ وَ تَمَّمَ عَلَيْهِمُ النِّعْمَةَ وَ جَدَّدَ لَهُمْ مَا أَخَذَ عَلَيْهِمْ مِنَ الْعَهْدِ وَ الْمِيثَاقِ فَقِيلَ لَهُ مَا ثَوَابُ...

امام علیه السلام : آیا می خواهی دو بیت به شعرت اضافه کنم؟

دعبل گفت: آری! یابن رسول الله!

و امام رضا  علیه السلام چنین سرودند:

 

      و قبر بطــوس یالهـا من مصیبــه             ألحت بها...

 

حضرت امام صادق(ع) را در خصوص عيد بزرگ غدير می فرماید :

و هو عید الله الاکبر و ما بعث الله عز و جل نبیا الا و تعید فی هذا الیوم و عرفه حرمته ....؛

...